پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
فالانژیسم Falangism :نام جزب فاشیست اسپانیا و ایدئولوژی آن. در اصطلاح سیاسی، فالانژ برای دست راستیهای افراطی که به کمک دسته های اوباش در خیابانها به ...
ایزولاشیونیسم Isolationism :کناره خواهی - سیاستی یه دفاع از سیاستی، نداشتن رابطه ای نزدیک با ملتهای دیگر را راه بهتری برای حفظ منافع ملی می شمارد.
آکتیویسم Activism :توجه شدید و پرشور به عمل سیاسی و دستیازی به آن.
ائکسپانسیونیسم Expansionism :سیاست دست اندازی و تجاوز به سرزمین و منابع ملتهای دیگر و کوشش برای تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بر آنها.
سانترالیسم دموکراتیک ( DemocraticCentralism ) :کوشش برای تلفیق مردم سالاری با نظارت تمرکز حزب پیشتاز انقلابی.
کمونیتاریان Communitarian :به طور کلی هر کس که خواهان بستگی افراد به یکدیگر در جامعه ای نیرومند بر اساس حمایت متقابل باشد.
محافظه کاری فرهنگی CulturalConseratism :این گونه محافظه کاری که رابطۀ نزدیک با محافظه کاری کلاسیک دارد، سوءظن خاصی نسبت به تجارت، صنعت و پیشرفت دارد ...
اقتصاد دستوری Command Economy :اقتصاد مورد علاقۀ هواراران نظارت متمرکز، تلاشی است برای برنامه ریزی و هدایت توزیع و تولید اقتصادی به جای اتکاء بر نیرو ...
نظارت متمرکز Centralized Control :تفکری که می خواهند نظارت بر همۀ منابع و تصمیم گیری دربارۀ تولید و توزیع کالاها بر عهدۀ حکومت مرکزی باشد.
کلاسیک کنسرواتیو Classical Conservative :محافظه کار کلاسیک "سنتی" کسانی چون ادموند برک که معتقداند نخستین هدف هر اقدام سیاسی باید حفظ بافت اجتماعی از ...
سنتر Center :میانه روی – در اصطلاح سیاسی موضع اعتدل یا میانه ی راه در برابر موضع گیریهای افراطی تر چپ یا راست.
آنارشو کمونیسم– Anarcho –Communism :گونه ایاز آنارشیسم است که خواهان جامعه ای تعامنی است که در آن جامعه کلیدی داراییها در اختیار جامعه و در نظارت تما ...
جنبشهای استعمار ستیز Anticolonialmovements :کوشش مردم در کشورهای "جهان سوم" برای استقلال از ناوابستگی به حاکمیتهای استعماری.
الینیشین Alienation :این واژه را مارکس از فلسفۀی هگل گرفته و برای توصیف بیگانگی یا دورماندگی اشخاص یا طبقات مردم از توانمندی انسانی خویش به کار برد.
آنتی سمیتیسم Anti - Semitism : نفرت از یهودیان یا دشمنی عملی با آنان به قصد آزار یا نابود کردنشان.
آفیرماتیوکشن Affirmativeaction :کوشش برای ارتقاء فرصت یکسان از طریق یاری دادن به اعضای گروههایی چون زنان و اقلیتهای نژادی که قربانی تبعیض اند.
چلمن : آدم کثیف، آدم بی شعور و ابله ( گویش جهرمی )
چکنه : چسبنده_چسبناک ( گویش جهرمی )
در گویش جهرمی به کنده ی درخت "چکل " گفته می شود .
چکل : قطعاتی از ریشه بعضی درختان که پس از قطع کردن، در زمین باقی مانده است.
چک : کفش بسیار کهنه و مندرس. تخته سنگ های صاف در جاده های کوهستانی که عبور از آنها مشکل است ( گویش جهرمی )
منگنه : چریکو ( گویش جهرمی )
آب بینی : چرم ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی فیرتیق یا میرتیق گفته می شود .
چرزیدن : سوختن و چسبیدن غذا بظرف ( گویش جهرمی )
چتر: موی جلو سر که بر روی پیشانی ریخته وآنرا هلال وار چیده باشند. ( گویش جهرمی ) . در زبان ترکی به آن طرّه گفته می شود.
