پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦١)

بازدید
٨٠٩
تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

To honk somebody off یعنی To irritate somebody آزاردن، رو مخ رفتن، عصبی کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

emblem

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیز جالب و باحالی گفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زدن به تیپ و تاپ هم، عصبانی شدن ( چند نفر سبت به هم )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

● وقتی مایعی در حجم کمی جاری میشه ( هم فعل هم اسم ) A trickle of melted butter made its way down on the his chin ● نم نمک وارد شدن یا رفتن People t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ، نه ریختن سهوی چای روی لباس که میشه spill ) ● سرازیر شدن ( مثلا به سمت درب خروجی سرازیر شدند )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پنجر کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Locksmith

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

به صورت محاوره ای خودمون: تو خماری چیزی بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

زخم بستر

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

have a solid background in something دانش و تجربه بالایی در چیزی داشتن

پیشنهاد
٠

نظر خود را در مورد چیزی تغییر دادن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگاه غضب آلود وطولانی درخشندگی زننده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

sneak a taste

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پف دار مثلا در مورد کیک

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت کنید این عبارت به این معنی هست کس دیگه شمارو مجبور کنه سخت کار کنید، مثلا تو فارسی جسارتا بعضی ها میگن چونمو پاره کرد از بس کار کشید ( ببخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی تو یه جایی مثل جنگل که سر و صدا وشلوغی شهر وجودنداره باشی، هر صدایی ممکنه توجه شما رو به خودش جلب کنه و در واقع قابل توجه به نظر بیاد، این ویژگی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● بجز، جز. . . البته دقت کنید که این معنی برای خود otherwise هست و on the معمولا برلی کلمه بعدیش هست اما چون میدونستم ممکنه سر همین عبارت گیر کنید ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو چنگ و در دسترس بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pleasant

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمونی که توش آقایون و خانم ها میرن خونه یه دوست و لباس خواب میپوشن و حالشو میبرن، البته منظورم همون خوابیدنه فقط اما شما باور نکن. برای بچه ها هم م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جشن نامزدی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ های تو چشم، رنگ هایی که متمایز هستن از بقیه و برجسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: neutral

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر چند وقت یکبار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pay their ( last ) respects ادای احترام کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چهچه زدن پرنده ) یا وقتی کسی با صدای آهنگین کلمه ای رو میگه )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

benefit something Take advantages of something Exploit Utilize البته اخری یعنی استفاده عملی از چیزی کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Concerned with related to

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● مسیر انحرافی وقتی مسیر اصلی بسته است ● انحراف ● پرت کردن حواس، اغفال ● تفنن، مشغولیت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بر خلاف ظاهر لغت که به یه جور سرمایه گذاری شبیه هست، معنیش میشه: پولی که برای هزینه های پیش بینی نشده زندگی کنار میزاری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● صفت: مهربان A kindly old man ● قید: از روی محبت، با مهربانی She kindly helped me with my oroblems. ● یک معنی قدیمی هم داره که به اصطلاح ما ایرانی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بعضی جاها معنی "معرکه" ، " خیلی عالی" ، " پر سر و صدا ( چیزی که باعث غوغا بشه، حالا مثبت یا منفی ) " میده اساتید دیسلایکر دقت کنن که بنده عرض کردم ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Relief, ease

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مبتنی بر کارایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوره ای از شبانه روز که از طلوع خورشید شروع و با غروب خورشید به پایان میرسه، به زبان عامیانه "وقتی روزه"

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● رو کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

املای درست: casualty معنی: قربانی، تلف شده Casualties : تلفات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● راست کرداری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

● دست از سر کسی برنداشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

●از انجام کاری طفره رفتن یا شانه خالی کردن مترادف: to pass the buck

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریافت و انتقال اطلاعات ( تو اداره ها و شرکت ها به عنوان واحد مربوط به داده ها و وبسایت اونجا مد نظر هستش )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فرق multiplier و coefficient رو ریاضی وار بهتون بگم دوستا گلم: 6�4= 24 اینجا عدد ۶، ضریب ( ضرب کننده ) برای عدد ۴ هست که خودش ضرب شوندست، به ۶ میگن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دنبال سرنخ و سرمنشا چیزی رفتن، جستجوی دقیقتر در مورد چیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از والدینی . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sulk, go into a sulk

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف فلزی ( معمولا حلبی ) برای حمل مایع ( معمولا نفت یا بنزین ) ● مثلا همون ۲۰ لیتری خودمون ولی فلزی

پیشنهاد
٠

Put the blame on others

پیشنهاد
٠

Take the blame

پیشنهاد
٠

کسی که در واقعا گرداننده و حفظ کننده اون صمیمیت و حال خوب تو یه مهمونی هست، محور بودن تو یه مراسم