پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٤٥)
( اسم ) 1 - باسن ، ما تحت، bottom ( صفت ) 2 - گدا
( اسم ) مزرعه ذرت
کوته فکر , مخالف اصول ازادی
( صفت ) لیبرال، آزاد، آزاده ( کسی که به فکر و عقیده دیگران احترام می گذارد )
( صفت ) سریع، تند، زود ، happening very quickly
پر جنب و جوش و شلوغ
( همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص ) گیا
( صفت ) قابل تنفس
مجتمع اپارتمانی
ساخته شده برای
( فعل ) 1 - یکهو وسط صحبت کسی پریدن 2 - سوار ماشین شدن، get in
( فعل ) طرح ریزی چیزی را بصورت دقیق انجام دادن، برنامه ریزی دقیق ( با جزئیات ) انجام دادن
جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده وری که معمولا در کنار دریا و جنگل و پارک ایجاد میکنند )
پیش بردن یک سبک زندگی سالم
( فعل ) عادت دادن یا عادت کردن ( خودمان یا دیگری )
پیاده روی طولانی
( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکها که برای بازی بچه ها قرار میدهند.
قرار بازی بچه ها
سمندر
محدودیت شدیدتر
مطمئنا
از طریق - توسط - بوسیله
( اسم ) ساعات بامدادی ( از 12 شب تا زمان بالا آمدن آفتاب )
1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
( صفت - کنایه از : ) آدم خیلی رمانتیک
آدم عاشق تعطیلات
ترس توام با احترام
بیماری راه زدگی ( حالت تهوع و سرگیجه در راه با هر نوع وسیله نقلیه )
جهت دار
( Adjective ) بی حال
بوفه یا دکه فروش اغذیه مثل فست فود
کم کردن استرس
شکوفا شدن
شواهد متقن
( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن
( فعل عبارتی ) باهم در خوش ها و بدی ها همراه بودن
If you do something all over again, you start again from the beginning
( اسم ) زمانی که صرف خودمان و کارهایی که دوست داریم میکنیم
کسب درآمد کافی برای گذارن زندگی یک نفر
مشکل ساز
هر جور عشقمه؛ هر جور دلم بخواهد!
تعویق انداز
( اصطلاح، کنایه ) آخر دنیا، قیامت
( اصطلاح ) روده دو نفر بهم وصله! ( یعنی خیلی باهم رفیقن و همه جا باهم هستن )
مسافرت زنانه/ذخترانه ( مردی همراه آنها نباشد )