پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٦,٩٩٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون دماغ شدن : [عامیانه، کنایه ] خون از بینی جاری شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون دیدن زن : [عامیانه، کنایه ] عادت ماهانه شدن زن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون سیاوش: [عامیانه، اصطلاح] انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده، دو شهر یا دو کشور شود.

پیشنهاد
٠

خون کسی را به جوش آوردن: [عامیانه، کنایه ] کسی را بسیار خشمگین ساختن.

پیشنهاد
٠

خون کسی در نیامدن : [عامیانه، کنایه ] بی نهایت خشمگین بودن.

پیشنهاد
٥

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: [عامیانه، کنایه ] همسان و هم ارز نبودن، کسی بر کسی ترجیح داشتن.

پیشنهاد
٠

خون کسی را حلال کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را کشتن.

پیشنهاد
٠

خون کسی را به شیشه کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را رنج و آزار بسیار دادن.

پیشنهاد
٠

خون کسی را مکیدن : [عامیانه، کنایه ] مال کسی را به تزویر غارت کردن، به کسی تعدی و ستم کردن.

پیشنهاد
٠

خون کسی را کثیف کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را بسیار عصبانی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون گرفته: [عامیانه، کنایه ] آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است.

پیشنهاد
٠

خون کسی کثیف شدن : [عامیانه، کنایه ] به شدن خشمگین شدن.

پیشنهاد
٠

خون گرفته ی کسی بودن: [عامیانه، کنایه ] در برابر کسی مسئول بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون مردن : [عامیانه، اصطلاح] منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونی : [عامیانه، اصطلاح] قاتل، دشمن سخت، مخالف شدید. نوعی پرتغال که رنگ داخل آن قرمز به رنگ خون است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیابان گردی: [عامیانه، اصطلاح] بی کاری، ولگردی.

پیشنهاد
١

خونین و مالین : [عامیانه، اصطلاح] زخمی، خونی شده. ( ( دائی شکری وقتی از قهوخانه بیرون آمد بارش سبک شده بود. او زده بود. دائی رحمن را خوب زده بود وخ ...

پیشنهاد
٠

خیابان گز کردن: [عامیانه، اصطلاح] ول گشتن.

پیشنهاد
٠

خیال کسی تخت بودن: [عامیانه، کنایه ] آسوده خیال بودن، کاملن مطمئن بودن.

پیشنهاد
٠

خیال کسی را راحت کردن : [عامیانه، کنایه ] موجب اطمینان خاطر کسی شدن، به کسی جواب رد دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیت شدن: [عامیانه، اصطلاح] شرمنده شدن، کنفت شدن، بور شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیرات کردن: [عامیانه، کنایه ] چیزی را ( اغلب خوردنی ) تهیه کردن و برای آمرزش مردگان به مستحقان دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیت کردن: [عامیانه، اصطلاح] شرمنده کردن، کنفت کردن، بور کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیر باشد : [عامیانه، اصطلاح] پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیر ندیده : [عامیانه، اصطلاح] نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیر ببینی : [عامیانه، اصطلاح] دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیس آب شدن : [عامیانه، کنایه ] سر تا پا تر شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیز گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] آماده ی حمله شدن، در نظر گرفتن مسافتی برای اطمینان از رسیدن به مقصد.

پیشنهاد
٠

خیس کردن برنج : [عامیانه، اصطلاح] در آب ریختن برنج.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیس گذاشتن : [عامیانه، اصطلاح] در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیس کرده : [عامیانه، اصطلاح] تر کرده، در آب قرار داده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیط شدن: [عامیانه، اصطلاح] نگا. خیت شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیط کاشتن: [عامیانه، اصطلاح] خطا کردن.

پیشنهاد
٠

خیک آسمان پاره شدن : [عامیانه، کنایه ] کنایه از بارش تند و سیل آسا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیک کسی پر بودن : [عامیانه، کنایه ] سیر بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیک باد: [عامیانه، اصطلاح] باد کرده، شکم آورده، آبستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیک محمد: [عامیانه، کنایه ] آدم چاق و فربه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیکی: [عامیانه، کنایه ] آدم چاق و فربه.

پیشنهاد
٠

خیلی آب خوردن: [عامیانه، کنایه ] گران تمام شدن، هزینه ی سنگین داشتن.

پیشنهاد
٠

خیمه شب بازی درآوردن: [عامیانه، کنایه ] ادا و اطوار در آوردن، حیله و تزویر به کار بردن، خلاف واقع جلوه دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشکه پز: [عامیانه، اصطلاح] نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی، قندی، شیرمال، پنجه ای و مانند آن ها می پزد

پیشنهاد
٤

آب از دستش نمی چکد:بسیار ممسک و خسیس است. کنایه از بسیار خسیس و لئیم بودن.

پیشنهاد
١

یک سر داره و هزار سودا: کنایه از مشغله بسیار داشتن.

پیشنهاد
٠

نه سر پیاز بودن نه ته پیاز: کنایه از هیچ دخالتی یا حق دخالتی در کاری نداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلاج بی مزد:کنایه از کسی که کار بی مزد انجام دهد، بیگار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندان نمودن:تهدید کردن بیهقی می نویسد:امیر جواب فرستاد که …. علی مرا به کار است شغل های بزرگ را و این مالشی و دندانی بود که بدو نموده آمد.

پیشنهاد
٠

کار حضرت فیل است:در گفتار عامه و معمولا به مزاح؛ کاری بسیار دشوار است.

پیشنهاد
٠

قیمت خون باباش می گوید:نهایت گران بها می گذارد.

پیشنهاد
٠

قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؟:ظاهر و مشهود یا ادله برخلاف انکار و ادعای تو است.

پیشنهاد
٠

کار که رسید به چانه عروس را ببین به خانه: چون کار معامله ای به چانه زدن رسید آن را انجام شده بدان