consignment

/kənˈsaɪnmənt//kənˈsaɪnmənt/

معنی: ارسال، حمل، محموله
معانی دیگر: تحویل، فرستادن، سپارش، بار، مرسوله، فرسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: on consignment
(1) تعریف: something consigned, esp. goods consigned to an agent for sale.

- a consignment of fifty cars to a dealer
[ترجمه گوگل] محموله ای از پنجاه ماشین به یک فروشنده
[ترجمه ترگمان] ارسال پنجاه اتومبیل به یک دلال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of consigning.
مشابه: commission

جمله های نمونه

1. on consignment
(بازرگانی) سپارشی (تحویل کالا از عمده فروش به خریدار یا خرده فروش به شرط پرداخت بها پس از به فروش رسیدن کالا)،تحویل امانی

2. if a consignment does not satisfy all the conditions agreed upon, it will be sent back
اگر محموله طبق همه ی شرایط مورد توافق نباشد پس فرستاده خواهد شد.

3. we received a consignment of tea
یک محموله چای دریافت کردیم.

4. he is responsible for the consignment of goods
او مسئول فرستادن کالا است.

5. Their consignment of bananas was / were bad.
[ترجمه گوگل]محموله موز آنها بد بود / بد بود
[ترجمه ترگمان]محموله موز یا موز بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The salesman sorted his new consignment of stockings.
[ترجمه گوگل]فروشنده محموله جدید جوراب خود را مرتب کرد
[ترجمه ترگمان]فروشنده محموله جدیدش را مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This last consignment of hosiery is quite up to standard.
[ترجمه گوگل]این آخرین محموله جوراب بافی کاملاً مطابق با استاندارد است
[ترجمه ترگمان]این آخرین محموله جوراب فروشی تا حد استاندارد بالا رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We usually only order goods on consignment.
[ترجمه گوگل]ما معمولاً فقط کالاها را در محموله سفارش می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما معمولا فقط کالا را محموله سفارش می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole consignment, Carmichael says, must filter down into as many pairs of hands as possible.
[ترجمه گوگل]کارمایکل می گوید که کل محموله باید تا حد امکان به جفت دست فیلتر شود
[ترجمه ترگمان]کار مایکل می گوید که کل محموله باید تا جایی که ممکن است چند جفت دست را فیلتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Specific details relating to each consignment are required but values and quantities may be aggregated where all other details are identical.
[ترجمه گوگل]جزئیات خاص مربوط به هر محموله مورد نیاز است، اما مقادیر و مقادیر ممکن است در جایی که سایر جزئیات یکسان هستند جمع آوری شوند
[ترجمه ترگمان]جزییات خاص مربوط به هر محموله مورد نیاز است اما مقادیر و مقادیر ممکن است در جایی جمع شوند که همه جزئیات دیگر یک سان باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Consignment shops are a good place to look for cheap but good quality baby equipment.
[ترجمه گوگل]مغازه های باربری محل مناسبی برای جستجوی تجهیزات ارزان قیمت اما با کیفیت کودک هستند
[ترجمه ترگمان]مغازه های Consignment مکان خوبی برای مراقبت از تجهیزات باکیفیت اما با کیفیت خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pritchitt's distribution manager Robert Hamilton sees off the consignment of milk powder bound for Bosnia.
[ترجمه گوگل]رابرت همیلتون، مدیر توزیع پریچیت، محموله شیرخشک را به مقصد بوسنی می بیند
[ترجمه ترگمان]مدیر توزیع Pritchitt، رابرت همیلتون، محموله پودر شیر را که به بوسنی تعلق دارد، می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was part of a consignment that arrived at Negru Voda on December 2000.
[ترجمه گوگل]این بخشی از محموله ای بود که در دسامبر 2000 به Negru Voda رسید
[ترجمه ترگمان]این بخشی از یک محموله بود که در دسامبر ۲۰۰۰ به Negru Voda رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After three years' work the last consignment of nuclear fuel rods has been removed.
[ترجمه گوگل]پس از سه سال کار، آخرین محموله میله های سوخت هسته ای حذف شده است
[ترجمه ترگمان]پس از سه سال کار، آخرین محموله میله های سوخت هسته ای برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

حمل (اسم)
bourse, shipping, portage, deportation, shipment, carting, conveyance, consignment

محموله (اسم)
load, goods, loading, shipment, consignment, lading

تخصصی

[حسابداری] امانی
[حقوق] محموله بار
[ریاضیات] حمل، مرسوله، ارسال، محموله

انگلیسی به انگلیسی

• dispatch, conveyance, delivery
a consignment of goods is a load that is being delivered to a place or person.

پیشنهاد کاربران

فروش امانی
قرارداد محموله - معامله انتقال محموله
قرارداد محموله در تجارت بین الملل گونه ای از معاملات حساب باز یا جاری است که در آن پرداخت تنها پس از فروخته شدن کالا توسط توزیع کننده خارجی به مشتری نهایی برای صادرکننده ارسال می شود. یک معامله محموله بین المللی بر اساس یک ترتیب قراردادی است که در آن توزیع کننده خارجی، کالا را برای صادرکننده ای که مالکیت کالا را تا زمان فروش آن حفظ می کند، دریافت، مدیریت و می فروشد.
...
[مشاهده متن کامل]

consignment ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: ارسال 1
تعریف: عمل فرستادن کالا به گیرنده
Consignment store
فروشگاه لباس های دست دوم
امانی

بپرس