تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

میل یا گرایش به کش رفتن یا برداشتن سرسری ایده ها، کارا یا باورهای معنوی بقیه، بدون اینکه درست درکشون کنی یا واقعا باهاشون یکی بشی - Noun phrase His s ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

زن افسونگر و دلفریبی که مردا رو با جذابیتش به دام میندازه و معمولاً باعث دردسر، خطر یا نابودیشون میشه - Noun phrase She portrayed a convincing femme ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

با قدم های بلند و فنری و پرانرژی راه رفتن ( معمولا برای خودنمایی یا ابراز خوشحالی/غرور ) - Phrasal verb The children prance around the playground hap ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٢

از عهده کار بر اومدن، توانایی لازم برای انجام کار رو داشتن، لایق ( انجام کاری بودن ) - عبارت وصفی / اصطلاح Do you think he is up to the job She quick ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

هیجان، شور و هیجان، ذوق - اسم The children squealed with excitement شور و شوق، اشتیاق - اسم There was great excitement before the concert تحریک، بر ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

سطح تراش خورده، تراش ( روی جواهر یا سنگ قیمتی ) - اسم Each facet of the gem reflected light beautifully جنبه، وجه، بُعد ( از یک موضوع، شخصیت یا موقع ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

وضوح، روشنی، شفافیت - اسم The clarity of the image was amazing صراحت، روشنی کلام - اسم He explained the plan with great clarity شفافیت، زلالی - اسم ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی دار، پرمعنا، پرمفهوم - صفت We had a meaningful conversation مهم، بااهمیت، ارزشمند - صفت He found meaningful work after years of searching گویا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تحریک آمیز، اعصاب خردکن، برانگیزاننده - صفت His provocative statements led to a fight تحریک کننده، سکسی، شهوت انگیز - صفت She wore a very provocativ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرفه ( به خصوص کاری که فرد حس میکنه براش ساخته شده یا علاقه شدیدی بهش داره ) - اسم Teaching is not just a job for her it is a true vocation شغل اصلی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

علمی - صفت His academic achievements were impressive دانشگاهی - صفت She spent her entire life in academic circles مربوط به درس و تحصیل - صفت The sc ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

تلاش کردن ( برای انجام کاری سخت ) - فعل He will endeavour to finish the project on time کوشیدن - فعل We must endeavour to improve our services سعی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن به ( چیزی، مخصوصا یه چیز بد ) - فعل These measures will perpetuate the crisis باعث ادامه پیدا کردن ( چیزی ) شدن - فعل His comments only p ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

استثنا - اسم Everyone must attend the meeting there are no exceptions مورد خاص - اسم He is an exception to the rule مستثنی - اسم She was an excepti ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( چیزی را ) یاد گرفته - عبارت اصطلاحی She already has a lot of experience under her belt ( مهارت یا تجربه ای را ) کسب کرده - عبارت اصطلاحی With two ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

سودآور - صفت It was a profitable business venture پرمنفعت - صفت Investing in stocks can be highly profitable سودمند - صفت The discussion was profit ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارجاع دادن ( کسی یا چیزی به جایی یا کسی دیگر ) - فعل The doctor will refer you to a specialist مراجعه کردن ( به چیزی برای اطلاعات ) - فعل Please ref ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

جستجو ( طولانی و دشوار ) - اسم He embarked on a quest for the lost city پویش - اسم Her quest for knowledge never ended ماموریت ( معمولا ماجراجویانه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قبلی - صفت You need prior approval to take leave پیشین - صفت He has prior experience in this field مقدم - صفت Our prior arrangement still stands ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

صنعت - اسم The steel industry has declined in recent years صنایع - اسم Tourism is one of the countrys major industries حوزه کاری - اسم She works in ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سه ماه یکبار - صفت The company holds quarterly meetings فصلی - صفت We receive a quarterly report on sales هر سه ماه یکبار - قید Dividends are paid ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بازیگر اصلی - عبارت اسمی She is a major player in the fashion industry شخصیت مهم - عبارت اسمی He became a major player in local politics شرکت بزرگ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

مهم - صفت This is a major decision for the company اصلی - صفت The major problem is lack of funding عمده - صفت Agriculture is the major industry in ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضرر مالی کردن - عبارت فعلی He might lose money on that investment پول از دست دادن - عبارت فعلی She was afraid she would lose money if she sold the h ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فاش کردن - فعل He refused to disclose the source of his information آشکار کردن - فعل The investigation disclosed corruption at the highest levels ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

