پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٤٢٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

آشتی : مرکب است از آشت ( ast ) به معنی"صلح و آرامش" و ایه ( ih ) نشانه حاصل مصدر که برای ساختن ماده های جعلی به کار می رفته است. در فارسی میانه آشتیه ...

پیشنهاد
٣

اگر مسجد خرابست محرابش بجاست: ( امثال و حکم ، دهخدا ، چاپ نهم 1376 ، ص 229. )

پیشنهاد
٣

اگر لالائی میدانی چرا خوابت نمیبرد: ( امثال و حکم ، دهخدا ، چاپ نهم 1376 ، ص 227. )

پیشنهاد
٣

اگر کاه از تو نیست کاهدان از تست: با اینکه این خوردنی برایگان بدست کرئه ای آنقدر مخور که ضرر و زیان بصحت تو رساند . ( امثال و حکم ، دهخدا ، چاپ نهم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گُرازان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گُرازان" می نویسد : ( ( گُرازان از گرازیدن است به معنی به ناز رفتن و خرامیدن . ریخت کهنتر این مصدر می بایست وراخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بخش: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بخش" می نویسد : ( ( بخش در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. و بن اکنون از بختن baxtan . ) ) ( ( نهفته چو بیرون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

باده : آب انگوری که اندکی بجوشانند و در ظرف کنند تا تخمیر شود ، این نوع را بنی امیه معمول کرده بودند و "باذوق می نامیدند ، مطلق شراب " آن شراب حق خت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیر پشمین:مجسمه ی شیر که از بافتنی ها سازند و درونش از پشم پُرکنند . در بیت زیر پیران مدّعی پشمینه پوش است . " شیر پشمین از برای کد کنند بومسیلم را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخریب بدن:رام کردن و به اعتدال نگه داشتن قوای غضبی و شهوانی " صحت این حس ز معموری تن صحت آن حس ز تخریب بدن" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

معموری تن:زنده داشتن و کار فرمودن قوای غضبی و شهوانی " صحت این حس ز معموری تن صحت آن حس ز تخریب بدن" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حسّ دُنیا:احساس دنیوی " حس دنیا نردبان این جهان حس دینی نردبان آسمان" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 138 )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ندانی:نشناسی، نمی شناسی " زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز ندانی ز اعتبار" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 138 ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زر قلب:زر نا خالص ، طلای نا خالص " زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز ندانی ز اعتبار" ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

لغت grey به معنی خاکستری با لغت ترکی قره به معنای سیاه همریشه است . این واژه با واژه ی color نیز همریشه می باشد زیرا این لغات از واژه ترکی kerra به م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آشوبِش : دکتر کزازی در مورد واژه ی "آشوبِش " می نویسد : ( ( آشوبشن āšūbišn می توانسته است بود . ستاک واژه در این مصدر با مصدری دیگر در پهلوی وشوفتن w ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کَشَفْ : دکتر کزازی در مورد واژه ی " کَشَفْ " می نویسد : ( ( کَشَف ، در پهلوی کشوگ kašawag ، به معنی لاک پشت است و در بیت زیر ، در معنی خرچنگ ، چهارم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

قاتیق یک واژه ی ترکی از مصدر" قاتماق "یا قاتیشماق می باشد. قاتماق یعنی مخلوط کردن و قاتیشماق یعنی به هم مخلوط شدن معنی می دهد. قاتیق در ترکی اسم فاعل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ی بهرام فارسی برابر با واژه ی مارس در باور شناسی رومی و یونانی است . در باورشناسی ایرانی ، " بهرام " نماد دلیری و جنگاوری است و همتای " مارس " د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ایلدریم : به معنی رعد و برق و آذرخش یک واژه ی ترکی است که ترکی واژه ی بهرام فارسی می باشد . این لغت تغییر یافته ی اِیْنْدِرا است که در وداها لقب اِیْ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه ی جنگ با واژه ی بهرام خدای جنگ و نماد دلیری و جنگ آوری هم ریشه است . واژه ی بهرام تغییر یافته ی واژه ی " وَرَثْرَغنه " و " ورترهن " می باشد که د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهرام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهرام" می نویسد : ( ( بهرام در پهلوی وهرام wahrām بوده است و در اوستایی وِرِثْرَغْنه ، به معنی زننده و کشنده ی ورث ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویگن یک اسم ارمنی است و برابر است با نام ایرانی بهرام . دکتر کزازی در ذیل واژه ی بهرام می نویسد : ( ( در باورشناسی ایرانی ، " بهرام " نماد دلیری و جن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

ایرج: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ایرج" می نویسد : ( ( ایرج در پهلوی در ریخت ارچ ērēč بکار می رفته است . بر پایه ی هنجارهای زبانشناختی ، ریخت پارسی آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

میانه: دکتر کزازی در مورد واژه ی " میانه" می نویسد : ( ( میانه در پهلوی در ریخت میانگ mayānag بکار می رفته است . ) ) ( ( ز خاک و ز آتش میانه گزید ؛ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

