glimmering

/ˈɡlɪmərɪŋ//ˈɡlɪmərɪŋ/

رجوع شود به: glimmer، روشنایی ضعیف، نورکم، پرتوضعیف، فهم اجمالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a faint, flickering light; glimmer.

(2) تعریف: a faint indication; inkling.
مشابه: intuition
صفت ( adjective )
مشتقات: glimmeringly (adv.)
• : تعریف: shining faintly; flickering; shimmering.

جمله های نمونه

1. The lights of the village were glimmering in the distance.
[ترجمه گوگل]چراغ های روستا از دور می درخشید
[ترجمه ترگمان]چراغ های دهکده در فاصله ای دور سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Instead, everywhere the eye could see, were tiny glimmering half-moon crescents.
[ترجمه گوگل]در عوض، هر جا که چشم می‌توانست ببیند، هلال‌های نیمه‌ماه درخشان بودند
[ترجمه ترگمان]به جای آن، هر جا که چشم می دید، درخشش ضعیفی در نور ماه دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. While reading the anonymous notes the glimmering of an idea had come to him but he could not sharpen the focus.
[ترجمه گوگل]در حین خواندن یادداشت‌های ناشناس، درخشش ایده‌ای به ذهنش رسید، اما نتوانست تمرکز را تیز کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که نوشته های ناشناس را می خواند، برق فکری به ذهنش خطور کرده بود، اما نمی توانست تمرکز را تیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The water settled there for a second, glimmering.
[ترجمه گوگل]آب برای یک ثانیه در آنجا نشست و برق زد
[ترجمه ترگمان]آب برای لحظه ای آنجا ساکن شد و سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the glimmering of understanding they now have is perhaps the one thing that makes another full-scale war less likely.
[ترجمه گوگل]اما درخشش درک آنها شاید یکی از مواردی است که احتمال جنگ تمام عیار دیگر را کمتر می کند
[ترجمه ترگمان]اما تنها بارقه درک آن ها این است که شاید تنها چیزی باشد که به احتمال زیاد یک جنگ تمام عیار دیگر ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Like a thousand insect-eyes glimmering in shadow, they are watching you.
[ترجمه گوگل]مثل هزاران چشم حشره که در سایه برق می زنند، تو را تماشا می کنند
[ترجمه ترگمان]مثل هزاران چشم حشره که در سایه سوسو می زنند، دارند تو را تماشا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But those glimmering eyes can also be prying, even sinister.
[ترجمه گوگل]اما آن چشم‌های درخشان می‌توانند کنجکاو و حتی شوم نیز باشند
[ترجمه ترگمان]اما آن چشم های درخشان می توانند از چشم کنجکاو هم چشم بپوشند، حتی شیطانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ahead lay the water-chestnut fields, glimmering in the reflected light from Chung Kuo's barren sister.
[ترجمه گوگل]جلوتر، مزارع شاه بلوط آبی قرار داشت که در نور منعکس شده از خواهر نازا چونگ کو می درخشید
[ترجمه ترگمان]پیش روی آب، مزارع شاه بلوط، که در روشنایی reflected از خواهر بی حاصل Chung سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ribbons of light spoked across the alley, glimmering through the interstices of an unfurled bamboo blind stretched across an entrance.
[ترجمه گوگل]نوارهایی از نور در سرتاسر کوچه پخش می‌شد و از میان‌جای پرده‌های بامبوی بازشده در سراسر ورودی می‌درخشید
[ترجمه ترگمان]روبان آن سوی کوچه دیده می شد و از همه interstices که از میان the عبور می کرد برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Up in the sky, there was the faintest glimmering of a moon.
[ترجمه گوگل]در آسمان، ضعیف ترین درخشش ماه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در آسمان، روشنایی ضعیفی از ماه دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The crystal was no more than a glimmering outline in the darkness.
[ترجمه گوگل]کریستال چیزی بیش از طرحی درخشان در تاریکی نبود
[ترجمه ترگمان]کریستال بیش از یک طرح درخشان در تاریکی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An hour later, taxiing across the glimmering surface of the lake, the floatplane approached the jetty.
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد، هواپیمای شناور در حال عبور از سطح درخشان دریاچه، به اسکله نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد، روی سطح درخشان دریاچه پیش رفت و floatplane به اسکله نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the cottage window a few lamps were glimmering in the distance.
[ترجمه گوگل]از پنجره کلبه چند لامپ از دور می درخشید
[ترجمه ترگمان]از پنجره کلبه چند چراغ سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He saw the glimmering of a fire upon the old walls, and entered.
[ترجمه گوگل]او درخشش آتش را روی دیوارهای قدیمی دید و وارد شد
[ترجمه ترگمان]روشنایی آتش بخاری دیواری را دید و وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lady Melisandre was seated the fire, her ruby glimmering against the pale skin of her throat.
[ترجمه گوگل]لیدی ملیساندر روی آتش نشسته بود و یاقوتش روی پوست رنگ پریده گلویش می درخشید
[ترجمه ترگمان]بانو Melisandre آتش نشسته بود و یاقوتی او در برابر پوست رنگ پریده گلویش برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sparkle; flicker; faint light; gleam
sparkling; flickering; shining faintly
a glimmering of something is a faint sign of it.

پیشنهاد کاربران

بپرس