broken home

/ˌbroʊkən ˈhoʊm//ˌbroʊkən ˈhoʊm/

جمله های نمونه

1. She comes from a broken home.
[ترجمه مينا] او از یک خانواده طلاق گرفته است
|
[ترجمه پ.محمدی سیاهبومی] او فرزند طلاق است.
|
[ترجمه گوگل]او از یک خانه خراب می آید
[ترجمه ترگمان] اون از یه خونه شکسته میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is the product of a broken home.
[ترجمه Maryam] او از یک خانواده ی از هم پاشیده است.
|
[ترجمه پ. محمدی سیاهبومی] او حاصل یک ازدواج ناموفق است.
|
[ترجمه گوگل]او محصول یک خانه خراب است
[ترجمه ترگمان]او محصول یک خانه شکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He comes from a broken home.
[ترجمه گوگل]او از یک خانه خراب می آید
[ترجمه ترگمان]از یه خونه خرابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The child is the product of a broken home.
[ترجمه پ. محمدی سیاهبومی] کودک ، حاصل یک زندگی ناموفق است.
|
[ترجمه گوگل]کودک محصول یک خانه خراب است
[ترجمه ترگمان]کودک محصول یک خانه شکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was the product of a broken home and therefore a single-parent child.
[ترجمه Maryam.hgh] او از یک خانواده ی از هم پاشیده، به همین دلیل کودک تک سر پرست بود.
|
[ترجمه پ. محمدی سیاهبومی] او حاصل یک زندگی ناموفق بود و برای همین کودکی تک سرپرست بود.
|
[ترجمه گوگل]او محصول یک خانه از هم پاشیده و در نتیجه یک فرزند تک والد بود
[ترجمه ترگمان]او محصول یک خانه شکسته بود و بنابراین یک کودک مجرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His broken home may have issued him some big - time emotional baggage.
[ترجمه پ. محمدی سیاهبومی] شاید اینکه او فرزند طلاق است، باعث بروز عقده های روحی زیادش شده است.
|
[ترجمه گوگل]خانه خراب او ممکن است بار عاطفی بزرگی برای او ایجاد کرده باشد
[ترجمه ترگمان]خانه شکسته او ممکن است برای او یک چمدان احساساتی بزرگ داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jesus makes new life, mends wounded hearts, repairs broken home and builds mansions.
[ترجمه گوگل]عیسی زندگی جدیدی می‌سازد، قلب‌های زخمی را ترمیم می‌کند، خانه‌های شکسته را تعمیر می‌کند و عمارت‌هایی می‌سازد
[ترجمه ترگمان]عیسی زندگی جدیدی می کند، قلب های زخم خورده، تعمیر خانه درهم شکسته و عمارات را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We're living in a broken home of hopes and dreams.
[ترجمه گوگل]ما در خانه ای شکسته از امیدها و رویاها زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک خانه شکسته امیدها و رویاها زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Children from a broken home might have some attitude problems when they grow up.
[ترجمه گوگل]بچه‌های خانه‌های خراب ممکن است وقتی بزرگ می‌شوند مشکلات نگرش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]کودکان یک خانه شکسته ممکن است در هنگام بزرگ شدن مشکلات رفتاری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vitro knows all about being dirt poor in the rural South and growing up in a broken home.
[ترجمه گوگل]ویترو همه چیز را در مورد فقیر بودن در مناطق روستایی جنوب و بزرگ شدن در یک خانه خراب می داند
[ترجمه ترگمان]Vitro همه چیز را درباره فقیر بودن در مناطق روستایی و بزرگ شدن در یک خانه شکسته می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Along with a mother and wife, smile also returned to the once broken home.
[ترجمه گوگل]همراه با یک مادر و همسر، لبخند نیز به خانه شکسته بازگشت
[ترجمه ترگمان]همراه با یک مادر و یک زن، لبخند نیز به خانه شکسته برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And broke his nose, this house is a broken home.
[ترجمه گوگل]و دماغش را شکست، این خانه یک خانه خراب است
[ترجمه ترگمان] و دماغش شکسته، این خونه یه خونه خرابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a culprit is needed for any national emotional incontinence it's too easy to point the finger at the girl from a broken home who grew up to be the most famous woman in the world.
[ترجمه گوگل]اگر برای هر بی اختیاری عاطفی ملی به مقصری نیاز باشد، انگشت گذاشتن به سمت دختری از یک خانه خراب که بزرگ شده تا مشهورترین زن جهان باشد، بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]اگر مجرم برای بی اختیاری فوری ملی مورد نیاز باشد، انگشت دختر را از خانه شکسته ای که تبدیل به مشهورترین زن دنیا شده است آسان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Henry Thomas stars as the little boy from a broken home who, with moppet sister Drew Barrymore, befriends and shelters a wizened alien botanist stranded on Earth.
[ترجمه گوگل]هنری توماس در نقش پسر کوچکی از خانه‌ای شکسته بازی می‌کند که با خواهرش درو بریمور، با یک گیاه‌شناس بیگانه بیگانه که روی زمین سرگردان شده دوست می‌شود و به آن پناه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]هنری توماس به عنوان پسر کوچکی از یک خانه شکسته، با خواهر moppet، Drew Barrymore، befriends و shelters که در زمین گیر افتاده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if someone comes from a broken home, their family did not live together, because their parents were separated or divorced.

پیشنهاد کاربران

خانوادهٔ از هم پاشیده
همانطور که دوستان گفتن به معنی "خانواده طلاق" هست
he come from a broken home
( باصطلاح فرزنده طلاقه )
خانواده از هم پاشیده میشه
dysfunctional family
خانواده ای که به دلیل طلاق از هم پاشیده است
خانواده ای که چند نفر از اعضای آن مثل خواهر یا برادر مطلقه هستند و یا یکی از والدین بیش از یک بار طلاق را تجربه کرده است.
خانواده از همپاشیده
با احترام به دوستان،
خانواده متلاشی و یا از هم پاشیده معنای درستی نیست. درست ترین معنا، خانواده طلاق می باشد.
خانواده متلاشی اشاره به خانواده ای دارد که هیچ کدام از والدین حضوری موثر ندارند و اساسا چیزی به شکل خانواده وجود ندارد.
فرزند طلاق
خانواده ی طلاق
خانواده متلاشی
خانواده از هم پاشیده ، متلاشی شده
طلاق والدین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس