پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٢)

بازدید
٧,٠٦٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوانایی. خوانا بودن مثال: The legibility of your signature is important. خوانایی و خوانا بودن امضای شما مهم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کف بینی. کف شناسی مثال: Do you believe in palmistry? آیا به کف بینی اعتقاد داری؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودخواه، خودپسند، خود محور، ثابت ونامتحرک، متوجه نفس خود، خودگرای، خودشیفته مثال: He is too self - centered to understand others' problems. او خیلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی خیال. بی قید. راحت مثال: She has a laid - back attitude toward life. او یک نگرش راحت و بی قیدی نسبت به زندگی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. مصمم. با اراده ۲. یک دنده مثال: She was incredibly strong - willed. او به طور باور نکردنی مصمم {و با اراده و یک دنده} بود.

پیشنهاد
١

بیماری خطرناک. بیماری تهدید کننده زندگی. بیماری کشنده. بیماری مرگ آور مثال: It’s exhausting trying to convince yourself that you might have a life - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی میل. بی شوق. بی ذوق. بی علاقه. بدون شور و حرارت. بدون اشتیاق مثال: He was unenthusiastic to see her again. او برای دیدن دوباره اش بی میل {و بی عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱. نامحدود. بی قید و شرط ۲. کامل. تمام عیار. به تمام معنا ۳. فاقد صلاحیت. بدون صلاحیت لازم. ۴. غیر مجاز. بدون مجوز مثال: They were talking about rea ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون اجاره. رایگان مثال: The homeless should be allowed to live rent - free in empty apartment buildings and houses. باید به بی خانمان ها این امکان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی آستین. رکابی. پیراهن رکابی مثال: This is the season for sleeveless dresses. این فصل لباسهای بی آستین و رکابی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقش و نگار دار. نقش دار. منقوش. طرح دار مثال: The walls were covered with patterned wallpaper. دیوارها با کاغذدیواری نقش و نگار دار پوشانده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت زیبایی. به طرز جذابی مثال: Women, but not men, are always expected to dress attractively for work or on TV. آقایان نه، اما خانمها همیشه انت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. نقطه چین ۲. خال خال // نقطه دار. نقطه نقطه ای مثال: Fold the paper along the dotted line. کاغذ را در امتداد خط نقطه چین تا بزن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. کلاهدار ۲. {چشم} خمار ۳. نقاب دار مثال: The class was held hostage by a hooded gunman. کلاس توسط یک فرد مسلح کلاهدار {و نقاب دار} به گروگان گرفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. پارچه جین ۲. جین مثال: Ripped denim jeans شلوار جین پاره / شلوار {جنس} پارچه جین پاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{بلوز یا پیراهن}آستین بلند I only wear long - sleeved shirts. من فقط پیراهنهای آستین بلند می پوشم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. ژولیده پولیده ۲. کثیف It's rather old and scruffy, but who cares? آن نسبتا کهنه و کثیف و ژولیده پولیده است اما کی اهمیت میده؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از خود راضی. پر مدعا. مغرور. پر افاده مثال: I don't want to seem bigheaded but I frankly don't think it will work. من نمی خواهم از خود راضی و مغرور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. شمن. جادو پزشک ۲. جادوگر قبیله مثال: Shamans heal people by dealing with their deep emotional problems شمن ها با مواجه شدن با مشکلات عمیق عاطفی م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مذهب شمنی. شمنیسم // پیروی از عقاید جادوگران و کاهنان دوران اولیه تمدن بشر، جادوگری مثال: They did not initially believe that shamanism could help th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. کمون ۲. خانه اشتراکی ۳. جمعیت اشتراکی ۴. کالخوز ۵. انجمن اشتراکی 6. راز و نیاز کردن. خلوت کردن با. درد دل کردن با مثال: She walks in the woods wh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای طبل. ضربه طبل. آواز دهل مثال: The sound of drumbeats reverberates in the small conference room as the shaman goes into a trance. همان وقت که شم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{بیماری} آب سیاه. گلوکوم // ( پزشکی ) آب سبز، آب سیاه، آب آوردن چشم، گلو کوم، طب اب سبز مثال: She was suffering from glaucoma - a degenerative condit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

{بیماری} حادتر شونده. وخیم تر شونده // فاسد کننده. تباهی آور، تبهگن زا، زوال آفرین، انحطاط آور، فسادآور، ( بدتر شونده ) روبه تباهی، روبه تبهگنی، روبه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

