recidivism

/rəˈsɪdɪˌvɪzəm//rɪˈsɪdɪvɪzəm/

معنی: عود، باز گشت، بازگشت به، تکرار جنایات
معانی دیگر: (به ویژه در مورد تبهکاری یا اعتیاد و غیره) بازگشت، پس روش، رجعت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: recidivist (n.)
• : تعریف: chronic return to bad habits, esp. criminal relapse.

- Changes in the administration have led to a welcome decrease in the prison's rate of recidivism.
[ترجمه گوگل] تغییرات در مدیریت منجر به کاهش استقبال در میزان تکرار جرم در زندان شده است
[ترجمه ترگمان] تغییرات در دولت منجر به کاهش چشمگیر نرخ زندان recidivism شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Many areas and work units have experienced no recidivism at all for as long as ten or more years.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مناطق و واحدهای کاری به مدت ده سال یا بیشتر هیچ تکرار جرمی را تجربه نکرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مناطق و واحدهای کاری به مدت ده یا چند سال سابقه نداشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The result indicated a recidivism rate of 0. 19 percent – a significant recidivism control.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان‌دهنده نرخ تکرار 19/0 درصد بود که یک کنترل معنی‌دار تکرار جرم است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان داد که نرخ recidivism صفر است ۱۹ درصد - یک کنترل recidivism قابل توجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Recidivism of cholesteatoma is a remarkable problem in otologic surgery.
[ترجمه گوگل]تکرار کلستئاتوم یک مشکل قابل توجه در جراحی گوش است
[ترجمه ترگمان]recidivism cholesteatoma یک مساله قابل توجه در جراحی otologic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Personal Dangerousness identification of recidivism can be divided into two categories of possible and probably a first-time offender.
[ترجمه گوگل]شناسایی خطرات شخصی تکرار جرم را می توان به دو دسته مجرم احتمالی و احتمالاً برای اولین بار تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]شناسایی dangerousness شخصی of را می توان به دو دسته از امکان پذیر و احتمالا یک مجرم اول تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The study investigates the prevalence and recidivism risk by motives of arson inmates.
[ترجمه گوگل]این مطالعه به بررسی شیوع و خطر تکرار جرم با انگیزه‌های زندانیان آتش‌سوزی می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه شیوع و ریسک recidivism ناشی از آتش سوزی زندانیان را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their basic criticism was that prisons do not reduce the crime rate, they cause recidivism.
[ترجمه گوگل]انتقاد اساسی آنها این بود که زندان ها میزان جرم و جنایت را کاهش نمی دهند، باعث تکرار جرم می شوند
[ترجمه ترگمان]انتقاد اصلی آن ها این بود که زندان ها نرخ جرم را کاهش نمی دهند بلکه باعث می شوند که زندان ها کاهش پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government claims its success is shown by a remarkably low 5 percent rate of recidivism.
[ترجمه گوگل]دولت مدعی است که موفقیت خود را با نرخ پایین 5 درصدی تکرار جرم نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]دولت ادعا می کند که موفقیت آن با نرخ بسیار پایین ۵ درصد of نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This study, conducted between 1982 and 198 found a recidivism rate of 15 percent among participants.
[ترجمه گوگل]این مطالعه که بین سال‌های 1982 و 198 انجام شد، نرخ تکرار جرم را در بین شرکت‌کنندگان 15 درصد نشان داد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه که بین سال های ۱۹۸۲ و ۱۹۸ به انجام رسید، میزان recidivism ۱۵ درصد در میان شرکت کنندگان را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Children who have spent time in adult facilities have a higher rate of recidivism than those who are treated as juveniles.
[ترجمه گوگل]کودکانی که مدتی را در مراکز بزرگسالان گذرانده‌اند، نسبت به کودکانی که به عنوان نوجوان با آنها رفتار می‌شود، نسبت به کودکانی که با آنها رفتار می‌شود، میزان تکرار جرم بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که زمان خود را در تسهیلات بزرگسالان گذرانده اند، نسبت به کسانی که به عنوان نوجوانان درمان می شوند، نرخ بالاتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One year after conviction, there were no significant differences in recidivism rates or time to rearrest among the three groups.
[ترجمه گوگل]یک سال پس از محکومیت، تفاوت معناداری در میزان تکرار جرم یا زمان بازداشت مجدد در بین سه گروه وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]یک سال پس از محکومیت، هیچ تفاوت معنی داری در نرخ recidivism یا زمان بین این سه گروه وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It needs to supplement the personality factor to confirm the ordinary recidivism.
[ترجمه گوگل]برای تایید تکرار معمولی باید عامل شخصیت را تکمیل کند
[ترجمه ترگمان]این نیاز به مکمل عامل شخصیت برای تایید هویت معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Third, the creation of new qualifications punishment, the ability to eliminate recidivism.
[ترجمه گوگل]سوم، ایجاد صلاحیت های جدید مجازات، توانایی از بین بردن تکرار جرم
[ترجمه ترگمان]سوم، ایجاد معیارهای جدید صلاحیت، توانایی حذف recidivism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Angiogenesis is the basis of tumor growth, invasion, metastasis and recidivism.
[ترجمه گوگل]آنژیوژنز اساس رشد، تهاجم، متاستاز و تکرار تومور است
[ترجمه ترگمان]Angiogenesis اساس رشد تومور، هجوم، متاستاز و recidivism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In our country, the criminal law also needs to consult the heavy punishment to the first offender to punish the recidivism and no probation.
[ترجمه گوگل]در کشور ما نیز قانون کیفری مستلزم رجوع به مجازات سنگین برای مجرم اول برای مجازات تکرار جرم و عدم تعلیق است
[ترجمه ترگمان]در کشور ما، قانون جزایی همچنین باید با مجازات شدید برای مجرم اول مشورت کند و مجازات اعدام را مجازات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عود (اسم)
backset, recurrence, relapse, lute, reversion, regression, recidivism, recrudescence

باز گشت (اسم)
recess, reflection, reference, return, recurrence, comeback, reflexion, recidivism, recession, recursion

بازگشت به (اسم)
recidivism

تکرار جنایات (اسم)
recidivism

انگلیسی به انگلیسی

• habitual relapse, continuous backsliding, habitual regression (esp. into a life of crime)

پیشنهاد کاربران

بپرس