پیشنهادهای Nazanin💯 (٩١)
بیش از حد
مولد، بوجود اورنده، پدید اورنده، خالق،
به راه حل رسیدن
رسیدن They've hit on good things به چیزهای خوبی رسیده اند ( به جاهای خوبی رسیده اند )
رسیدن به ( هدف، ایده، راه حل، استراتژی، تاکتیک، مفهوم و. . . )
اتاق پذیرایی
نشانه رفتن به سمت، ، ،
موج ایجاد کردن!
گسترش یافتن به. . . . تاثیر گذاشتن بر. . .
چند تا مثال باحال: Unblemished performance عملکرد بی عیب و نقص Unblemished image تصویر بی عیب و نقص Unblemished track record سابقه ی بی عیب و نقص
بی عیب ونقص she managed to maintain an unblemished reputation throughout her career . او توانست در طول حرفه اش شهرت بی عیب و نقصی را حفظ کند.
Rub away the grease - زدودن چربی Rub away the smudge - پاک کردن لکه Rub away the residue - زدودن باقی مانده Rub away the tarnish - زدودن کدری Rub awa ...
زدودن، پاک کردن، از بین بردن. ( در مورد خاک، الودگی، لکه، گرد و غبار، کدری، چربی، کثیفی و. . . )
Leave mark. علامت گذاری کردن
Struck by. . . 1 - تحت تاثیر قرار گرفتن 2 - مورد اصابت قرار گرفتن ( مثل طوفان، صاعقه. . . )
صدف دار، دارای پوسته ( موجودات دریایی )
جستجو برای . .
کارمند یا کارگر سیار
با نگاهی به اطراف
مسئله ی. . . . . مشکل ه. . . . .
Impersonal manner رفتار سرد
Being struck by lightening مورد اصابت صاعقه قرار گرفتن
آشکار شود، پدیدار شود، خود را نشان دادن
اگر در مورد استخوان شکسته بیاد یعنی :شکسته بندی کردن
هاج و واج ماندن، زبان بند آمدن
Ecozones زیستگاهها، مناطق بومی
I took a leap of faith به خدا توکل کردم،
با توکل به خدا، توکلت علی الله، با امید به خدا،
گل و بلبل، بر وفق مراد،
بکار گرفتن، استفاده کردن، اهرم قرار دادن
پایین اوردن کم کردن کنترل کردن
ارزیابی کننده، ارزش یاب، ممتحن،
Popular common sense باور رایج
Popular common sense خرد عمومی
تشعشعات کوچک نور TinyPinpricks of light
بیا سر این موضوع کوچک دعوا نکنبم
ورزش کردن محاسبه کردن دراوردن، بیرون کشیدن
Script
It will lift the stain right uot آن لکه را سریع پاک میکند
دریافت کردن I don't get paid enough for the work i do here
حقوق گرفتن