پیشنهادهای دکتر محمدرضا ایوبی صانع (٢,٤١٨)
علاوه بر این که یک لقب در انگلستان است معنای" رَبّ" هم بر آن مترتب است.
سرت تو کار خودت باشه set me free and live your life به توضیحاتم درباره set me free توجه کنید. به پروفایلم قسمت پیشنهاد واژه ها مراجعه فرمایید. با تشکر
بی خیال ما شو بذار تو حال خودم باشم ولم کن ( کنید )
دیوانه در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟ زهراب چشیده ام مرا قند چه سود؟ گویند مرا که بند بر پاش نهید دیوانه دلست پای در بند چه سود؟ جناب مولوی
مشتاق به نظرم معادل خوبیه
unify
predict
می توان گفت که:
This word is French which means interpretation تفسیر
dependent
شلیک کردن چکاندن اسلحه take your shot when you're ready
موقعیت status? I'm good
پناهنده
خرافات چیزهایی که از خودمون درمیاریم، بعد هم باورمون میشه.
this is a German word which means high
طاق arc: کمان ( این علامت در مثلثات هم استفاده میشود )
مراقب خودت باش. ببخشید من معنی خدایا رو از این جمله استنباط نکردم. لطفاً دوستان راهنمایی کنن. با تشکر.
shameful
نخبه
attack
مکاشفه
suitable appropriate
پشت صندلی جلویی
fame
علائم زمانی For video and DVD, titles can be cued to timecode with an accuracy of a single frame ( 1/25 of a second ) Art and Craft of Opera Surtit ...
archaic: second - person singular simple present form of make https://en. wiktionary. org/wiki/makest
hole
immerse: کلمه اخیر به معنای غسل دادن نیز می باشد. البته غسل ارتماسی نه ترتیبی.
sexy erotic
personal possession personal ownership
/əˈvaɪzmənt/ the careful consideration or observation of something https://www. thefreedictionary. com/avisement
نیاز نیازمندی Ye can speak, read, and understand Latin; then it needeth not have an English translation Translation/History/Culture, p. 20
عذر بهانه
فرمانبرداری
calm lull
generate look at a part of Joker'2019 https://www. youtube. com/watch?v=zAGVQLHvwOY
مقرون به صرفه
encoding
finding
disengage
exaggerative
توی یه لهجه خاص می گن خالی ضرره ادبیش میشه همین که بالا نوشته شده: ضرر محض
neutral
heterodox its opposite is orthodox
its origin is the Greek word: VIRION which means poison
self - esteem
shatter batter درب و داغون کردن
poverty
voluntary arbitrary ارادی
obligatory involuntary اجباری غیرارادی