پیشنهادهای محمد کمالی (١٠٩)
واسطه گر ( اسم ) واسطه گر ( صفت )
شبح ناک - وهم ناک
برگزیده
صرفه جویانه. مقتصدانه
compliant : اطاعت گر compliance : اطاعت گری
کم سو شدن نامحتمل شدن ( تدریجی )
سر بر آوری
epitomize = مثال بارز بودن ( بهترین نمونه بودن ) epitome = مثال بارز The epitome of sth = مثال بارز چیزی
- یاری رسانی - یاری رساندن
سازش - توافق سکونت گاه
حق متعلقه حق برخوداری
هم نقش - هم تا
سامان دادن
دور کاری ( کار از خارج شرکت )
پاسبان ( شخص مراقب و ناظر بر عملکرد صحیح چیزی ) . . . بان ( پاسبان، نگهبان ، محیط بان ، پارکبان و. . . )
موافقت گر آمین گر
عادی شده ( هر جا واقع )
به امان ِ به امید ِ
تلکه کردن کسی دزدیدن چیزی
تا حد نرمال
زود آیند در حال پیدایش
درخواست رسمی برای در اختیار گیری چیزی
بی میلی به صحبت
متفاوتاً
ردیف ردیف
بند و بساط خاصی را تماما جمع کردن
گره گشا
بسیار مشابه با
نمایه وار - ترسیم وار
برگزیدن
هم وابسته
غیر قابل قبول غیر قابل پذیرش
مقدمتا ( first of all )
میوه دهی. به حاصل رسی
ترک ( محل، مکان )
تجمیع = ساخت یک مجموع از ترکیب اعداد ( یا چیز ها )
شکل بندی - ساختار گان
گردش کاری
( در شبکه کامپیوتر ) نامشهود The transition from one router to another is transparent to the end devices
باعث گر
سالها آرزو کردن = long
ممکن سازی مقدور سازی
نا صحیح
compliance : تبعیت. تمکین compliant : تابع، تمکین گر
زلزله گون ( بسیار بزرگ و جدی ) تکان گر
نتیجه ای غیر منتظره
قطار در حال حرکت ( فعالیتی پرگرایش )
والا مرد
مارپیچ مانند طی کردن
برای اینکه یک دید داشته باشیم ( از جهت مقایسه )