چپُندن : شخص ویا چیزی را با فشار وارد جایی کردن ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به آن تَپّک گفته می شود فارسی آن می شود تپاندن .
چبش : بُز نر ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به بزغاله و بچه ی بز کلاً " چَپیش " می گویند . در بعضی جا ها اؤولاخ هم می گویند .
چاکیدن : زاییدن با بیانی تحقیر آمیز ( گویش جهرمی )
جیم شدن : آهسته از مجلس بیرون رفتن ( گویش جهرمی ) جیم شدن : [عامیانه، کنایه ] بدون سر و صدا فرار کردن.
جو گندمی : موی سر شخصی که به علت پیری نیمی سفید ونیمی سیاه است.
جوغن : هاون سنگی بزرگ ( گویش جهرمی )
جُلت : سبد های مخصوص که ازبرگهای نخل به شکل کیسه بافند ودرآن خرما کنند. ( گویش جهرمی )
جرگه : درخت بادام کوهی ( گویش جهرمی )
به گویش جهرمی " تش " گفته می شود . در زبان ترکی به شپش " پید " یا " بید" یا " پیت" می گویند . این پید در نامی علمی آن پیدکولوژی Pediculus humanus شپ ...
به گویش جهرمی :تاله : گندم و جویی که درو شده و بر روی هم ریخته اند. به زبان ترکی: به علوفه یا گندم درو شده که روی هم تلنبار شده باشد :تایا" گفته می ...
تاده کردن : دراصطلاح زراعی نشانه وعلامت گذاری در سطح زمین با چند سنگ یا کلوخ جهت درختکاری و. . . ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به نشانه وعلامت گذاری د ...
تا کردن : تعیین قیمت کردن ( گویش جهرمی )
به زبان ترکی می شود " کَسَه یؤل " و یا " کسمه یول " که به انگلیسی می شود " شورت کات " shortcut"
پوپک : ( پوپ = پف ک تصغیر ) ذرت برشته که به نام نقل پیر زن و یا چس فیل خوانده می شود. ( گویش جهرمی ) به زبان ترکی به پفک " پِپَک " گفته می شود و به ...
پل پل کردن : ( اسم صوت ) دست و پا زدن حیوانات در موقع جان دادن ( گویش جهرمی )
پلاچ : آدم سمج
گنجشک به گویش جهرمی :بجشک
مظهر قنات به گویش جهرمی : برگاه: ( بر = ثمر گاه = پسوند مکان ) .
به گویش جهرمی الو به آتش شعله ور شعله آتش گفته می شود . به زبان ترکی هم به شعله ی آتش الو گفته می شود . در ترمی می گویند : در زمستان که آتش روشن می ...
به گویش جهرمی اوللک گفته می شود و همچنین مجازاً به کسی گفته شود که دارای ظاهر و هیکلی می باشد ولی فاقد هنر و خاصیت است. در زبان ترکی به مترسک " قارا ...
عجله، شتاب به گویش جهرمی می شود : اشتو در زبان ترکی به عجله : ته له سیک گفته می شود از مصدر تَلَسْمَک ( عجله کردن ) . به شتاب : تؤواراخ یا تؤلؤ گفته ...
اشتزه : ( تحریف کلمه ) عطسه. ( گویش جهرمی ) در زبان ترکی به عطسه آسْقِراخ گفته می شود از مصدر آسْقیرماخ یا آسقیرماق ( عطسه کردن ) به سرفه اؤسْگورَک ...
اسپره : در زبان ترکی به آن تَپَجَک گفته می شود از مصدر تَپَّک ( فرو کردن ) تپجک یعنی ابزار کمک برای فرو کردن .
حروف نقطه دار : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف نقطه دار نامیده می شود: ب ج ز ن ف ق ش ت ث خ ذ ض ظ غ
حروف ظلمانی : [اصطلاح جَفر] درعلم جفر این حروف ظلمانی نامیده می شود: ب ج د و ز ف ش ت ث خ ذ ض ظ غ