پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٤٣٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

پالیز: دکتر کزازی در مورد واژه ی " پالیز" می نویسد : ( ( پالیز که در ریخت " پادریز " و" پاریز " نیز به کار رفته است ، به معنی بوستان و گلزار است . ای ...

پیشنهاد
٥

بر دندان کسی حلال کردن :غذایی به کسی بخشیدن ( ( چو بر دندان ما کردی حلالش چه دندان مزد شد با زلف و خالش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ز ...

پیشنهاد
٥

آهستگی پیشه کردن :تأمل کردن ( ( بیش رو آهستگیی پیشه کن گر کنی اندیشه به اندیشه کن ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 435 . )

پیشنهاد
٥

بوقلمونی کردن :رنگ به رنگ شدن ( ( کاین نمط از چرخ فزونی کند با قلمم بوقلمونی کند ) ) برگردان بیت :یعنی مرتبه ی نوشته های من بالاتر از چرخ است و بد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یک چشم زد :در یک لحظه ، چشم زد : طرفه العین ( ( من که به یک چشم زد از کان غیب صد گهر نغز برآرم ز جیب ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

انگور خام :غوره ( ( بر جگر پخته انجیر فام سرکه فروشند چو انگور خام ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 430 . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مستی زبان :مست زبانی ، سخنی که در حالت مستی گفته می شود . ( ( نام کرم ساخته مستی زبان اسم وفا بندگی رایگان ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تماشا :تفریح و سرگرمی ( ( حمل ریاضت به تماشا کنند نسبت اندیشه به سودا کنند ) ) معنی بیت : ریاضت را حمل به تماشا می کنند . یعنی ریاضت را تماشا تعبیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مردم پرورده :مردم کامل ، پخته ، انسان با تجربه ( ( مردم پرورده به جان پرورند گر هنری در طرفی بنگرند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به دان تر:به داننده تر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 429 . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دندان تر:درنده تر ، قویتر ( ( گرگ ز روباه به دندان تراست روبه از آن رست که به دان تراست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

طلسم افکن:طلسم شکن ( ( گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 428 . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دولدور در زبان ترکی یعنی" پرکن "از ریشه ی" دولدورماخ " به معنی پر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دار در زبان ترکی به معنی تنگ است و آغز هم به معنی دهان و دار آغزی یعنی" دارنده دهان تنگ" چیزی شبیه "دار بوغاز" به معنی گلوگاه تنگ یا صعب العبور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دوه یا دَوْهdōve در زبان ترکی به معنی شتر است این واژه در اصل دیوّه بوده به معنی دیو مانند یا چیزی که به دیو شبیه است. در زبان ترکی به دیو دؤو گفته م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوچی در زبان ترکی یعنی شتربان یا صاحب شتر است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bee : در قدیم مور به معنای حشره بوده این کلمه در انگلیسی بی ( bee ) ) به معنای زنبور و در ترکی بیره به معنای کَک تغییر معنی پیدا کرده است و درفارسی ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لغت color با لغت تورکی قره به معنای سیاه، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست، سیاه شدگی همریشه است که در هندواروپایی به شکل kher - s ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

واژه ی چرک با واژه ی قره ترکی و چرنیчерный černyj روسی همریشه می باشد . زیرا لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست سیاه شدگی است که در هندواروپایی به شکل kher - s به معنای black dark ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ی کندو از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی کمچه از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی کفچه از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ی کفیز از لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن ، شامل بودن به دست آمده است . لغات دیگری که از این خانواده هستند عبارتند از :کپیز یا کویز کویژ قف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه ی قپان که در اصل کپان بوده است از ریشه ی لغت ایرانی کپ kap به معنای دربرداشتن، شامل بودن به دست آمده است . این واژه با واژه های کپیز یا کفیز ، ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زندیک یا زندیق از لغت زند zand به معنای افسون، جادو به دست آمده است. که با واژه ی انگلیسی وِزارد ( wizard ) به معنی جادو گر همریشه است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

لغت زند به معنای شرح، تفسیر، گویش دیگر زنت zant از دانستن، زانستن می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

