پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٥٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تاخیر بردار: [عامیانه، اصطلاح] قابل عقب انداختن.

پیشنهاد
١

تا خرخره زیر قرض بودن : [عامیانه، کنایه ] وام بسیار داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تا خوردن: [عامیانه، اصطلاح] کج شدن، خم شدن، انحنا برداشتن.

پیشنهاد
١

تاتوله هوا کردن : [عامیانه، کنایه ] به حیرت دچار کردن، به سکوت واداشتن.

پیشنهاد
١

تاج گل به سر کسی زدن : [عامیانه، کنایه ] کار نیکی در حق کسی کردن.

پیشنهاد
١

تاپاله چسباندن : [عامیانه، اصطلاح] بوسدن محکم و پی در پی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تاپ و توپ : [عامیانه، اصطلاح] سر و صدای ضربه، داد و فریاد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تا برداشتن : [عامیانه، اصطلاح] تا شدن، خم شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

اصل این کلمه در ترکی" گؤدوخ" می باشد. در زبان ترکی ما اصطلاحی داریم با عنوان "گؤدوخ لانماخ" که معادل فارسی آن لوس شدن می باشد. بچه الاغ چون کنار مادر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترش ابرو: [عامیانه، اصطلاح] عبوس. در زبان ترکی ترش ابرو می شود : " قاش قاباقلی ".

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترق و تروق : [عامیانه، اصطلاح] سر و صدای به هم خوردن دو یا چند چیز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترقه فرنگی: [عامیانه، اصطلاح] بچه ی شرور.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک بیلمز : [عامیانه، اصطلاح] آدم نادان.

پیشنهاد
٠

ترکمون زدن یا کردن : [عامیانه، کنایه ] دست به آب رساندن، ناشیانه کاری را انجام دادن، زاییدن. ترکمون زده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است. توهینی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تر کردن لب : [عامیانه، اصطلاح] چیزی آشامیدن، به یک اشاره ترتیب کاری را دادن، حرف زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک نشاندن: [عامیانه، اصطلاح] پشت سر نشاندن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ترکمون زده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری. حامله شدن به بچه حرام زاده. ( ( این جندیه نیم واجبی هزار تا جادو و ...

پیشنهاد
١

ترک هوا شکستن: [عامیانه، کنایه ] کاهش یافتن شدت سرما.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیدن دل: [عامیانه، اصطلاح] از چیزی سخت ترسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیدن بغض: [عامیانه، اصطلاح] نگا. بغض کسی ترکیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تِرمال کردن : [عامیانه، اصطلاح] خراب کاری کردن، کثافت کاری کردن، گُه مال کردن.

پیشنهاد
٢

تره خورد نکردن برای کسی: [عامیانه، کنایه ] کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن.

پیشنهاد
١

تریاکی ِ چیزی بودن: [عامیانه، کنایه ] سخت به چیزی معتاد بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تزریقات چی : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش تزریق آمپول است.

پیشنهاد
١

تسبیح انداختن: [عامیانه، اصطلاح] یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تزئیناتی : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش تزیین است .

پیشنهاد
٥

تسمه از گرده ی کسی کشیدن: [عامیانه، کنایه ] کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن.

پیشنهاد
١

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن : [عامیانه، کنایه ] پاپیچ نشدن، دست برداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تسمه پروانه: [عامیانه، اصطلاح] تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تسمه ای : [عامیانه، اصطلاح] آدم لاغر و باریک ولی نیرومند.

پیشنهاد
١

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن: [عامیانه، کنایه ] نگا. تشت کسی از بام افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تسویه حساب : [عامیانه، اصطلاح] تلافی ، پاک کردن دل خوری.

پیشنهاد
١

تشر تو شور کردن: [عامیانه، کنایه ] هرت و پورت کردن.

پیشنهاد
١

تشت کسی از بام افتادن : [عامیانه، کنایه ] رسوا شدن، آشکار شدن راز.

پیشنهاد
١

تشنه بودن به خون کسی: [عامیانه، کنایه ] خواهان مرگ کسی بودن

پیشنهاد
٢

تصدق شدن کسی را : [عامیانه، کنایه ] بلاگردان کسی شدن، قربان صدقه ی کسی رفتن.

پیشنهاد
١

تشنه ی چیزی بودن : [عامیانه، کنایه ] یه چیزی سخت اشتیاق داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تظاهر نمودن : [عامیانه، کنایه ] وانمود کردن، ظاهر سازی کردن.

پیشنهاد
١

تصدق کسی رفتن : [عامیانه، کنایه ] نگا. تصدق شدن کسی را.

پیشنهاد
١

تعارف آب حمامی: [عامیانه، کنایه ] تعارفی که خرج و مایه ای ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تعطیل بردار : [عامیانه، اصطلاح] تعطیل شدنی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تف به روی تو: [عامیانه، اصطلاح] زهی بی شرم که تویی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تُف به دهن: [عامیانه، اصطلاح] حیرت زده.

پیشنهاد
١

تف توی یخه ی خود انداختن : [عامیانه، کنایه ] خود را بد نام کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تَفت دادن : [عامیانه، اصطلاح] کمی سرخ و برشته کردن، بی روغن حرارت دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تف مالی: [عامیانه، اصطلاح] سرسری شستن و اندکی آب زدن، هنگام بوسیدن، آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تفنگ در کردن: [عامیانه، اصطلاح] تیراندازی با تفنگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تفنگ ته پر: [عامیانه، اصطلاح] تفنگی که با فشنگ شلیک می کند.

پیشنهاد
١

تفنگ کشیدن روی کسی : [عامیانه، کنایه ] با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفنگ شکاری : [عامیانه، اصطلاح] تفنگ ویژه ی شکار ( در برابر تفنگ جنگی ) .