ساده : واژه ساده فارسی با واژه های Simple در انگلیسی، Sencilla در اسپانیایی، Semplice ایتالیایی، saral هندی ، لاتین simple سنجدنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مروزی و رازی: دکتر فروزان فر در مورد " مروزی و رازی" می نویسد : ( ( دو چیز دور از هم و مخالف ظاهراً به مناسبت آنکه مرو در مشرق ایران و ری در مغرب واق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

استیزه رو : ستیزه رو : لجوج ، مُبْرِم در مخالفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

جولقی: جولق که در اصل به شکل جوالّیق بوده یک ترکیب ترکی است که از جوال یا چُوال که معادل امروز آن در زبان فارسی گونی است . ( جوال یا چوال چیزی شبیه گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شِگُفْت:تلفظ دیگر است از شِگِفت ( به کسر اول و دوم ) به معنی نادر و عجیب . ( ( می نمود آن مرغ را هر گون شگُفْت تا که باشد اندر آید او بگفت ) ) ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هرگون:هر نوع و هر جنس ، ترکیبی است از " هر " که لفظی است مفید استغراق و " گون " به معنی رنگ و نوع و جنس که معمولا " گونه " استعمال می شود ولی در ترکی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حَجام:مخفف حجّام است به پارسی "گرّا"می گفته اند و آن کسی است که با آلتی شبیه به شاخ گاو از شیشه ای باقاعده ی پهن و فراخ و نوکی باریک نخست میان دو کتف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

جُفا:به ضمّ اول مخفف جُفاء ، خاشاکی که سیل بکرانه افکند ، کفی که از سیل برخاک باز ماند ، آب آورد ، باطل و نادرست. ( ( بهر آنست این ریاضت وین جَفا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خون کردن:خون ریختن ، کشتن ، و بدین مناسبت قاتل را خونی می گویند . ( ( شاه آن خون از پی شهوت نکرد تو رها کن بدگمانی و نبرد ) ) ( شرح مثنوی شریف، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفتن خون:بکنایت ، پایمال شدن و بهدر رفتن ، در آثار مولانا این تعبیر همواره بصورت منفی " خون نخسبد استعمای شده است . ( ( آنک کشتستم پی مادون من می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خارچین:خارچین مجازا کسی که موضع درد و علت را بشناسد و بر معالجه آن قادر باشد. اطبا محل درد را به وسیله لمس و فشار دست تشخیص میدهند. ( ( آن حکیم خار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فاش:اصل عربی فاش، فاشی است ولی چون لفظ منقوص مانند قاضی و داعی در حال رفع و جرّ اعلال می شود و یاء آن می افتد و بدین صورت درمی آید: قاضٍ، داعٍ - ظاهر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غُلول:دزدی و خیانت ، بی غلول : مجازاً ، بی کم و کاست . ( ( گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو دفعم مده ای بوالفضول ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

غُلول:دزدی و خیانت ، بی غلول : مجازاً ، بی کم و کاست . ( ( گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو دفعم مده ای بوالفضول ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دَفْع دادن : واپس زدن ، از سر واکردن ، بهانه آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گُنْج : اسم مصدر از گنجیدن به معنی قرار گرفتن چیزی در چیز دیگر بی کمی و کاستی ، حدّ و وسعت ظرف نسبت به ظروف. ( ( در تصور ذات او را گنج کو تا در آید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

غریب:دور از وطن ، دور از فهم و ادراک ، شگفت و کمیاب. ( ( خود غریبی در جهان چون شمس نیست شمس جان باقئی کش امس نیست ) ) ( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تور:یکی از سه پسر فریدون دکتر کزازی در مورد واژه ی " تور" می نویسد : ( ( تور با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته و در اوستایی توره بوده است . " تور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دلیری در پهلوی با ریخت دلریه dilērīh بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیزی در پهلوی در ریخت تزیه tēzīh بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گریزش در پهلوی در ریخت ورزشن wirezišn بکار می رفته است . ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سلم: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سلم" می نویسد : ( ( سلم در پهلوی سرم sarm ، از سَئرِمه در اوستایی به یادگار مانده است . در متن ، " سلم " به نا درست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مین در زبان ترکی به معنی هزار می باشد . در زبان ترکی به عداد هزار مین گفته می شود که معنی آن عمده، با اهمیت، اصلی، کامل، تمام، مهم می باشد . عدد هزار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در فرهنگ انگلیسی آریانپور آمده است magus : 1 - مجوس ، مغ ، موبد 2 - جادوگر ، ساحر 3 - یکی از ستاره شناسان خاور زمین که هنگام تولد عیسی بدیدار او به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در فرهنگ انگلیسی آریانپور آمده است magus : 1 - مجوس ، مغ ، موبد 2 - جادوگر ، ساحر 3 - یکی از ستاره شناسان خاور زمین که هنگام تولد عیسی بدیدار او به ...