{هواپیمایی} در حال پرواز . حین پرواز مثال: Listen to some in - flight announcements and match them to pictures. به چند تا {از} آگهی های حین پرواز گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مامور گمرک. افسر گمرک مثال: The customs officer asked him to empty out the contents of his bag. مامور گمرک از او خواست محتویات کیفش را خالی کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیشه آینه ای – شیشه ای که یک طرف آن شیشه عادی است و طرف دیگر آن آینه است مثال: The large two - way mirror in Customs, ( behind which customs officers ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ترفیع دادن ۲. بالا بردن ۳. کارآمدتر کردن. کارایی {چیزی را} بالا بردن. بهبود بخشیدن. مجهزتر کردن ۴. بهسازی ۵. بهبود. ترفیع مثال: Have you ever bee ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلندگو مثال: the doctor was paged over the loudspeaker. دکتر از بلندگو فراخوانده شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخنگو. سخنران. ناطق مثال: Later a British Airways spokesman said “A pre - recorded emergency announcement was activated by error on our flight from M ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. مسیر هواپیمایی. خط هوایی ۲. {به صورت جمع} شرکت هواپیمایی ۳. {معدن} هواکش مثال: Later a British Airways spokesman said “A pre - recorded emergency ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. حماقت. بلاهت. خریت ۲. عمل احمقانه. حرف احمقانه مثال: It's sheer idiocy to go climbing in such bad weather. در چنین آب و هوای بدی کوهنوردی رفتن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. آرایش کرده. توالت کرده ۲. ساختگی. دروغین ۳. ساخته. آماده // اختراعی، جعلی، دروغین، بزک کرده، توالت کرده، ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی، مصنوعی مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل استفاده مجدد. چند بار مصرف مثال: I have a reusable shopping bag made of recyclable materials that I always use when I'm shopping. من یک کیف مخص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصفیه خانه. آب شیرین کن مثال: we will be getting much of our water from the ocean ( through desalination plants ) . ما {در آینده} بیشتر آب خود را از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. شرم آور. ننگین. ۲. بدنام. انگشت نما. معروف // رسوا، بدنام، مفتضح، پست، نفرت انگیز شنیع، رسوای یاور، ننگین، بدنام مثال: The commander was infamous ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. زودرنجی ۲. تندخویی ۳. تحریک پذیری // کج خلقی مثال: Patients usually suffer from increased irritability. بیماران معمولا از زودرنجی و تحریک پذیری م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فصل بهار // فصل بهار، جوانی، شباب، بهار زندگانی // بهاران، فصل بهار، بهاران، هنگام بهار مثال: Many birds mate in the springtime. بسیاری از پرندگان د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریسک پذیر . ریسک کننده. اهل ریسک. اهل خطرکردن مثال: How many of the speakers consider themselves risk takers? چند نفر از گوینده ها خودشان را ریسک پذی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بانجی جامپ {سقوط از ارتفاع با استفاده از طنابهای الاستیک} مثال: Would you do a parachute jump or bungee jump for charity? آیا پرش با چتر و یا پرش با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موتور سوار مثال: Motorcyclists make up just 1% of all the vehicles on the road, but 33% of all deaths and serious injuries happen to motorcyclists. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هواشناس. کارشناس هواشناسی مثال: Meteorologists have predicted mild rains for the next few days. هواشناسها برای چند روز آینده بارانهای ملایم را پیش ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. بهمن ۲. {مجازی} سیل. انبوه مثال: When an avalanche buried the survivors of a plane crash in the Andes, the survivors whispered to each other, "Br ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دلواپس، آشفته، مضطرب. متاثر ، شوکه و مستاصل. عمیقا منقلب. سردرگم. درمانده. ناراحت مثال: I'm completely overwhelmed. I don’t know what to say! من کامل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حیرت زده، بهت زده، متعجب مثال: They are stunned and "turn into statues" or are so bewildered by what is happening around them that they can't react. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ظاهرا. در ظاهر ۲. به طور بصری. از راه چشم // از نظر بصری. مثال: Chairs should be visually attractive as well as comfortable. صندلی ها باید از نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرفدار حفاظت محیط زیست. طرفدار نهضت سبزها. سبز مثال: He is a well - known French conservationist and filmmaker who studied the ocean and all forms of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکرار پذیر. قابل تکرار. تکرار کردنی مثال: I hope these results are repeatable. من امیدوارم این نتایج قابل تکرار باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. حسرت گذشته ۲. دستخوش حسرت گذشته ۳. دچار غم غربت مثال: Looking through his old letters and photographs filled him with nostalgia. نگاه کردن به نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوابگردی کردی. در خواب راه رفتن // خوابگردی مثال: About 8 percent of people sleepwalk from time to time. حدود هشت درصد مردم هر چند وقت یک بار در خوا ...