تبلیغ کردن ( با اصرار و سماجت ) - فعل He was touting his new book on television تعریف و تمجید کردن ( زیاد و گاهی غیرصادقانه ) - فعل She touted the b ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

جنبه - اسم We must consider every aspect of the problem وجه - اسم The social aspect of the job is important منظر - اسم Look at the situation from a ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

غیرمنتظره - صفت The test revealed an unsuspected illness پیش بینی نشده - صفت There was an unsuspected delay in the project پنهان - صفت She had an u ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بازاریابی - اسم Our marketing campaign was very successful تبلیغات و فروش - اسم Effective marketing helps sell products quickly فرایند معرفی و فروش ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

شارلاتان - اسم He claimed he could cure cancer but he was just a charlatan شیاد - اسم The townspeople eventually realized the traveling salesman was ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پادزهر - اسم The doctor administered the antidote immediately ضد، راه حل، درمان ( برای وضعیت ناخوشایند ) - اسم Laughter is a good antidote to stress ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گران ( بیش از حد ارزش ) - صفت I think this hotel is overpriced قیمت بالا گذاشته شده ( ناعادلانه ) - صفت Many people feel that designer clothes are o ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

شهرت، آوازه ( خوب یا بد ) - اسم The company has a good reputation اعتبار، آبرو - اسم His reputation was damaged by the scandal خوشنامی ( وقتی منظور ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قافیه، هم قافیه - اسم Cat and hat are rhymes شعر قافیه دار، قطعه منظوم - اسم She wrote a little rhyme for her daughter هم قافیه بودن، قافیه داشتن - ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشتری وایت لیبل / مشتری برچسب سفید - اسم Our main white label client sells software under their name مشتری که محصول یا خدمات یک شرکت دیگر را با برند ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

راهنمایی، مربیگری ( رابطه یا دوره ) - اسم He benefited from her mentorship ارتباط استاد و شاگردی ( در محیط کاری یا آموزشی ) - اسم The mentorship pro ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

غیب گو، پیش گو، وحی آورنده - اسم The ancient Greeks consulted the oracle at Delphi پیشگویی، وحی، گفته غیبی - اسم The oracle foretold his destiny مع ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اهل عمل، آدم عمل گرا - اسم He is a doer not just a talker کسی که کار انجام می دهد ( به جای حرف زدن ) - اسم She is a real doer she always gets things ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

راهنمایی، مربیگری ( فرد باتجربه به فرد کم تجربه تر ) - اسم He benefited greatly from mentoring early in his career مربی گری ( در محیط کار یا تحصیل ) ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرّار ( مایع ) - صفت Gasoline is a volatile liquid بی ثبات، نوسانی، پرنوسان - صفت The stock market has been very volatile recently دمدمی مزاج، متغی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معامله گر ریسک بالا - اسم Being a high stake trader requires strong nerves کسی که با مبالغ کلان یا در موقعیت های حساس معامله میکنه - اسم High stake ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معامله گر مستقل / شخصی - اسم He works as a private trader from his home office کسی که با سرمایه شخصی خودش ( نه به عنوان کارمند یک موسسه مالی ) معامل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خصوصی، شخصی - صفت This is my private information محرمانه، سری - صفت They had a private conversation غیردولتی، شخصی ( در مقابل دولتی ) - صفت He work ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهارت، استادی ( مخصوصا در کار دستی ) - اسم He admired the craft of the woodworker صنایع دستی، کاردستی - اسم They sell local crafts at the market حر ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اخراج شدن ( به دلیل تعدیل نیرو یا حذف شغل ) - عبارت فعلی ( مجهول ) He was made redundant last month تعدیل شدن - عبارت فعلی ( مجهول ) Many employee ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تالار معاملات ( بورس ) - اسم The trading floor was noisy and crowded محل انجام معاملات حضوری ( در بازارهای مالی ) - اسم Activity on the trading floo ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفر شدن ( ارزش ) ، بی ارزش شدن ( سرمایه گذاری، سهام و غیره ) - عبارت فعلی The company stock might go to zero به صفر رسیدن، هیچ شدن - عبارت فعلی His ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پِنس ( جمع پِنی، واحد پول بریتانیا ) - اسم It costs fifty pence پول خرد ( در بریتانیا ) - اسم I only have a few pence in my pocket

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگاه خشمگین و خیره - اسم She gave him the death stare when he interrupted چپ چپ نگاه کردن ( خیلی شدید ) - اسم I knew I was in trouble from her death ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رای ( دادگاه ) ، حکم ( دادگاه ) - اسم The jury delivered a guilty verdict نظر، قضاوت ( بعد از بررسی یا فکر ) - اسم What is your verdict on the movie ...