genre

/ˈʒɑːnrə//ˈʒɑːnrə/

معنی: جور، قسم، دسته، نوع، جنس، طرز
معانی دیگر: گونه، شاخه، نقاشی ژانر، نقاشی واقع نما، طبقه، راسته، طریقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a particular type, sort, or category.
مترادف: form, genus, kind, sort, species
مشابه: brand, category, class, fashion, type, variety

- The bookstore also sells music CDs of various genres.
[ترجمه گوگل] در این کتابفروشی سی دی های موسیقی با ژانرهای مختلف نیز به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان] این کتاب فروشی همچنین سی دی های موسیقی از ژانرهای مختلف را می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a category of artistic work marked by a particular specified form, technique, or content.
مترادف: form
مشابه: category, class, school, type

- Satire, comedy, and tragedy are literary genres that we'll be exploring this semester.
[ترجمه گوگل] طنز، کمدی و تراژدی ژانرهای ادبی هستند که در این ترم به بررسی آنها خواهیم پرداخت
[ترجمه ترگمان] Satire، کمدی و تراژدی ژانرهای ادبی هستند که ما در این ترم در حال بررسی آن خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning representational paintings that depict scenes of everyday life.
مترادف: representational

جمله های نمونه

1. What genre does the book fall into - comedy or tragedy?
[ترجمه گوگل]کتاب در کدام ژانر قرار می گیرد - کمدی یا تراژدی؟
[ترجمه ترگمان]کتاب به چه ژانر تبدیل می شود - کمدی یا تراژدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The more highly constrained and ritualised the genre, the more likely we are to be able to identify norms.
[ترجمه گوگل]هرچه ژانر بسیار محدودتر و تشریفاتی باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که بتوانیم هنجارها را شناسایی کنیم
[ترجمه ترگمان]هر چه این ژانر را بیشتر محدود و محدود سازد، احتمال بیشتری وجود دارد که ما قادر به شناسایی قواعد باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kindergartners write in every genre imaginable.
[ترجمه گوگل]مهدکودک ها در هر ژانری که قابل تصور است می نویسند
[ترجمه ترگمان]در هر ژانری که قابل تصور باشد می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it became my genre because of John Woo.
[ترجمه گوگل]اما به خاطر جان وو ژانر من شد
[ترجمه ترگمان]اما این سبک به خاطر \"جان وو\" سبک من شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Science fiction as a genre is relatively new.
[ترجمه گوگل]علمی تخیلی به عنوان یک ژانر نسبتا جدید است
[ترجمه ترگمان]داستان علمی تخیلی به عنوان یک ژانر، نسبتا جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People are afraid of the horror genre as a whole and parents are afraid their children might be exposed to bad influences.
[ترجمه گوگل]مردم از ژانر وحشت به طور کلی می ترسند و والدین می ترسند فرزندانشان در معرض تأثیرات بد قرار بگیرند
[ترجمه ترگمان]مردم از ژانر وحشت مانند یک کل هراس دارند و والدین می ترسند که کودکانشان در معرض تاثیرات بد قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The novel is not merely one genre among other genres.
[ترجمه گوگل]رمان فقط یک ژانر در میان ژانرهای دیگر نیست
[ترجمه ترگمان]رمان تنها یک ژانر در میان ژانرهای دیگر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore the genre of Troilus and Cressida is as inconstant as the characters it describes.
[ترجمه گوگل]بنابراین ژانر ترویلوس و کرسیدا به اندازه شخصیت هایی که توصیف می کند، ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ژانر of و Cressida به اندازه شخصیت هایی که توصیف می کند، ناپایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Review by Simon Caulkin As a genre, the business documentary has a respectable literary parentage.
[ترجمه گوگل]نقد و بررسی توسط Simon Caulkin به عنوان یک ژانر، مستند تجاری دارای ریشه ادبی قابل احترامی است
[ترجمه ترگمان](سیمون Caulkin)به عنوان یک ژانر، یک مستند تجاری دارای یک اصل و نسب ادبی قابل احترام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The genre is wider and more experimental and now has the element of pastiche.
[ترجمه گوگل]این ژانر گسترده تر و تجربی تر است و اکنون عنصر پاستیچ را دارد
[ترجمه ترگمان]این ژانر گسترده تر و more است و اکنون عنصر of را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yes, this is post-industrial noise in the genre of the completely unlistenable Test Department.
[ترجمه گوگل]بله، این نویز فراصنعتی در ژانر بخش تست کاملا غیرقابل شنیدن است
[ترجمه ترگمان]بله، این نویز پس از صنعتی در ژانر of کاملا unlistenable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And the new genre of populist politicians will have to deliver far more than free elections.
[ترجمه گوگل]و ژانر جدید سیاستمداران پوپولیست باید بسیار بیشتر از انتخابات آزاد ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]و سبک جدید سیاستمداران populist باید بسیار بیشتر از انتخابات آزاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relationship between industry and genre is widely accepted, though less widely researched.
[ترجمه گوگل]رابطه بین صنعت و ژانر به طور گسترده پذیرفته شده است، اگرچه کمتر مورد تحقیق قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]رابطه بین صنعت و ژانر به طور گسترده پذیرفته شده است، اگرچه کم تر مورد تحقیق قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the genre always seems to slip back into a coma.
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد این ژانر همیشه به کما می رود
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که این ژانر به کما باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She emerges as a full, three-dimensional character in a way that few horror genre heroines ever do.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک شخصیت کامل و سه بعدی ظاهر می شود، به گونه ای که تعداد کمی از قهرمانان ژانر وحشت انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک شخصیت سه بعدی کامل ظاهر می شود، به گونه ای که تعداد کمی از قهرمانان زن از ژانر وحشت استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جور (اسم)
sort, kind, brand, class, tyranny, oppression, genre, genus, ilk

قسم (اسم)
persuasion, sort, manner, adjuration, kind, type, species, genre, gender, genus, speckle

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

جنس (اسم)
breed, material, substance, stuff, kind, stamp, brand, mettle, commodity, ware, genre, gender, genus

طرز (اسم)
way, sort, manner, mode, kind, form, method, how, shape, garb, genre, fashion, modus

تخصصی

[سینما] ژانر (نوع ) - نوع

انگلیسی به انگلیسی

• type, style, kind, category
a genre is a particular form or style of literature, art, or music; a formal word.

پیشنهاد کاربران

{ادبیات. هنر و غیره} نوع. ژانر
مثال:
Drama and short stories are two different literary genres.
نمایش و داستان کوتاه دو نوع {و ژانر } متفاوت ادبی هستند.
Movie genre , : سبْکِ فیلم
که به شکل های زیر می باشد.
Comedy , thriller , horror , action , scince - fiction , animated movies, romantic
genre ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: گونه 1
تعریف: اصطلاحی در طبقه‏بندی فیلم ها براساس پرداخت عناصر درون‏مایه‏ای و شکلی آنها
گونه ادبی_ گونه سینمایی
رسته
ژانر

بپرس