reinterpret

/ˌriˌɪnˈtɜːrprət//ˌriːɪnˈtɜːprɪt/

معنی: دوباره تفسیر کردن
معانی دیگر: دوباره تعبیر یا تفسیر کردن (رجوع شود به: interpret بعلاوه ی re-)

جمله های نمونه

1. This new production radically reinterprets the play.
[ترجمه امیرحسن اسودی] این محصول جدید به شکل شایان توجهی بازی را دوباره تفسیر می کند.
|
[ترجمه گوگل]این محصول جدید به طور ریشه ای نمایشنامه را بازتفسیر می کند
[ترجمه ترگمان]این محصول جدید اساسا نمایش را درهم کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ancient "Book of Songs" needs to be reinterpreted for the young people.
[ترجمه گوگل]کتاب ترانه های باستانی نیاز به بازتفسیر برای جوانان دارد
[ترجمه ترگمان]کتاب باستانی \"ترانه های\" باید برای جوانان مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Heaven, its decree, and other related concepts, were reinterpreted as different aspects of li.
[ترجمه گوگل]بهشت، حکم آن، و دیگر مفاهیم مرتبط، به عنوان جنبه های مختلف لی تفسیر شد
[ترجمه ترگمان]بهشت، حکم آن و سایر مفاهیم مربوط به آن، به عنوان جنبه های مختلف لشکر اسلام خوانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reinterpreted as an Ordovician volcanogenic massive and disseminated sulphide deposit.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ذخایر توده ای آتشفشانی اردوویسیون و کانسار سولفید منتشر شده دوباره تفسیر شد
[ترجمه ترگمان]Reinterpreted به عنوان یک پشته گرد و منتشر کننده سولفید and منتشر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like the Confucians, the Taoists reinterpreted for their own use the general notions of yin, yang, and tao.
[ترجمه گوگل]مانند کنفوسیوس ها، تائوئیست ها برای استفاده خود مفاهیم کلی یین، یانگ و تائو را دوباره تفسیر کردند
[ترجمه ترگمان]مانند the، the reinterpreted برای استفاده از عقاید عمومی یین، یانگ و مسیر طبیعت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Using the terminology derived from holography, we can reinterpret these waves as follows.
[ترجمه گوگل]با استفاده از اصطلاحات مشتق شده از هولوگرافی، می توانیم این امواج را به صورت زیر دوباره تفسیر کنیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از اصطلاحات گرفته شده از holography، می توانیم این امواج را به صورت زیر بار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the 1960s Soviet specialists reinterpreted international law to bolster Moscow's declared opposition to foreign military bases.
[ترجمه گوگل]در دهه 1960 متخصصان شوروی برای تقویت مخالفت اعلام شده مسکو با پایگاه های نظامی خارجی، قوانین بین المللی را دوباره تفسیر کردند
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، متخصصان حقوق بین الملل reinterpreted قانون بین المللی برای تقویت مخالفت مسکو با پایگاه های نظامی خارجی را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In general, however, it was simply reinterpreting in new language a set of ancient popular beliefs.
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور کلی، به سادگی مجموعه‌ای از باورهای رایج باستانی را به زبان جدید بازتفسیر می‌کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور کلی، این به سادگی در زبان جدید مجموعه ای از باورهای عامیانه قدیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some publishers want the Justice Department to reinterpret the law in a way that would encourage newspaper mergers or joint ventures.
[ترجمه گوگل]برخی ناشران از وزارت دادگستری می خواهند که قانون را به گونه ای تفسیر کند که ادغام روزنامه ها یا سرمایه گذاری مشترک را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]برخی ناشران خواستار تفسیر قانون به روشی هستند که ادغام روزنامه یا سرمایه گذاری های مشترک را تشویق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By actively seeking opportunities to learn, absorb and reinterpret knowledge, you build the thinking that will allow you to out-learn and, eventually, out-teach your competitors.
[ترجمه گوگل]با جست‌وجوی فعالانه فرصت‌هایی برای یادگیری، جذب و تفسیر مجدد دانش، تفکری را ایجاد می‌کنید که به شما امکان می‌دهد بیشتر یاد بگیرید و در نهایت به رقبای خود آموزش دهید
[ترجمه ترگمان]با دنبال فرصت هایی برای یادگیری، جذب و تفسیر دانش، فکر می کنید که به شما این امکان را می دهد که یاد بگیرید - یاد بگیرید و در نهایت به رقبای خود آموزش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you do not protect it, He will reinterpret it.
[ترجمه گوگل]اگر از آن محافظت نکنید، او آن را دوباره تفسیر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر از آن محافظت نکنید، آن را تفسیر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We reinterpret the credit channel of monetary transmission and the nature of monetary policy from the perspective of credit rationing.
[ترجمه گوگل]ما کانال اعتباری انتقال پول و ماهیت سیاست پولی را از منظر سهمیه بندی اعتباری تفسیر می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کانال اعتباری انتقال پولی و ماهیت سیاست پولی را از دیدگاه سهمیه بندی اعتبارات تفسیر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think it is fair game to reinterpret old stories, really old stories even, as they still inform our humanity.
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کنم این بازی منصفانه‌ای است که داستان‌های قدیمی را دوباره تفسیر کنیم، حتی داستان‌های واقعا قدیمی، چرا که هنوز هم به انسانیت ما اطلاع می‌دهند
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این بازی منصفانه است که داستان های قدیمی و داستان های قدیمی را دوباره بازگو کنیم، همانگونه که آن ها هنوز به انسانیت ما اطلاع می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ms. Lee Minor suspects that designers will reinterpret similar sleeves for their lines.
[ترجمه گوگل]خانم لی مینور مشکوک است که طراحان آستین های مشابه را برای خطوط خود بازتفسیر کنند
[ترجمه ترگمان]خانم لی Minor مظنون است که طراحان آستین مشابهی را برای خطوط خود بازگو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوباره تفسیر کردن (فعل)
reinterpret

انگلیسی به انگلیسی

• explain again, clarify the meaning of something again, elucidate again

پیشنهاد کاربران

۱. از نو تفسیر کردن. از نو تعبیر کردن. برداشت تازه ای ارائه کردن از. // دوباره تفسیر کردن
مثال:
we have to go back and reinterpret our scriptures to understand them more fully.
ما باید به عقب برگردیم و برای فهمیدن کامل کتابهای آسمانی مان برداشت تازه ای از آنها ارائه کنیم.
بازنگری
بازتفسیر کردن، تفسیر مجدد

بپرس