تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکم را تحویل گرفتن، دل از عزا در اوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صادق است،

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رستوران کوچک که خیلی ارزان نیست اما

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Chack out that new car به آن ماشین نگاه کن نگاه کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

قصر در رفتن از مجازات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کالبدشکافی، بررسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Being over the top بیش از حد جلب توجه کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با تمرکز کامل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهارتهای موسیقیایی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد ثبت نام شده، بیش از حد پر شده، بیش از حد تقاضا شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوارک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوگانه مثلا: dubious attributes ویژگی دوگانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - جلوگیری از صحبت کردن 2 - شوخی 3 - حالت تهوع

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درک تفاوت بین `migrate`، `emigrate` و `immigrate` بسیار مهم است: 1. **Migrate**: - *معنا*: حرکت یا نقل مکان به یک مکان دیگر، معمولاً به طور فصلی. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Heart poundingly

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برجک

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در آن زمان و اکنون

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متظاهر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیرین جلوه دادن، به شکلی ملایم مطرح کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوت قلب دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مامور تجسس

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه اندازی یک اجرای بزرگ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خطرات احساس شده/درک شده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیوند دادن، متصل کردن، نزدیک کردن . . . . which glue people together

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محموله، حواله

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

مراقبت محلی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانی: قدغن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اموزش دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هوش اوردن به عقل اوردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار نیک، رفتار درست

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن دارم WhenI have a lot to going on

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بضاعت. داشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

جهان را به مبارزه طلبیدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دولت مستقل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم حکومتی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراوانی، گستردگی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسلط به تکنولوژی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

گزینش کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه فانتزی، تخیلی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که در . . . وجود دارد، همانطور که در. . . . . صادق است

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برتری دادن، مزیت دادن، . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Well catered for به خوبی تأمین شده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک بیارین، کمک،

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

از هم گسیختن، باز شدن، خراب شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

. . . . is made out of. ساخته شده است از

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در عقبی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنوع

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Nuanced interactions تعاملات دقیق و ظریف

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Isolationis tendencies تمایلات انزواطلبانه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

انزواطلبانه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک وقتی، یک زمانی ( در آینده )

پیشنهاد
٠

جبرانی انجام نشده، به اندازه کافی جبران نشده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوسان شدید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد مسئله ی . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در طول مسیر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیر، مسافت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسافت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیش رفتن، ادامه دادن ( با قدرت و مصمم با وجود مشکلات ) مثال: As far as I'm concerned there's a need to plough ahead with the discoveries and appli ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Take رعایت کردن Turnنوبت Take turnsنوبت ها رو رعایت کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

عذاب

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نگاه اجمالی، نگاه دزدکی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از کسی یا چیزی پیشی گرفتن، پشت سر گذاشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مجلس گرم کن، یک فر اجتماعی و سرگرم کننده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقل مجلس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدایی غیر رسمی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همسری ( زن ) که متارکه کرده ( باشوهرش مشکل داره و باهاش زندگی نمیکنه ) و ( شایدم بعدن از هم قانونی طلاق بگیرن! )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همسر متارکه ای

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعطای دسترسی دادن، اجازه دسترسی دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

مادری که بدون ازدواج یا رابطه جدی ( رل ) صاحب فرزند شده،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خانواده از هم پاشیده ( به دلیل طلاق یا جدایی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلاق پردردسر،

پیشنهاد
٠

درهمان چارچوب زمانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور ذاتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بلندی ه، به ارتفاع ه،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شگفتی ساز شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای خود را پیدا کردن، مشخص شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ابوریحان بیرونی بلخی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدار معینی از

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

با وجود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

روشنفکرانه نگریستن، روشنفکرانه برخورد داشتن،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ذهن را مشغول کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متعلق به بخش خصوصی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زعفران، saffron

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناچار به عقب نشینی شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنترل کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که نباید غافل شویم. . . . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر مولد، مخرب، زیان بخش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر مفید، زیان بخش،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاصله ی زیادی داره ( از نظر زمانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مولد، بوجود اورنده، پدید اورنده، خالق،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به راه حل رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن They've hit on good things به چیزهای خوبی رسیده اند ( به جاهای خوبی رسیده اند )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدن به ( هدف، ایده، راه حل، استراتژی، تاکتیک، مفهوم و. . . )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق پذیرایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشانه رفتن به سمت، ، ،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موج ایجاد کردن!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسترش یافتن به. . . . تاثیر گذاشتن بر. . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند تا مثال باحال: Unblemished performance عملکرد بی عیب و نقص Unblemished image تصویر بی عیب و نقص Unblemished track record سابقه ی بی عیب و نقص

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی عیب ونقص she managed to maintain an unblemished reputation throughout her career . او توانست در طول حرفه اش شهرت بی عیب و نقصی را حفظ کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rub away the grease - زدودن چربی Rub away the smudge - پاک کردن لکه Rub away the residue - زدودن باقی مانده Rub away the tarnish - زدودن کدری Rub awa ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زدودن، پاک کردن، از بین بردن. ( در مورد خاک، الودگی، لکه، گرد و غبار، کدری، چربی، کثیفی و. . . )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Leave mark. علامت گذاری کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Struck by. . . 1 - تحت تاثیر قرار گرفتن 2 - مورد اصابت قرار گرفتن ( مثل طوفان، صاعقه. . . )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدف دار، دارای پوسته ( موجودات دریایی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جستجو برای . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارمند یا کارگر سیار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگاهی به اطراف

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئله ی. . . . . مشکل ه. . . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Impersonal manner رفتار سرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Being struck by lightening مورد اصابت صاعقه قرار گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار شود، پدیدار شود، خود را نشان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر در مورد استخوان شکسته بیاد یعنی :شکسته بندی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هاج و واج ماندن، زبان بند آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Ecozones زیستگاهها، مناطق بومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I took a leap of faith به خدا توکل کردم،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با توکل به خدا، توکلت علی الله، با امید به خدا،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گل و بلبل، بر وفق مراد،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بکار گرفتن، استفاده کردن، اهرم قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایین اوردن کم کردن کنترل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارزیابی کننده، ارزش یاب، ممتحن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Popular common sense باور رایج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Popular common sense خرد عمومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تشعشعات کوچک نور TinyPinpricks of light

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بیا سر این موضوع کوچک دعوا نکنبم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورزش کردن محاسبه کردن دراوردن، بیرون کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Script

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It will lift the stain right uot آن لکه را سریع پاک میکند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریافت کردن I don't get paid enough for the work i do here

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق گرفتن