ترجمه‌های نسرین رنجبر (١٠٨)

بازدید
٨٣
تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please turn off the alarm clock.
دیدگاه
-١١

نرخ جرائم در شهر واقعا باعث دلسردی سرمایه گذاران احتمالی شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I shall go and see the patient anyway.
دیدگاه

هیچ راهی وجود ندارد که این کفشها کمی گشادتر شود؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He is unwilling to step aside in favour of a younger person.
دیدگاه

او تمایلی ندارد که به نفع یک نفر جوانتر کناره گیری کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He didn't want to step aside from his chairmanship.
دیدگاه

او نمیخواست از سمت ریاست کنارهگیری کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I am reliably informed that you have been talking about resigning from the company.
دیدگاه

خبر موثق دارم که داری صحبت میکنی از شرکت استعفا بدی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
countersignature
دیدگاه

تصدیق امضای دیگری، امضا پس از امضا

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They will probably bump you off anyway!
دیدگاه

او هیچ شباهتی به برادرش نداره.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Turn off the motorway at junction
دیدگاه

دوراهی مزرعه رو رد کردم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She chattered on and on about the shoe sale at the mall.
دیدگاه

مدام درمورد حراج کفش در مرکز خرید صحبت میکرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I come outside and shoo Grandpa off the mower again.
دیدگاه

بیرون میام و باز پدربزرگ رو از کنار ماشین چمن زنی دور میکنم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I thought they would chime in.
دیدگاه

فکر میکردم با هم به توافق برسند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's not nearly as beautiful as you said she was.
دیدگاه

او به هیچ وجه آنطور که خودش میگفت زیبا نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's not nearly as hot as last year.
دیدگاه
٠

امسال به هیچ وجه به اندازه سال گذشته گرم نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Experience teaches only the teachable. Aldous Huxley
دیدگاه
٠

تجربه فقط به کسانی درس میدهد که تعلیم پذیرند. ( آدوس هاگزلی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Dewdrops sparked in the morning light.
دیدگاه
٠

قطرات شبنم در زیر آفتاب صبحگاهی میدرخشیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boys listened to the man breathlessly as he detailed the story of his adventure.
دیدگاه
٠

وقتی آن مرد قصۀ ماجراجویی هایش را با جزئیات نقل میکرد، پسرک مشتاقانه به حرفهایش گوش میکرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Breathlessly she flung herself down on the window seat.
دیدگاه
٠

درحالیکه نفس نفس میزد، خود را روی صندلی کنار پنجره رها کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boys listened breathlessly as the sailor detailed the story of the shipwreck.
دیدگاه
٠

هنگامیکه ملوان داستان غرق شدن کشتی را تعریف میکرد، بچه ها مشتاقانه به حرفهایش گوش میکردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Guitars can be made by a single luthier in a small shop, using hand tools, and maybe a small router and a band saw.
دیدگاه
٠

ممکن است گیتار توسط یک سازندۀ گیتار در یک مغازۀ کوچک و با استفاده از ابزارهای دستی و شاید یک رندۀ کوچک و یک ارۀ تسمه ای ساخته شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Typically, we find that artisan guitars or master luthier guitars are signed and dated.
دیدگاه
٠

معمولاً مشاهده میکنیم بر روی گیتارهایی که توسط هنرمندان و یا سازندگان برجسته ساخته میشود، امضاء سازنده و تاریخ ساخت هک شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Repeated freezing and thawing furrowed the rock wall.
دیدگاه
٠

یخ زدگی و ذوب شدن های مکرر باعث ترک خوردن دیوارۀ سنگی شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We were stifling in that hot room with all the windows closed.
دیدگاه
٠

در آن اتاق گرم با آن پنجره های بسته داشتیم خفه میشدیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You can do what you like, for all I care.
دیدگاه
٠

هر کاری دلت میخواد بکن؛ به من هیچ ربطی نداره.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
e brushed aside the tears with his sleeve.
دیدگاه
٠

با آستینش اشکهایش رو پاک کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The disease paralyzed his legs.
دیدگاه
٠

