پیشنهادهای آرمان بدیعی (٧,٣٦٢)
۱. عیاشی. میگساری ۲. افراط. زیاده روی orgies مجلس عیش مثال: There were orgies, male homosexual orgies, women with women, women with animals, married ...
شهر سدوم. مرکز فساد مثال: God destroyed Sodom’s people because of their sins. خداوند مردم شهر سدوم را بخاطر گناهانشان نابود کرد.
۱. مکش ۲. {ایجاد} خلاء ۳. مکشی. مکنده مثال: Some pumps and all vacuum cleaners work by suction. برخی از پمپ ها و همه جارو برقی ها با مکش و {ایجاد} ...
۱. نامگذاری ۲. نام ۳. فرقه {مذهبی} ۴. واحد ۵. ارزش 6. مخرج مشترک مثال: One country built a chemical bomb, which had some denomination like RG or RS, ...
آرامش. سکون. سکوت. خاموشی مثال: , then everything was quiet, the night full of stars, everything calm, in peace, nothing moved, nothing breathed, a c ...
مشعل جوشکاری مثال: the whole earth was consumed by fire, as if a blowtorch had been taken to it. تمام زمین توسط آتش نابود شده بود، گویی بر روی آن م ...
به سوی آسمان {ها}. به سوی ملکوت مثال: The angels flew heavenwards. فرشتگان به سوی آسمانها پرواز کردند. / فرشتگان به سوی ملکوت پرواز کردند.
خوشکل. خوش قیافه. قشنگ. جذاب مثال: everything was clean and very nice - looking. همه چیز تمیز و بسیار قشنگ و جذاب بود.
عقب ماندگی. عقب افتادگی مثال: In the same way that the world and the earth are revived in spring, the Quran revives hearts and saves people from mise ...
۱. خواباندن. لالایی گفتن ۲. آرام کردن. ساکت کردن ۳. آرام شدن. ارامش ۴. وقفه مثال: These were the ones who let the Spirit be lulled to sleep. اینها ...
۱. تابناک. درخشان. خیره کننده. پر تلالو ۲. باشکوه. عالی. بی نظیر مثال: their white clothing remained resplendent. لباسهای سفیدشان درخشان و خیره کنن ...
نقاط قوت و ضعف. جنبه های مثبت و منفی مثال: What pros and cons do they mention? آنها چه نقاط قوت و ضعف {و جنبه های مثبت و منفی} را ذکر می کنند؟
۱. سیر نزولی ۲. جنبه منفی. نقطه ضعف ۲. زیان مالی. زیان احتمالی ۳. {مربوط به} زیان حتمالی مثال: What do you think the downsides of the job would be? ...
متن نوشته صوتی . متنی که از روی صوت نوشته شده باشد. مثال: listen again with an audio script, if they are available, to help you figure out what you ...
عیب. ایراد. اشکال. نقطه ضعف مثال: Can you think of any drawbacks? آیا می توانید به عیب و ایراد و نقطه ضعفی فکر بکنید؟
پادکست، فایل صوتی. صدا یا ویدیوی ضبط شده که به طور معمول می توان آن را از طریق اینترنت دریافت کرد مثال: Try to listen to as much English as you can ...
مثلا. برای مثال. به عنوان مثال جمله نمونه: Try to listen to as much English as you can outside class in a format you can listen to repeatedly, e. g. ...
۱. بریده {فیلم} تکه {فیلم} کیلیپ مثال: Try to listen to as much English as you can outside class in a format you can listen to repeatedly, e. g. , a ...
۱. {شخص}بیماری هراس ۲. بیماری هراسانه // خودبیمار انگار. a miserable hypochondriac whose interests are bounded by his own imaginary ailments. یک بی ...
خودمحور. خودخواه. خودبین. خودمدار مثال: My nephew is a little egocentric. پسرخواهرم کمی خودخواه {و خودبین} است.
۱. نابردبار. ناشکیبا. کم تحمل. کوته فکر. متعصب ۲. خودکامه. مستبد مثال: He's incredibly intolerant. او به بطور باورنکردنی کم تحمل است. an intoleran ...
اب و هوا. سرزمین. اقلیم. مثال: He'd lived in northern climes all his life and was used to snow and ice. او تمام طول عمرش را در اقلیمهای شمالی گذران ...
لباس رسمی کشیش مثال: and there were people who had no white vestments, and they could not pass, sinking in the water as they entered it. و افرادی بو ...
سنگ فرش نشده مثال: With another gesture of the hands, he took me to a really poor district, with unpaved streets and mud. با یک حرکت دست دیگر او مرا ...
ناتمام مثال: Dickens' last novel was unfinished. آخرین رمان دیکنر ناتمام بود.
۱. {وسایل برقی} از برق کشیدن. ۲. {تلفن} کشیدن مثال: Please unplug the TV before you go to bed. لطفا قبل از اینکه بروی بخوابی تلویزیون را از برق بکش.
