پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٩٩)

بازدید
٣,٠١٨
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Clothes: لباس ها Cloth: پارچه Clothing: پوشاک A piece of clothing: لباس مورد اول اسم جمع ( همیشه فعلش جمعه ) ، موارد دوم تا چهارم همیشه فعل مفرد میگ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوستان این کلمه به هیچ عنوان صفت نیست، منبع هم دیکشنری های معروف مثل لانگ من و کمبریج هست، به معنی “نبوغ” و یا “ شخص نابغه” ، در معنای دوم بعضی دوست ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

دقت کنید که have hand in sth یعنی دست داشتن در چیزی، اوکی، اما تو یه جمله اگر have handed in دیدین اون have مال زمان حال کامل هست و در واقع فعل ما ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فقدان

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

to work slowly or make slow progress, especially in a way that is boring یه سری لغتا واقعا هیچی معنی انگلیسیشون رو نمیگیره، مثه این، منبع لانگ من

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت کنن که seashell در واقع پوسته خالی صدف هست که گوشتی توش نیست، مثه همین صدفای کنار ساحل، اون صدفی که توش گوشته و خوراکیه میشه clam

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جور بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش تمرین

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• جناب نظری، اتفاقا “فاصله جنسیتی” درستی، نه تبعیض! تبعیض جنسی یا جنسیتی میشه gender bias. اینجا منظور همون شکاف و فاصله ای هست که وجود داره، نه شکا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده مخدر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکار کردن در جنگل ( اینجا منظور از بگ همون کیسه ای هست که پرندگان شکار شده رو توش میریزن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لازم الاجرا شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Be discounted: به حساب نیاوردن، جدی نگرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستخوش تغییر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبعیت کردن، رفتار کردن بر اساس عرف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حال گسترش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• اگر ابتدای جمله باشد: بدین سان • اگر وسط جمله با that بیاید: به خودی خود • اگر وسط جمله و بعدش ویرگول بیاید: به معنای واقعی کلمه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• پرسه زدن • برانداز کردن ( با چشم )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر شاخ شدن با حریف ( بازیکن حریف )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیگه از . . . نگم ( براتون )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلمپ کردن، تخته کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عشق متقابل داشتن، دوست داشتن کسی که بهت عشق میورزه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیا طرف مقابل هم دوسم داره ( عاشقمه ) ؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مورد تایید بودن از لحاظ ( از نظر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پا به ماه بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در ورزش: شرایطی که در اون شخص یا یک تیم به دلیل فشار و توقعات بالا نمیتونه عملکرد مطلوبی از خودش ارایه بده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موهای وزوزی و غیرصاف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر "شک و پیک" : صاف و صیقلی ( مثلا مو )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In existence : موجود، چیزی که وجود داره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مست و مدهوش چیزی شدن، از خود بیخود شدن به خاطر چیزی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rim

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر کردن و گذران یک روز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

•الکی، بیخودی مثلا وقتی میگیم� بیخود نیست که میگن…� یا � یا بیخودی بهش هرکول نمیگن ( حتما قدرت زیادی داره ) � • مفتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

an occasion when you practise a particular activity, performance, or journey در واقع از پیش تمرین کردن یا تست کردن یه چیزی برا اینکه بفهمی چقدر سخته، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٦

آخه پدرتون خوب مادرتون خوب، اومدین اینجا ترجمه کردین تراشد تراگذر ترا چی چی، مگه ما دانشجوی ادبیات باستانی هستیم، طرف به این ترجمه برای کار روزمرش نی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتونه معنی “ مربوط به خانه و منزل “ هم داشته باشه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

وضعش خوبه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

با احترام به دوستان این کلمه بک اسم هست نه صفت، پس باید بگیم “ یک شخص یا یک چیز دردسر ساز” ، “ آدم یا چیزی که کار خراب کن هست” معنای دیگری هم داره ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

To honk somebody off یعنی To irritate somebody آزاردن، رو مخ رفتن، عصبی کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

emblem

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیز جالب و باحالی گفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

زدن به تیپ و تاپ هم، عصبانی شدن ( چند نفر سبت به هم )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● وقتی مایعی در حجم کمی جاری میشه ( هم فعل هم اسم ) A trickle of melted butter made its way down on the his chin ● نم نمک وارد شدن یا رفتن People t ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ، نه ریختن سهوی چای روی لباس که میشه spill ) ● سرازیر شدن ( مثلا به سمت درب خروجی سرازیر شدند )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنجر کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Locksmith

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به صورت محاوره ای خودمون: تو خماری چیزی بودن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

زخم بستر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

have a solid background in something دانش و تجربه بالایی در چیزی داشتن

پیشنهاد
٠

نظر خود را در مورد چیزی تغییر دادن