پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٤٥)
معیار, شاخص, ملاک
دوری و دوستی
بیشتر اوقات
آدم بیخیالی که شانس می آورد
بلند پرواز
دنیای جداگانه
منقرض ( adjective )
دمپایی صندل لا انگشتی - صندل
پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any other outer covering for the human foot )
متصدی فروش
لباس بیرونی ( لباسی که روی لباسهای دیگر در زمان بیرون رفتن از منزل می پوشیم )
پیام رسان فوری
1 - فرسخ شمار 2 - نقطه عطف
1 - تخته 2 - هیئت مدیره 3 - سوار هواچیما، کشتی و . . . شدن ( فعل )
1 - بازپخش ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) 2 - تکرار 3 - بازپخش کردن ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) ( فعل )
( فعل ) جلو زدن فیلم
1 - فروشگاه 2 - ذخیره ( کالا ) 3 - انبار ( محل ) 4 - ذخیره کردن، انبار کردن ( فعل )
1 - خدمت 2 - یک وعده یه یک پرس خوراک
کمی زیاد - a lot
1 - دستور دادن 2 - آموزش دادن
کار تکراری و ناخوشایندی که باید تکرار شود
دراور - میز ارایش
1 - بازی بیس بال 2 - توپ بازی بیس بال
1 - کاسه 2 - بولینگ چمنی ( که با گوی چوبی بازی می کنند ) ، بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
( عبارت فعلی ) 1 - سفر رفتن برای تعطیلات 2 - ناپدید شدن
( عبارت فعل ) 1 - پوشاندن یا پیچیدن چیزی در مثلا کاغذ یا پارچه و. . . 2 - تمام کردن کاری با موفقیت
خوار و بار فروشی = grocery store = grocery shop
خوار و بار فروشی = grocery store
کارهایی که در حال استمراری انجام می شن و الان در حال انجام شدن هستن و اخبار تازه ای حساب می شن
مادر ، mom=mum
مادر ، mom=mum
مادر ، mom = mum
( اسم ) ساختمان شهر داری
یک بار در طول زندگی
هفته ای دو بار
عناوین
parent ( مفرد ) پدر یا مادر، والد یا والده parents ( جمع ) پدر و مادر، والدین
( اسم ) 1 - مالکیت 2 - دارایی
( اسم ) همچنین shalwar هم میگیوند، که همان "شلوار" است، شلواری شبیه آنچه سندباد در کارتون می پوشید.
( صفت ) 1 - مدام 2 - ثابت
سویت شرت ( بالاپوش نخی )
( قید ) قدری، تا حدی، to some degree
( فعل ) نشان دادن ، نشان دهنده بودن
برتری تاکتیکی
علاقمند شدن به
آشپزی. cooking
1 - ( فعل ) منگه کردن 2 - ( اسم ) سوزن منگنه 3 - ( اسم ) جزء/کالای اساسی 4 - ( صفت ) اساسی، بنیادین، مهم
1 - حسن رفتار، راست کرداری 2 - حسن , مزیت
خشنود و راضی کردن
بی صبر و قرار و عصبی