بیماری باعث شد پاهایش فلج شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Diana is a shoo - in to win a scholarship.
دیدگاه
٠

دیانا حتماً برندۀ این بورسیه تحصیلی خواهد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I am a shoo - in for a job at this company.
دیدگاه
٠

من حتماً یه کاری تو این شرکت پیدا میکنم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He is a shoo - in for the Senate seat.
دیدگاه
٠

اوحتماً صاحب یکی از کرسی های مجلس سنا خواهد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Martins is a shoo - in for the presidency . The other candidates don't have a chance.
دیدگاه
٠

مارتین حتماً در انتخابات پیروز میشود. کاندیداهای دیگر شانسی برای پیروزی ندارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Shoo, all of you, I'm busy!
دیدگاه
٠

یالا برید بیرون، همه تون، سرم شلوغه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There's not nearly enough food for all these people!
دیدگاه
٠

غذا به هیچ وجه برای این تعداد نفر کافی نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In the Hebrides they shear their sheep later than anywhere else.
دیدگاه
٠

در جزایر هیبرید دیرتر از سایر نقاط پشم گوسفندان را میچینند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The light wind ruffled the water.
دیدگاه
٠

باد ملایم امواجی روی آب ایجاد کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The court absolved him of guilt in her death.
دیدگاه
٠

دادگاه او را در مرگ آن زن مقصر ندانست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't take guilt trips. Take a trip to the mall, to the next country, to a foreign country, but NOT to where the guilt is.
دیدگاه
٠

به سفرهای حرام نروید. به مراکز تجاری بروید، به کشورهای همسایه، کشورهای خارجی. اما به جایی که احتمال گناه در آن میرود سفر نکنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Cultural oneness is timeless and political oneness has time limits.
دیدگاه
٠

اتحاد فرهنگی همیشگی است اما اتحاد سیاسی در یک محدودۀ زمانی مشخص وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He tried to shield his children from unpleasant truths.
دیدگاه
٠

او سعی میکرد مانع از رویارویی فرزندانش با حقایق ناخوشایند شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
High heels are coming back into fashion .
دیدگاه
٠

کفش پاشنه بلند دوباره داره مد میشه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You're not singing in tune.
دیدگاه
٠

با آهنگ ( لحن صدای ) درست نمیخوانی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Anyone who could play an instrument or sing in tune was enlisted to take part in the concert.
دیدگاه
٠

نام تمام کسانی که قادر به نواختن یک آلت موسیقی بودند و یا صدای خوبی برای خواندن داشتند، برای شرکت در کنسرت ثبت شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The doctor told him to breathe in and then exhale slowly.
دیدگاه
٠

دکتر به او گفت نفس بکشد و بعد به آرامی نفسش را بیرون بدهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He exhaled all the air in his lungs.
دیدگاه
٠

تمام هوایی را که درون ریه هایش بود بیرون داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Breathe out slowly through your mouth as you stand up.
دیدگاه
٠

هنگام بلند شدن به آرامی نفستان را از دهانتان بیرون بدهید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Humans take in oxygen and breathe out carbon dioxide.
دیدگاه
٠

انسان هنگان تنفس اکسیژن را فرومیدهد و دی اکسید کربن را بیرون میدهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Take a deep breath and then breathe out when I tell you.
دیدگاه
٠

یک نفس عمیق بکشید و وقتی گفتم نفستون رو بیرون بدید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Breathe out and ease your knees in toward your chest.
دیدگاه
٠

نفستون رو بیرون بدبد و زانوهاتون رو به سمت سینه بکشید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Kitty's family was unworldly, unimpressed by power, or money.
دیدگاه
٠

کیتی خانواده ای روحانی داشت که توجه خاصی به پول و قدرت نداشتند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
At that point in the war, victory over the enemy seemed impossible.
دیدگاه
٠

در آن برهه از جنگ، غلبه بر دشمن به ظاهر غیرممکن بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The candidate's supporters celebrated her victory.
دیدگاه

طرفداران نامزد انتخاباتی پیروزی او را جشن گرفتند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I have a clean conscience about what happened.
دیدگاه

درمورد اتفاقاتی که افتاد، وجدانم راحت است.