reverent

/ˈrevərənt//ˈrevərənt/

دارای احساس احترام، متواضع، فروتن، ارج گذار، مودب، احترام آمیز، خاشع، محترم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: reverently (adv.)
• : تعریف: characterized by, showing, or feeling great respect and awe mingled with love.
متضاد: blasphemous, irreverent, profane
مشابه: devout

- Our classics professor tried to instill in us his own reverent attitude toward Greek culture.
[ترجمه گوگل] استاد کلاسیک ما سعی کرد نگرش محترمانه خود را نسبت به فرهنگ یونان در ما القا کند
[ترجمه ترگمان] استاد کلاسیک ما در تلاش بود که نگرش reverent خود را نسبت به فرهنگ یونانی به ما القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. reverent silence
سکوت حاکی از احترام

2. A reverent silence fell over the crowd.
[ترجمه گوگل]سکوتی محترمانه بر جمعیت حاکم شد
[ترجمه ترگمان]سکوت مطلقی روی جمعیت حک مفرما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What little they spoke was in the specially reverent voice reserved by the middle classes for times of bereavement.
[ترجمه گوگل]چیزی که آنها کم حرف می زدند با صدایی بود که طبقات متوسط ​​برای زمان سوگواری در نظر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها صحبت می کردند این بود که در میان طبقات متوسط برای زمان عزاداری حفظ می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A prince is only given meaning by the reverent gaze of others.
[ترجمه گوگل]یک شاهزاده فقط با نگاه محترمانه دیگران معنا می یابد
[ترجمه ترگمان]فقط یک شاهزاده از نگاه های خیره دیگران به او معنی خاصی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They called him Uncle, their attitude reverent yet familiar.
[ترجمه گوگل]آنها او را عمو می نامیدند، رفتارشان با احترام و در عین حال آشنا
[ترجمه ترگمان]عمو جان او را عمو می نامید، طرز معاشرت با آن ها هنوز آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was brave, reverent, and clean, though perhaps lacking in the trustworthiness department.
[ترجمه گوگل]او شجاع، محترم و پاک بود، هرچند که شاید فاقد بخش قابل اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]او شجاع و پرهیزگار بود، و با این که شاید در the قابل اعتمادی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jacobs' tone becomes reverent when he speaks of Salzer.
[ترجمه گوگل]لحن جیکوبز وقتی از سالزر صحبت می کند محترمانه می شود
[ترجمه ترگمان]جیکوبز هنگامی که از Salzer سخن می گوید reverent می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sprinkleroom, I whispered, with a reverent snort.
[ترجمه گوگل]با خرخری محترمانه زمزمه کردم اتاق آبپاشی
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفتم: Sprinkleroom
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Long, reverent newspaper obituaries were produced.
[ترجمه گوگل]درگذشت روزنامه های طولانی و محترمانه تولید شد
[ترجمه ترگمان]newspaper طولانی و محترمانه به چاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He became reverent in a moment.
[ترجمه گوگل]او در یک لحظه محترم شد
[ترجمه ترگمان]او در یک لحظه پرهیزگار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whispered in reverent and regretful tones, the rumors had been floating for the past few weeks that her condition had worsened.
[ترجمه گوگل]در چند هفته گذشته شایعاتی مبنی بر بدتر شدن وضعیت او شنیده می شد که با لحنی متحیرانه و پشیمانی زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]در همان چند هفته اخیر که وضعیت او بدتر شده بود، شایعاتی در من جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Be reverent before each dawning day. Embrace each hour. Seize each golden minute.
[ترجمه گوگل]قبل از هر طلوع فجر احتیاط کنید هر ساعت را در آغوش بگیرید از هر دقیقه طلایی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]در مقابل هر روز روشن، پرهیزگار باش هر ساعت رو در آغوش بگیر هر دقیقه golden بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If love is one belief then, reverent person can be happy.
[ترجمه گوگل]اگر عشق یکی از باورها باشد، انسان محترم می تواند شاد باشد
[ترجمه ترگمان]اگر عشق یک باور باشد، شخص محترم می تواند خوشحال باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave reverent attention to the teacher.
[ترجمه گوگل]او با احترام به معلم توجه کرد
[ترجمه ترگمان]او به معلم توجه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deeply respectful, deferential, showing veneration
if your behaviour is reverent, you show great respect for someone or something.

پیشنهاد کاربران

احترام امیز. محترمانه. توام با احترام. حاکی از حرمت
مثال:
A reverent silence fell over the crowd.
یک سکوت توام با احترام بر جمعیت حاکم شد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : revere
اسم ( noun ) : reverence
صفت ( adjective ) : reverent/ reverential
قید ( adverb ) : reverently / reverentially
احترام آمیز
respectful

بپرس