تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مولد، بوجود اورنده، پدید اورنده، خالق،

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به راه حل رسیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن They've hit on good things به چیزهای خوبی رسیده اند ( به جاهای خوبی رسیده اند )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن به ( هدف، ایده، راه حل، استراتژی، تاکتیک، مفهوم و. . . )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق پذیرایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشانه رفتن به سمت، ، ،

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موج ایجاد کردن!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسترش یافتن به. . . . تاثیر گذاشتن بر. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند تا مثال باحال: Unblemished performance عملکرد بی عیب و نقص Unblemished image تصویر بی عیب و نقص Unblemished track record سابقه ی بی عیب و نقص

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی عیب ونقص she managed to maintain an unblemished reputation throughout her career . او توانست در طول حرفه اش شهرت بی عیب و نقصی را حفظ کند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rub away the grease - زدودن چربی Rub away the smudge - پاک کردن لکه Rub away the residue - زدودن باقی مانده Rub away the tarnish - زدودن کدری Rub awa ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زدودن، پاک کردن، از بین بردن. ( در مورد خاک، الودگی، لکه، گرد و غبار، کدری، چربی، کثیفی و. . . )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Leave mark. علامت گذاری کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Struck by. . . 1 - تحت تاثیر قرار گرفتن 2 - مورد اصابت قرار گرفتن ( مثل طوفان، صاعقه. . . )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدف دار، دارای پوسته ( موجودات دریایی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جستجو برای . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارمند یا کارگر سیار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با نگاهی به اطراف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئله ی. . . . . مشکل ه. . . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Impersonal manner رفتار سرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Being struck by lightening مورد اصابت صاعقه قرار گرفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکار شود، پدیدار شود، خود را نشان دادن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر در مورد استخوان شکسته بیاد یعنی :شکسته بندی کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

هاج و واج ماندن، زبان بند آمدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ecozones زیستگاهها، مناطق بومی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

I took a leap of faith به خدا توکل کردم،

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

با توکل به خدا، توکلت علی الله، با امید به خدا،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل و بلبل، بر وفق مراد،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٨

بکار گرفتن، استفاده کردن، اهرم قرار دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایین اوردن کم کردن کنترل کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزیابی کننده، ارزش یاب، ممتحن،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Popular common sense باور رایج

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Popular common sense خرد عمومی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تشعشعات کوچک نور TinyPinpricks of light

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بیا سر این موضوع کوچک دعوا نکنبم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ورزش کردن محاسبه کردن دراوردن، بیرون کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Script

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It will lift the stain right uot آن لکه را سریع پاک میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریافت کردن I don't get paid enough for the work i do here

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق گرفتن