پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٩,٨٥٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستم صولت: [عامیانه، اصطلاح] نگا. رستم در حمام.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رژیم داشتن: [عامیانه، اصطلاح] برابر دستور پزشک غذا خوردن، برخی غذاها را نخوردن. رژیم داشتن ؛ صرف غذا برابر دستور پزشک. ( یادداشت دهخدا ) . و رجوع ب ...

پیشنهاد
٣

رد کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطعی است. حتمی است. ( فرهنگ فارسی معین ) . دعای او ردخور ندارد؛ ردناشدنی است. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد
١

رد خور نداشتن: [عامیانه، کنایه ] قطعی بودن، حتمی بودن، قابل رد نبودن.

پیشنهاد
١

رد پای کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] رد کسی را برداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رخت کسی کوک بودن: [عامیانه، کنایه ] رفاه داشتن.

پیشنهاد
٠

رب و رسول را یاد کردن: [عامیانه، کنایه ] به حد مرگ رسیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج بستن: [عامیانه، اصطلاح] به ردیف کردن، دسته کردن. رج بستن ؛ رده بستن. صف زدن. صف بستن.

پیشنهاد
٠

رُب کسی را کشیدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به کار سخت واداشتن.

پیشنهاد
٠

رَب و رُب ندانستن : [عامیانه، کنایه ] ساده دل بودن، چیزی نفهمیدن.

پیشنهاد
٠

رای کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را از تصمیمی منصرف کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رای دیدن : [عامیانه، اصطلاح] در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن.

پیشنهاد
٠

راه نزدیک کردن: [عامیانه، کنایه ] میان بر زدن، مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است.

پیشنهاد
٠

راه و چاه را شناختن : [عامیانه، کنایه ] دشواری های کار و زندگی را شناختن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه مکه: [عامیانه، اصطلاح] کهکشان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راه گم کردن : [عامیانه، کنایه ] نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه کج کردن : [عامیانه، اصطلاح] مسیر خود را تغییر دادن، منصرف شدن.

پیشنهاد
٠

راه کشیدن چشم : [عامیانه، اصطلاح] خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه خود را کشیدن و رفتن : [عامیانه، کنایه ] بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن.

پیشنهاد
٠

راه حل آسپرینی : [عامیانه، کنایه ] راه حل موقت و غیر اصولی.

پیشنهاد
٠

راه خود را کشیدن و رفتن : [عامیانه، کنایه ] بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

راه حل آسپرینی : [عامیانه، کنایه ] راه حل موقت و غیر اصولی.

پیشنهاد
٢

راه به ده بردن: [عامیانه، اصطلاح] حاصلی داشتن، موفق شدن.

پیشنهاد
١

راه پیدا کردن : [عامیانه، اصطلاح] جستن راه حل برای مشکل، به نحوی در جایی وارد شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه بلد : [عامیانه، اصطلاح] راهنما، آن که راه را خوب می شناسد.

پیشنهاد
٠

راه به جایی نبردن: [عامیانه، کنایه ] نتیجه ندادن، به جایی نرسیدن.

پیشنهاد

راه باز است و جاده دراز: [عامیانه، ضرب المثل ] اگر می توانی به قصد خود عمل کن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه بردن: [عامیانه، اصطلاح] بلد بودن، دانستن، اداره کردن، سامان دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه آمدن: [عامیانه، اصطلاح] سازش کردن، همراهی کردن. بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

راستی؟ : [عامیانه، اصطلاح] واقعا؟ آیا درست است؟.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راسته چینی: [عامیانه، اصطلاح] چیدن ساده و آسان ( دیوار یا حروف چاپ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راسته کردن : [عامیانه، اصطلاح] حساب گِرد کردن اعداد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راسته بازار : [عامیانه، اصطلاح] بازار راست و مستقیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راست و حسینی : [عامیانه، اصطلاح] رو راست، بی شیله پیله.

پیشنهاد
٠

راست و ریس کردن: [عامیانه، کنایه ] آماده کردن، به ظاهر درست کردن.

پیشنهاد
٠

راست شدن مو بر تن : [عامیانه، کنایه ] سخت ترسیدن، وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

راست شدن مو بر تن : [عامیانه، کنایه ] سخت ترسیدن، وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

راست روده شدن : [عامیانه، کنایه ] اسهال گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راست رفتن: [عامیانه، اصطلاح] مستقیم رفتن، بدون دردسر رفتن.

پیشنهاد
١

راحت کردن خیال کسی : [عامیانه، کنایه ] به کسی اطمینان خاطر دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راحت کردن : [عامیانه، اصطلاح] کشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راپرت کردن : [عامیانه، اصطلاح] گزارش دادن، خبر دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( تبوءا ) تثنیه امر از باب تفعل است ، و مصدرش تبوی و به معنای مسکن گرفتن و منزل گزیدن است . و اوحینا الی موسی و اخیه ان تبوء القومکما بمصر بیوت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( اجماع ) به معنای تصمیم گیری و عزم است ، راغب گفته : ماده ( اجماع ) بیشتر در مواردی استعمال می شود که جمع و تصمیم نتیجه حاصل از تفکر باشد، و در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کلمه ( ولایت ) هر چند که اهل لغت معانی بسیاری برای آن بر شمرده اند، لیکن اصل در معنای آن بر طرف شدن واسطه در بین دو چیز است ، به گونه ای که بین آن دو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( عزوب ) که فعل مضارع ( یعزب ) ) ) از آن گرفته شده به معنای غیب و دوری و خفأ است ، و این تعبیر اشاره دارد به اینکه همه اشیأ عالم نزد خدای تعالی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راغب گفته : کلمه ( شان ) به معنای حال و امری است که بر وفق و به صلاحیت پیش می آید، و این کلمه استعمال نمی شود مگر در احوال و امور بزرگ همچنانکه در آی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( رحمت ) به معنای تأثر قلب است که از مشاهده ضرر و یا نقص در دیگران به آدمی دست می دهد و آدمی را وا می دارد که در مقام جبران ضرر و اتمام نقص او ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کلمه ( بیات ) و کلمه ( تبییت ) به معنای آمدن در شب است ، و غالبا در مورد شرّ استعمال می شود، مثل اینکه بخواهند از آمدن دشمن در شب خبر دهند.