۱. عمل وارد کردن. جا دادن. لای {چیزی} فرو کردن ۲. درج ۳. ضمیمه ۴. آگهی {در روزنامه} مثال: the insertion of a coin into a public telephone قرار دادن ی ...
بی شمار. بی حد و حصر مثال: I could see numberless machines and cables. من می توانستم دستگاه ها و کابلهای بی شماری را ببینم.
روده . ( معمولا جمع ) روده ( ها ) مثال: They said: 'Liver badly damaged, intestines ruptured, a four inch opening in the diaphragm and esophagus, da ...
۱. اینچ {واحد طول برابر ۲. ۵۴ سانتیمتر} ۲. یک کم. یک ذره ۳. ذره ذره پیش بردن. ۴. راه خود را باز کردن مثال: a four inch opening in the diaphragm and e ...
( کالبدشناسی و دستگاه گوارش ) مری، لوله ی مری مثال: a four inch opening in the diaphragm and esophagus یک سوراخ چهار اینچی در دیافراگم و مری
۱. صفرا ۲. زرداب ۳. کج خلقی مثال: damage to the bile ducts in the kidneys, bladder, pancreas etc. آسیب به مجراهای صفرا در کلیه ها، مثانه، پانکراس و ...
ادراری. {مربوط به} ادرار مثال: a lung badly perforated in two places and urinary system damaged, {در} یکی از شش ها دو جا بطور بدی سوراخ شده بود و س ...
۱. سوراخ کردن ۲. {کاغذ} سوراخ سوراخ کردن. پرفراژ کردن مثال: a lung badly perforated in two places and urinary system damaged, {در} یکی از شش ها دو ج ...
۱. کمالگرا ۲. آدم وسواسی ۳. کمال گرایانه مثال: Are you a perfectionist who hates leaving things unfinished? آیا شما یک کمالگرا هستید که از نیمه تمام ...
برادر ناتنی. نابرادری مثال: His birth certificate shows he is Barack Obama's half - brother. گواهی تولدش نشان می دهد او برادر ناتنی باراک اوباما اس ...
دورهمی خانوادگی. دیدارهای خانوادگی مثال: How often do you have family get - togethers? Do you enjoy them? چند وقت یکبار دور همی خانوادگی دارید؟ آیا ا ...
دارای روابط حسنه، در گفتگو با هم. برقراری رابطه حسنه مثال: Are there any people in your family who aren’t on speaking terms? آیا در خانواده شما افراد ...
کاملا در توافق بودن، هم عقیده بودن مثال: Are there any subjects on which you don't see eye to eye with other members of your family? آیا در خانواده ش ...
برطرف کننده. رفع کننده. زایل کننده مثال: The Quran is a book of remembrance. It is opposed to neglect, and it is a dispeller of negligence. قرآن کتا ...
ارتباط خوب و ملایم داشتن با دیگری، ارتباط نزدیک و صمیمانه با دیگری داشتن مثال: Is there anyone in your family you don’t get along with? آیا در خانواد ...
1 - ( به کسی ) رفتن، شباهت داشتن 2 - ( کسی را ) تعقیب کردن، دنبال کسی راه افتادن مثال: Who do you take after in your family? In what way? به چه کسی ا ...
۱. ارائه سند و مدرک. اثبات ۲. مستندسازی ۳. سند. مدرک. شواهد ۴. مستندات مثال: To process your claim, we need further documentation. برای فرایند دادخ ...
غیر بومی. غیر محلی مثال: However if you aren't careful, your accent will reveal you as a nonnative speaker every time. به هر حال اگر مراقب نباشی، هر ...
۱. به خط معمولی برگرداندن ۲. از روی نوار پیاده کردن. ۳. رونویسی کردن. استنساخ کردن ۴. به خط دیگری برگرداندن ۵. آوانویسی کردن 6. {آهنگ} تنظیم کردن ۷. ...
۱. زمین بازیهای با توپ ۲. زمین بیس بال ۳. حوزه. محدوده ۴. تقریبی. تخمینی مثال: This expression comes from baseball, when the ball is hit so far that ...
۱. روح. شبح. جن ۲. {مجازی} کابوس مثال: the specter of war and famine. کابوس جنگ و قحطی
( جانور شناسی ) رتیل مثال: This tarantula occasionally eats birds. این رتیل بعضی از اوقات پرندگان را می خورد.
سودآور. سودمند، نافع، پرمنفعت. سود آور، پر سود، پر درآمد، پول ساز، موفق مثال: a lucrative investment. یک سرمایه گذاری سودآور. She has a lucrative d ...
{قدیمی} تخته رخت شویی. مثال: We need a handheld washboard to help in cleaning clothes. ما به یک تخته رخت شویی دستی برای کمک کردن در تمیز کردن لباسه ...