٤٠٠ پیشنهاد
تغییر مسیر دادن , به سمتی سوق دادن
ایفای نقش
راه نجات
صعب الحصول
مسئول شناختن
آگاه, مطلع
به عنوان یک مثال
تبدیل کردن
ویژه , خاص
اهداف میان مدت
خیره کننده
سخن خردمندانه
جنجالی , پر التهاب
مسافرت خارج از شهر
عامل ترساننده, عامل بازدارنده
جدیت
سرمربی
احساسی bonding experience :تجربه ( رابطه ) احساسی
مهلکه
بخش , قسمت
خط فکری
مقابله ای
abdominal muscles عضلات شکمی
جلب توجه کردن
کسی که به قشلاق ( محل گرمسیری ) می رود.
دستگاه گوارش
مرگبار
تغییر رویکرد
بی نتیجه, بلا تکلیف
نظم
عصبانی از دست. . .
ثابت مثل حقوق
اما با این وجود
جهش یافته ( در مورد بیماری )
کوبنده
تشخیصی
سنگین ( مثل جریمه )
تمرکز کردن روی
مسئله, مشکل, بحران
برگزار کردن ( نمایشگاه و . . . )
تجزیه و تحلیل کردن, حلاجی کردن مسئله
مجلسی ( مناسب یا مربوط به مجالس شادی و . . . )
به شرایط قبل برگرداندن
احساس مسئولیت
پریدن توی
البته " خاستگاه ملی" صحیح است
مرز بندی
حس و حال
فوق العاده , به شدت
ضوابط سختگیرانه