پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٣٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جناغ شکستن : [عامیانه، کنایه ] شرط بندی کردن با جناغ مرغ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمع و جور : [عامیانه، اصطلاح] منظم و مرتب.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنجال آفریدن: [عامیانه، کنایه ] زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جنبه داشتن ( یا نداشتن ) : [عامیانه، اصطلاح] ظرفیت داشتن ( یا نداشتن ) ، شایستگی داشتن ( یا نداشتن ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جن بو داده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است.

پیشنهاد
٠

جنس بد بیخ ریش صاحبش: [عامیانه، کنایه ] کالای بد به فروشنده اش باز می گردد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جنگ زرگری : [عامیانه، کنایه ] دعوای دروغین، جنگ مصلحتی.

پیشنهاد
٠

جنگ حیدری و نعمتی: [عامیانه، ضرب المثل ] جنگ میان دو تن یا دو دسته.

پیشنهاد
٠

جنس کسی خرده شیشه برداشتن : [عامیانه، کنایه ] آب زیر کاه بودن، حقه باز بودن.

پیشنهاد
١

جواب دندان شکن: [عامیانه، کنایه ] جواب قاطع و صریح.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگل مولا: [عامیانه، کنایه ] جایی بی نطم و ترتیب، شهر بی قانون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جواب دوپهلو : [عامیانه، اصطلاح] جواب نامشخص و مبهم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جواب سربالا : [عامیانه، اصطلاح] جواب منفی، جواب طفره آمیز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جواب کردن : [عامیانه، کنایه ] به کار کسی پایان دادن، از کار اخراج کردن .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جواب گو : [عامیانه، اصطلاح] مسئول، آن چه یا آن که با امری مقابله می کند.

پیشنهاد
٠

جوال پنبه آوردن : [عامیانه، اصطلاح] حرص و طمع زیاد داشتن، میل و علاقه ی فراوان داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوان مرگ شدن : [عامیانه، کنایه ] در جوانی مردن.

پیشنهاد
١

جوال رفتن با کسی : [عامیانه، اصطلاح] با کسی درافتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوان مرگ شده : [عامیانه، اصطلاح] نفرینی است به شخص جوان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه خروس : [عامیانه، کنایه ] جوان تازه به دوران رسیده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه فکلی : [عامیانه، اصطلاح] تازه کار و نا آزموده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه خوردن: [عامیانه، کنایه] مرفه بودن، در ناز و نعمت زیستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوخه ی آتش : [عامیانه، اصطلاح] جوخه ای که مامور تیراندازی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه مشدی : [عامیانه، کنایه ] تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری.

پیشنهاد
١

جود بازی درآوردن : [عامیانه، کنایه ] ننه من غریبم بازی درآوردن، از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جوخه ی اعدام : [عامیانه، اصطلاح] جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراجور : [عامیانه، اصطلاح] دارای انواع گوناگون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراب شلواری: [عامیانه، اصطلاح] جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جور به جور: [عامیانه، اصطلاح] نگا. جوراجور.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جور آمدن: [عامیانه، اصطلاح] اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن.

پیشنهاد
٣

جور کسی را کشیدن : [عامیانه، کنایه ] کاری را به جای کسی برای او کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوز علی: [عامیانه، اصطلاح] نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش خوردن: [عامیانه، اصطلاح] لحیم شدن، به هم پیوستن، معاشرت کردن با دیگران.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش آمدن: [عامیانه، کنایه ] به خشم آمدن، کج خلقی سخت کردن.

پیشنهاد
٠

جوش خوردن زخم : [عامیانه، اصطلاح] به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن.

پیشنهاد
١

جوش خوردن معامله : [عامیانه، کنایه ] انجام شدن معامله، منعقد شدن قرارداد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش جوانی : [عامیانه، اصطلاح] جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند، جوش غرور.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش زدن دل: [عامیانه، کنایه ] نگران و مضطرب بودن، در دلهره به سر بردن.

پیشنهاد
١

جوشیدن با کسی: [عامیانه، کنایه ] با کسی انس و الفت گرفتن، با اخلاق کسی جور درآمدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوشی شدن : [عامیانه، کنایه ] عصبانی شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوشیدن دل ( مثل سیر و سرکه ) : [عامیانه، کنایه ] بسیار دلواپس و نگران بودن.

پیشنهاد
٠

جوشی کردن خود : [عامیانه، کنایه ] خود را عصبانی کردن .

پیشنهاد
١

جوی خون راه انداختن: [عامیانه، کنایه ] کشتار بسیار کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جون جونی: [عامیانه، اصطلاح] نگا. جان جانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جیب بر : [عامیانه، کنایه ] دزدی که در جیب دیگران دست می برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جهنم دره : [عامیانه، اصطلاح] جای نامناسب و عذاب دهنده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهل کردن : [عامیانه، اصطلاح] در انکار چیزی پافشاری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جیب بری: [عامیانه، اصطلاح] دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی، شارلاتانی، حقه بازی.

پیشنهاد
٠

جیب کسی را خالی کردن : [عامیانه، کنایه ] پول های کسی را ربودن.

پیشنهاد
١

جیب خالی پز عالی : [عامیانه، کنایه ] کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد.