تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

فیلم ( تصاویر متحرک ) / اسم We watched a great film last night فیلم ( نوار فیلم عکاسی ) / اسم I need to develop this roll of film فیلمبرداری کردن ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حلقه فیلم ( فیلم عکاسی رولی ) / اسم I need to buy a new roll of film فیلم ( به صورت رولی ) / اسم He loaded a roll of film into his camera

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سه پایه ( پایه سه شاخه برای دوربین ) / اسم He set up his camera on a tripod سه پایه ( هر چیزی که سه پایه دارد ) / اسم The telescope was mounted on a ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فلاش ( نور ناگهانی و روشن ) / اسم The flash of lightning lit up the sky فلاش زدن ( نور ناگهانی دادن ) / فعل The camera flashed با سرعت زیاد رد شدن ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

لنز ( عدسی دوربین یا عینک ) / اسم The camera has a wide - angle lens عدسی ( شیشه محدب یا مقعر ) / اسم The lens of the eye focuses light لنز ( در چش ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

وی سی آر ( دستگاه پخش و ضبط ویدیو کاست ) / اسم Do you still have a VCR? ویدیو کاست پلیر ( نام دیگر ) / اسم I need to find a VCR to play my old tapes ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

نوار ویدیو کاست ( نوار مخصوص ویدیو کاست ) / اسم I found an old videocassette tape in the attic نوار کاست ویدیویی ( تلفظ رایج ) / اسم We need a VCR t ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ویدیو کاست ( نوار ویدیویی ) / اسم We used to watch movies on videocassette کاست ویدیویی ( تلفظ رایج ) / اسم Do you remember videocassettes?

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مینی کم ( دوربین فیلمبرداری کوچک ) / اسم The journalist used a minicam to record the interview دوربین کوچک ( نام دیگر ) / اسم Minicams are useful fo ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوربین فیلمبرداری ( دوربین ضبط ویدیو ) / اسم He uses a professional video camera دوربین ویدیو ( تلفظ رایج ) / اسم I need to buy a new video camera

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

ویدیو ( ضبط یا پخش تصاویر متحرک ) / اسم I watched a funny video online ویدئویی ( مربوط به ویدیو ) / صفت We made a video recording of the event فیلم ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عکاسی ( هنر یا شغل عکاسی ) / اسم Photography is my hobby عکسبرداری ( فرایند گرفتن عکس ) / اسم He is studying photography عکس ( نتیجه عکاسی ) / اسم ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

الکترونیکی ( مربوط به الکترونیک ) / صفت I like electronic music الکترونیک ( وسایل الکترونیکی ) / اسم He is really into electronics برقی ( چیزی که ب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

درامر ( نوازنده درامز ) / اسم The drummer kept the beat steady طبل زن ( کسی که طبل می زند ) / اسم He is a talented drummer فروشنده دوره گرد ( کسی ک ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

گیتار الکتریک ( گیتار برقی ) / اسم He plays electric guitar in a rock band گیتار برقی ( نوعی گیتار ) / اسم The electric guitar has a powerful sound

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

گیتاریست لید ( نوازنده اصلی گیتار ) / اسم He is the lead guitarist of the band

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

گیتاریست بیس ( نوازنده گیتار بیس ) / اسم He is the bass guitarist for the band بیسیست ( تلفظ دیگر ) / اسم The bass guitarist lays down the groove

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

نوازنده کیبورد ( کسی که کیبورد می نوازد ) / اسم He is a talented keyboard player کیبوردیست ( تلفظ دیگر ) / اسم The keyboard player also sings

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سینتی سایزر ( ساز الکترونیکی تولیدکننده صدا ) / اسم He uses a synthesizer to create electronic music سینت سایزر ( تلفظ دیگر ) / اسم The synthesizer ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

گروه راک ( گروه موسیقی راک ) / اسم They formed a rock group in high school بند راک ( تلفظ دیگر ) / اسم My favorite rock group is coming to town

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

کمدی موزیکال ( نمایشی شاد همراه با موسیقی و رقص ) / اسم We saw a hilarious musical comedy last night نمایش کمدی موزیکال ( تلفیقی از کمدی و موسیقی ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

گروه کر ( گروه همسرایان ) / اسم The chorus sang beautifully همسرایان ( بخشی از یک گروه ) / اسم A large chorus participated in the concert همسرایی ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

راهنما ( کسی که تماشاگران را به صندلی هایشان هدایت می کند ) / اسم The usher showed us to our seats دربان ( کسی که در ورودی می ایستد ) / اسم We talke ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ها ( جمع برنامه ) / اسم There are many TV programs I like دفترچه راهنما ( معمولا در تئاتر ) / اسم I bought a program at the theater برنامه ر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حضار ( شنوندگان/بینندگان ) / اسم The audience applauded loudly تماشاگران ( افرادی که چیزی را تماشا می کنند ) / اسم The audience enjoyed the performa ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

بالکن ( جایگاهی در طبقات بالایی سالن تئاتر ) / اسم We sat in the balcony at the theater ایوان ( فضای باز بیرون ساختمان ) / اسم I like to sit on the ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیم طبقه ( طبقه بین همکف و طبقه اول ) / اسم Our seats were in the mezzanine بالکن ( در سالن تئاتر ) / اسم We had a great view from the mezzanine

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

جایگاه ارکستر ( قسمت صندلی های نزدیک صحنه ) / اسم We had orchestra seating at the concert

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

لژ ( جایگاه ویژه در تئاتر یا ورزشگاه ) / اسم We had box seats at the opera جایگاه ویژه ( بهترین صندلی ها ) / اسم They got box seats for the game

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

باتوم ( چوب رهبر ارکستر ) / اسم The conductor raised his baton باتون ( چوب دستی ) / اسم The police officer used his baton چوب امدادی ( در دو امدادی ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد

موسیقیدان ( کسی که موسیقی می نوازد یا می سازد ) / اسم She is a talented musician نوازنده ( کسی که ساز می نوازد ) / اسم He is a professional musician

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سکو ( جایگاه سخنرانی ) / اسم The speaker stood at the podium جایگاه ( محل ایستادن رهبر ارکستر ) / اسم The conductor stepped onto the podium پایه ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارکستر ( گروه بزرگ نوازندگان ) / اسم The orchestra played beautifully محل ارکستر ( در تئاتر ) / اسم We had seats in the orchestra section ارکستراسی ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

صحنه ( محل اجرای نمایش ) / اسم The actors were on stage مرحله ( دوره ) / اسم This is the final stage of the project برگزار کردن ( اجرا کردن ) / فعل ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نورافکن ( نور متمرکز ) / اسم The spotlight was on the singer کانون توجه ( مرکز توجه ) / اسم/فعل She doesn't like being in the spotlight چراغ متمرکز ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

منظره ( چشم انداز طبیعی ) / اسم The scenery was beautiful دکور ( صحنه آرایی تئاتر ) / اسم The scenery for the play was impressive صحنه ( بخشی از یک ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

تئاتر ( محل اجرای نمایش ) / اسم We went to the theater last night تئاتر ( هنر نمایش ) / اسم She studies theater in college تماشاخانه ( محل نمایش ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

باله ( نوعی رقص هنری ) / اسم She studies ballet at a prestigious school رقص باله ( اجرای باله ) / اسم We saw a beautiful ballet performance بالرین ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

زیلوفون ( ساز کوبه ای با تیغه های چوبی ) / اسم She plays the xylophone in the percussion ensemble

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سازدهنی ( ساز بادی کوچک ) / اسم He plays the harmonica by the campfire

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

توبا ( بزرگترین ساز بادی برنجی ) / اسم He plays the tuba in the orchestra

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

آکاردئون ( سازی با کلیدهای شستی و محفظه هوا ) / اسم He plays the accordion beautifully

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرنچ هورن ( ساز بادی برنجی حلزونی ) / اسم She plays the French horn in the orchestra

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ترومبون ( ساز بادی برنجی کشویی ) / اسم He plays the trombone in a jazz band

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ساکسوفون ( ساز بادی با زبانه و بدنه فلزی ) / اسم He plays the saxophone in a jazz band ساکسیفون ( تلفظ دیگر ) / اسم The saxophone has a distinctive ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

برنجی ( ساخته شده از فلز برنج ) / صفت He has a brass door knocker برنج ( آلیاژ مس و روی ) / اسم Brass is a mixture of copper and zinc سازهای بادی ب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

بانگو ( یک جفت طبل کوچک متصل به هم ) / اسم He plays the bongo drums with his hands بانگو درامز ( نام کامل بانگو ) / اسم Bongo drums are popular in L ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کونگا ( نوعی طبل بلند و باریک ) / اسم He plays the conga in a Latin band

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

تیمپانی ( طبل بزرگ مسی ) / اسم He plays the kettledrum in the orchestra طبل بزرگ ( نام دیگر تیمپانی ) / اسم Kettledrums are also called timpani

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

چوب طبل ( چوبی که برای نواختن طبل استفاده میشه ) / اسم The drummer broke his drumstick چوبک طبل ( وسیله نواختن درام ) / اسم He twirled his drumstick ...