لغت ایرانی مک mak به معنای زیر آب بردن غسل دادن است که از آن مکیدن ( آب نوشیدن ) و واژگان مکت ( مک ات ) به معنای غوطه ور ساختن، غسل شستشو ، تعمید داد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه عربیزه طعم به معنای مزه ( همتای المذاق در عرب ) در زبان پیشاآلتایی به شکل تئم tama به معنای چشیدن to taste ثبت شده که نشان میدهد لغت عربی طعام ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه رس ras که در ترکیب "میوه رسیده" به کار میرود در اصل به معنای آب ، آبدار، آبمیوه، شهد، شیره، خوشمزه ، خوشبو است که در سنسکریت به شکلरस rasa به مع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرما : گرما از لغت ایرانی گر gor به معنی آتش ( گر گرفتن=آتش گرفتن ) ساخته شده واژه ی"گر " نیز از از ریشه هندواروپایی gwher به معنای سوزاندن ساخته شد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

زِهْ:واژه ی ستایش و آفرین دکتر کزازی در مورد واژه ی " زِهْ" می نویسد : ( ( زِهْ، نیز " زهازه " واژه ی ستایش و آفرین است . می انگارم که " زه " در بنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

گُشن : دکتر کزازی در مورد واژه ی "گُشن " می نویسد : ( ( گُشن که در پارسی در ریخت " گَشَن " نیز به کار رفته است ، با همین ریخت در پهلوی کاربرد داشته ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشگاه:پیشگاه در معنی یرترین جای در سرای و " صدر " است ، در برابر " پایْ ماچان " یا ذیل که فرو ترین است . ( ( به روز نخستین یکی بزمگاه بسازد ؛ شما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زبون گرفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "زبون گرفتن " می نویسد : ( ( زبون گرفتن در معنی در تنگنا نهادن و درمانده ساختن به کار می رود و از آن ، " زبونگی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کدام: ( ( کدام در پهلوی در ریخت کتام katām و کتارkatār بکار می رفته است. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کِهین : ( ( کِهین در پهلوی در ریخت کسست kesist بکار می رفته است ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهین: ( ( مهین در پهلوی در ریخت مهست mehist بکار می رفته است . ) ) ( ( زبان راستی را بیاراسته خرد خیره کرده ابر خواسته ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

over : معادل اَبر در فارسی دکتر کزازی در مورد واژه ی " اَبَر " می نویسد : ( ( اَبَر در پهلوی اپر apar ، ریخت کهنتر " بر " است . این واژه را که در ایر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

شما: ( ( شما در پهلوی در ریخت اشما ašmā بکار می رفته است ) ) ( ( ز بهر شما از پدر خواستم سخنهای بایسته آراستم ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سنبه: میله ی فلزی که برای سوراخ کردن و پاک کردن داخل لوله استفاده می شود دکتر کزازی در مورد واژه ی " سُفتن" می نویسد : ( ( سُفتن در پهلوی در همین ری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سُفتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سُفتن" می نویسد : ( ( سُفتن در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است . و بن اکنون آن سُمب sumb بوده است که در پارسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جهان بین:جهان بین در بیت زیر کنایه ی ایما از چشم است و در پی آن ، استعاره ی آشکار از فرزند دلبند ( ( پس آنگه سه روشن جهان بین خویش سپارم بدیشان بر ...

پیشنهاد
٤

دست دیگری را در دست گرفتن:کنایه ی فعلی ایماست از پیمان دوستی و پیوند با او بستن . ( ( ببینم کشان دل پر از داد هست به زنهارشان دست گیرم به دست ) ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بایست: ( ( بایست در پهلوی در ریخت اپایست apāyist بکار می رفته است. ) ) ( ( مرا خوارتر چون سه فرزند خویش نبینم به هنگام بایست پیش ) ) ( نامه ی با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ( - در پهلوی در ریخت پوشیتگ pōšītag بکار می رفته است. ) ) ( ( گراینده هر سه به پیوند من به سه روی پوشیده فرزند من ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گراینده: ( ( گراینده در پهلوی در ریخت گرایندگ grāyandag بکار می رفته است ) ) ( ( گراینده هر سه به پیوند من به سه روی پوشیده فرزند من ) ) ( نامه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزموده: دکتر کزازی در مورد واژه ی " آزموده" می نویسد : ( ( آزموده در پهلوی در ریخت آزموتگ azmūtag بکار می رفته است. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، ...