solvent

/ˈsɑːlvənt//ˈsɒlvənt/

معنی: محلل، مایع محلل، قابل پرداخت، حلال، قادر به پرداخت قروض
معانی دیگر: قادر به پرداخت بدهی ها (در برابر: ناقادر به پرداخت بدهی ها insolvent)، واگشا، پراکاو، حل کننده، واگشاگر، پراکاوگر، پژنگ، مفتاح، توضیح دهنده، برطرف کننده، چاره، قادر به پرداخت قرو­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having enough funds to meet obligations.
متضاد: bankrupt
مشابه: responsible

- The store had not taken in enough money to remain solvent and finally had to close its doors.
[ترجمه گوگل] فروشگاه آنقدر پول نگرفته بود که بتواند حلال بماند و بالاخره مجبور شد درهایش را ببندد
[ترجمه ترگمان] فروشگاه پول کافی برای باقی ماندن نداشت و بالاخره مجبور شد در را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: able to dissolve another substance.
اسم ( noun )
مشتقات: solvently (adv.)
• : تعریف: a substance that is able to dissolve certain other substances.

- Turpentine can be used as a solvent to remove oil paint.
[ترجمه گوگل] سقز می تواند به عنوان یک حلال برای از بین بردن رنگ روغن استفاده شود
[ترجمه ترگمان] turpentine می تواند به عنوان حلال برای پاک کردن رنگ روغن مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. solvent liquids
مایعات حلال

2. a solvent merchant
بازرگان قادر به پرداخت بدهی های خود

3. the solvent ability of water
خاصیت حل کنندگی آب

4. alcohol is a good solvent
الکل حلال خوبی است.

5. ridicule is the best solvent for bigotry
تمسخر بهترین برطرف کننده ی تعصب است.

6. Gasoline is a solvent liquid which removes grease spots.
[ترجمه گوگل]بنزین مایع حلالی است که لکه های چربی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]گازوییل یک مایع حلال است که لکه های چربی را پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A bankrupt firm is not solvent.
[ترجمه گوگل]یک بنگاه ورشکسته توان پرداخت بدهی ندارد
[ترجمه ترگمان]یک شرکت ورشکسته حلال نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Caution! This solvent is highly flammable.
[ترجمه گوگل]احتیاط! این حلال بسیار قابل اشتعال است
[ترجمه ترگمان]توجه! این حلال به شدت قابل اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't know how we managed to remain solvent.
[ترجمه گوگل]نمی دانم چگونه توانستیم حلال بمانیم
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چطور تونستیم با مواد غذایی باقی بمونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The solvent passes through the permeable membrane to the solution.
[ترجمه گوگل]حلال از طریق غشای تراوا به محلول عبور می کند
[ترجمه ترگمان]حلال از غشا نفوذپذیر تا محلول عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Solvent abuse is especially prevalent among younger teenagers.
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از حلال ها به ویژه در میان نوجوانان جوان تر شایع است
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به مواد مخدر بویژه در میان نوجوانان کم سن و سال شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Look out for smell of solvent on breath, nose-bleeds, sores around nose and mouth, weight loss.
[ترجمه گوگل]مراقب بوی حلال در تنفس، خونریزی بینی، زخم های اطراف بینی و دهان، کاهش وزن باشید
[ترجمه ترگمان]به دنبال بوی حلال در تنفس، بینی - خونریزی، زخم در اطراف بینی و دهان، کاهش وزن نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The expense of solvent decarbonisers usually rules them out when caustic cleaners can be used.
[ترجمه گوگل]هزینه کربن‌زدایی‌های حلال معمولاً وقتی می‌توان از پاک‌کننده‌های سوزاننده استفاده کرد، آن‌ها را رد می‌کند
[ترجمه ترگمان]هزینه حلال solvent معمولا وقتی که استفاده از تمیز کننده ها می تواند مورد استفاده قرار گیرد، به آن ها اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Trichloroethylene is a toxic industrial solvent.
[ترجمه گوگل]تری کلرواتیلن یک حلال صنعتی سمی است
[ترجمه ترگمان]trichloroethylene یک حلال صنعتی سمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The process of passing the solvent through the column is called elution.
[ترجمه گوگل]فرآیند عبور حلال از ستون را شستشو می گویند
[ترجمه ترگمان]فرآیند عبور حلال از طریق ستون، elution نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The polymer solution is separated from the pure solvent by a membrane, permeable only to solvent molecules.
[ترجمه گوگل]محلول پلیمری توسط یک غشاء از حلال خالص جدا می شود که فقط برای مولکول های حلال قابل نفوذ است
[ترجمه ترگمان]محلول پلیمری از حلال خالص توسط غشا جدا می شود، و فقط با مولکول های حلال نفوذپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. So-called solvent processing is more direct.
[ترجمه گوگل]به اصطلاح پردازش حلال مستقیم تر است
[ترجمه ترگمان]فرآیند حلال به اصطلاح حلال more است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Use solvent and a putty knife or large screwdriver.
[ترجمه گوگل]از حلال و چاقوی بتونه یا پیچ گوشتی بزرگ استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از حلال و یک پیچ گوشتی یا پیچ گوشتی بزرگ استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلل (اسم)
resolvent, dissolvent, solvent

مایع محلل (اسم)
solvent

قابل پرداخت (صفت)
due, liable, solvable, solvent, payable, exigible

حلال (صفت)
lawful, kosher, resolvent, solvent, licit, legit

قادر به پرداخت قروض (صفت)
solvent

تخصصی

[شیمی] حلال
[عمران و معماری] حلال
[صنایع غذایی] حلال، مایع محلول، قادر به پرداخت قروض
[مهندسی گاز] حلال، حل کننده
[زمین شناسی] حل کننده حلال
[حقوق] مستطیع، قادر به پرداخت دیون، ملی
[نساجی] حلال - ماده حل کننده
[ریاضیات] حلال
[پلیمر] حلال

انگلیسی به انگلیسی

• substance that is capable of dissolving another substance
able to pay all debts; capable of dissolving
if a person or a company is solvent, they have enough money to pay all their debts; a formal use.
a solvent is a liquid that can dissolve other substances; a technical use.

پیشنهاد کاربران

حلّال
solvent: حلال
paint solvent: حلال نقاشی/ رنگ
حَلّال
دارای منابع مالی کافی
حلال
توانمند ( در پرداخت بدهی ها / به لحاظ مالی )
به معنی حلّال هم هست . مثلا بنزین نوعی حلّال است .
قادر به پرداخت بدهی

بپرس