absorbedly

جمله های نمونه

1. She was absorbedly prodding the aged melon, which she had somehow got hold of.
[ترجمه گوگل]خربزه کهنه ای را که به نحوی به آن دست یافته بود، به شدت جذب می کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که the را که به نحوی از آن نگهداری کرده بود، در میان گل انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You are too impatient definitely, must count absorbedly, and count meet to 10 thousand ability effective.
[ترجمه گوگل]شما قطعا خیلی بی حوصله هستید، باید به طور جذبی بشمارید و تا 10 هزار توانایی موثر بشمارید
[ترجمه ترگمان]شما بدون شک بیش از حد صبر کرده اید، باید absorbedly را بشمارید و بشمارید تا ۱۰ هزار توانایی موثر را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was working absorbedly when she entered.
[ترجمه گوگل]وقتی او وارد شد غرق در کار بود
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد شد به جذب شدنش مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conscientiously, absorbedly work in a planned and order way; pursue the perfection.
[ترجمه گوگل]با وجدان و جذبه به روشی برنامه ریزی شده و منظم کار کنید کمال را دنبال کن
[ترجمه ترگمان]conscientiously، absorbedly کار خود را به روش برنامه ریزی شده و ترتیبی انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The woman inside the car is clutching steering wheel, absorbedly.
[ترجمه گوگل]زنی که داخل ماشین است، فرمان را می‌چسبد
[ترجمه ترگمان]زنی که در ماشین بود فرمان را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Debbie sat among them in her usual posture: upright, intent, gazing absorbedly into the glowing coals.
[ترجمه گوگل]دبی با حالت همیشگی خود در میان آنها نشسته بود: راست، متمایل و غرق در ذغال های درخشان خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]دبی در حالت عادی خود میان آن ها نشسته بود: راست، مصمم، خیره به the درخشان خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a way as if completely and totally absorbed or engaged

پیشنهاد کاربران

Absorb = جذبیدن
Absorbing = جذبیدن، جذبان
جذبان مانند خندان.
Absorbingly = جذبانانه
Absorbed = جذبیده
Absorbedly = جذبیدِهانه
Absorber = جذبنده
Absorbable = جذبپذیر
Absorbability = جذبپذیری
...
[مشاهده متن کامل]

Absorbabilize = جذبپذیرایاندن
Absorbent = جذبمند
Absorbentity = جذبمندی
Absorbance = جذبوَری
Absorbancy = جذبمندی
Absorptive = جذبومند
Absorptivate = جذبومَندیدن
Absorptivation = جذبومَندِش
Absorptiveness = جذبومندیّت
Absorptivity = جذبومندی
Absorption = جذبش
Absorptance = جذبَند

بپرس