پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٥٨
پیشنهاد
١

جیب کسی سوراخ بودن: [عامیانه، کنایه ] ولخرج بودن، غالبن پولی در جیب نداشتن.

پیشنهاد
٠

جیب کسی را زدن: [عامیانه، کنایه ] محتوای جیب کسی را ربودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جیب کنی: [عامیانه، اصطلاح] اخاذی، به خرج انداختن دیگران.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جیب کَن : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش اخاذی و تلکه است، کسی که دیگران را می دوشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جی جی: [عامیانه، اصطلاح] خار پشت، جوجه تیغی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جی جی باجی: [عامیانه، اصطلاح] صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیر جیرک: [عامیانه، کنایه ] آدم پر سر و صدا، اهل داد و فریاد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیر و ویر : [عامیانه، اصطلاح] داد و بی داد، سر و صدا، نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیر جیر کردن : [عامیانه، کنایه ] داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیره بندی : [عامیانه، اصطلاح] سهم بندی.

پیشنهاد
٠

جیر و ویر راه انداختن : [عامیانه، کنایه ] داد و فریاد راه انداختن.

پیشنهاد
٠

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن : [عامیانه، ضرب المثل ] با کسی دشمنی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جیره خوار : [عامیانه، اصطلاح] کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند، مامور.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیز شدن: [عامیانه، اصطلاح] سوختن در زبان کودکان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیز رفتن : [عامیانه، اصطلاح] کش رفتن، دزدیدن چیزهای کم ارزش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیزگر خانه : [عامیانه، اصطلاح] محل رباخواری و قرض دادن پول در برابر اموال منقول.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیز کردن : [عامیانه، اصطلاح] سوراندن به زبان کودکان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیغ جیغو : [عامیانه، اصطلاح] اهل داد و فریاد، پر سر و صدا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیغ و داد : [عامیانه، اصطلاح] داد و فریاد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیغ کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] نگا. جیغ زدن.

پیشنهاد
١

جیک در نیاوردن : [عامیانه، کنایه ] صدایی در اعتراض بر نیاوردن، کم ترین اعتراضی نکردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیک جیک کردن: [عامیانه، کنایه ] غرغر کردن، جویده جویده حرف زدن.

پیشنهاد
٠

جیک و بیک کسی را دانستن: [عامیانه، کنایه ] دانستن همه ی اسرار کسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیک و بیک : [عامیانه، کنایه ] دو روی قاپ، دوستی صمیمی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیم الف جا: [عامیانه، اصطلاح] آدم ریزه میزه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

معنی گلنگدن در زبان ترکی می شود: "چیزی که کار ش رفت و برگشت می باشد، قطعه ای که وظیفه اش رفت و برگشت می باشد. آنکه وظیفه اش رفت و برگشت می باشد. "

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فساد در لغت به معنی شکافته شدن زخم و عفونی شدن آن است . زخمی که رفته رفته گسترش یافته و موجب نابودی اعضا و دیگر بافت های بدن می شود . به عبارت دیگر ف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( عتو ) به معنای زیاده روی در معصیت است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( حلی ) که در اصل بر وزن فعول بوده جمع ( حلی ) - به فتح حأ و سکون لام - است مانند ( ثدی ) که جمع ( ثدی ) است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( میقات ) معنایش نزدیک به معنای کلمه ( وقت ) است و تقریبا همان معنا را می دهد، و فرق آندو بطوری که صاحب مجمع البیان گفته این است که : میقات آن و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( متبر ) از ماده ( تبار ) به معنای هلاک است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( عکوف ) به معنای اقبال و روی آوردن و ملازمت نمودن آن به چیزی است بر سبیل تعظیم .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( مفصلات ) از تفصیل به معنای جدا جدا کردن اجزای یک شی ء متصل است ، که لازمه آن متمایز شدن هر جزئی است از اجزای دیگر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرواجر کردن : [عامیانه، کنایه ] پاره پاره کردن.

پیشنهاد
١

جِر گرفتن کسی را : [عامیانه، کنایه ] اوقات کسی تلخ شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ: [عامیانه، اصطلاح] صدای برخورد چیزهای فلزی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جِر جِر کردن : [عامیانه، اصطلاح] چیزی را پاره پاره و ریز کردن، مانند کاغذ و پارچه.

پیشنهاد
١

جِر انداختن کسی را: [عامیانه، کنایه ] اوقات کسی را تلخ کردن، خشمگین کردن کسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جرات کردن : [عامیانه، اصطلاح] گستاخی کردن، دلیری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جِر آمدن : [عامیانه، اصطلاح] اوقات تلخ شدن، زیر مقررات بازی زدن.

پیشنهاد
١

جد و آباد درآوردن و گفتن: [عامیانه، کنایه ] دشنام دادن، ناسزا گفتن.

پیشنهاد
١

جد و آباد کسی را گفتن: [عامیانه، کنایه ] آبا و اجداد کسی را دشنام دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جد و آباد: [عامیانه، اصطلاح] آبا و اجداد، پدر و پدر بزرگان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جد کمر زده : [عامیانه، اصطلاح] در نفرین به سید می گویند، یعنی جدش او را به سزایش برساند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جَخت آمدن: [عامیانه، اصطلاح] دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند ( متضاد صبری که با عطسه ی نخست می کنند ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جبهه ی جنگ: [عامیانه، اصطلاح] میدان جنگ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جببه گرفتن در مقابل کسی : [عامیانه، کنایه ] با کسی مخالفت کردن، در برابر کسی مقاومت کردن.

پیشنهاد
١

جایی که عرب نی انداخت : [عامیانه، کنایه ] جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید.

پیشنهاد
٢

جببه گرفتن در مقابل کسی : [عامیانه، کنایه ] با کسی مخالفت کردن، در برابر کسی مقاومت کردن.

پیشنهاد
١

جای مهر گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن.