تاریخ
١ سال پیش
متن
If you're late once more you're getting the boot.
دیدگاه
٠

اگه یه بار دیگه دیر بیای اخراجی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was anxious to mend the rift between the two men.
دیدگاه
٠

وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Efforts to heal the rift between the two countries have failed.
دیدگاه
١

تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The stream had cut a deep rift in the rock.
دیدگاه
١

جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A bequest of the surplus is called residuary.
دیدگاه
٠

به سهم الارثی که در وصیت نامه ذکر نشده است، مابقی ارث میگویند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As you can imagine, the bequest has caused a deep rift between them.
دیدگاه
٠

همونطور که انتظار می رفت، ارثیه باعث اختلاف شدیدی مابین آن ها گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Regrettably, I must leave failure as a bequest to Earth.
دیدگاه
٠

با نهایت تاسف، باید شکست را به عنوان میراثی برای زمین به جای بگذارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In his will he made a substantial bequest to his wife.
دیدگاه
٠

وی در وصیت نامه ی خود، سهم الارث قابل توجهی برای همسرش به جای گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He received a bequest under his grandmother's will.
دیدگاه
٠

او ارثیه ای بنابه وصیت مادربزرگش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The library has received a generous bequest from a local businessman.
دیدگاه
٠

به این کتابخانه یک ارثیه سخاوتمندانه از یکی از تجار محل رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Several people were still working on the residue caught between their teeth.
دیدگاه
٠

چندین نفر هنوز مشغول پاک کردن دندان هایشان از ذرات نشسته روی آن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Drain and rinse with cold water to remove residue.
دیدگاه
٠

آب شست وشو را تخلیه کنید و سپس با آب سرد بشویید تا مواد باقی مانده پاک گردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The residue went to her granddaughter.
دیدگاه
٠

ماترک غیر موصی به نوه اش واگذار شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you know how to conjugate the verb "seek"?
دیدگاه
٠

آیا میدانید که فعل speak چگونه صرف میشود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the interests of conservation, stiletto heels are not permitted in the house.
دیدگاه
٠

برای داشتن یک گفتگوی سالم، پوشیدن کفش پاشنه بلند در خانه ممنوع است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The contract contains a confidentiality clause.
دیدگاه

قرارداد شامل بندی است که محرمانه بودن آنرا ذکر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This last clause is a thinly-veiled threat to those who might choose to ignore the decree.
دیدگاه

آخرین بند ( این قانون ) ، یک تهدید آشکار برای کسانی است که شاید تصمیم بگیرند از دستورات پیروی نکنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A clause in the contract had been left purposely vague.
دیدگاه
٠

یکی از بندهای قرارداد از روی قصد، مبهم باقی مانده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mushroom development of technology will pave the way for improving our economy.
دیدگاه
٠

توسعه روزافزون فناوری، مسیر رشد اقتصادی ما را هموار خواهد ساخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mushroom cloud over Hiroshima is a horrific image of war.
دیدگاه
٠

ابر انفجار در فراز آسمان هیروشیما، تصویر دلهره آوری از جنگ بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She got herself in hot water with the authorities.
دیدگاه
٠

او خودش را در مخمصه ای با مسوولین قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some of the discoveries were in deep water.
دیدگاه
٠

برخی از این اکتشافات در اعماق آب ها بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The company is in deep water over their refusal to reduce prices.
دیدگاه
١

شرکت به خاطر امتناع از کاهش قیمت ها، در وضعیت دشواری قرار گرفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Having lost her passport, she is now in deep water.
دیدگاه
٠

به خاطر گم کردن گذرنامه، روزگارش سیاه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A great ship asks deep water.
دیدگاه

کشتی بزرگ، دریای عمیقی می طلبد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
دیدگاه
٠

حرفه ی بازیگری، مقداری افتخار را به همراه خواهد آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was considerable kudos attached to being on the advisory board.
دیدگاه
٠

بودن در هیئت مشاوره، افتخار بسیار بزرگی به همراه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I wish he'd quit bothering me with his pesky questions.
دیدگاه
٠

ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can curb juvenile delinquency by education.
دیدگاه
٠

از طریق آموزش می توانیم جلو بزهکاری نوجوانان را بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a high rate of juvenile delinquency in this area.
دیدگاه
٠

میزان بزهکاری نوجوانان در این منطقه بسیار بالا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was having a romantic liaison with her husband's best friend.
دیدگاه
٠

او رابطه نامشروع عاشقانه با بهترین دوست شوهرش دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are hoping to establish better customer liaison.
دیدگاه
٠

امیدواریم کا ارتباط بهتری با مشتریان برقرار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He blamed the lack of liaison between the various government departments.
دیدگاه
٠

وی عدم وجود ارتباط بین سازمان های مختلف دولتی را مورد انتقاد قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Heart gets cold and love gets tired,it's inevitable when you experience love.
دیدگاه
٠

زمانی که عشق را تجربه کردید، به طور ناگذیر دل سرد می شوید و از شدت عشق کاسته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How did your expectations jibe with the reality?
دیدگاه
٠

چگونه توقعاتتان با واقعیت مطابقت دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your statement doesn't jibe with the facts.
دیدگاه
٠

اظهارات شما با واقعیت مغایر است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her story didn't jibe with the witnesses'account.
دیدگاه
٠

حرف های او با اظهارات شاهدین تناقض داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Dublin city is currently like a tinderbox just waiting to explode.
دیدگاه
٠

شهر دوبلین هم اکنون همچون انبار باروتی است که منتظر ( جرقه ای برای ) انفجار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The area is a tinderbox that could again plunge the country into civil war.
دیدگاه
٠

این منطقه به انبار باروتی تبدیل شده است که می تواند دوباره کشور را به جنگ داخلی سوق دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a drummer in a rock band.
دیدگاه
٠

او در یک گروه راک، طبل زن بود. او طبل زن یک باند راک بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You displease your father when you don't obey him.
دیدگاه
٠

اگر از پدرت اطاعت نکنی، او را ناراحت می کنی

تاریخ
١ سال پیش
متن
Glaring colours displease the eye.
دیدگاه
٠

رنگ های درخشان، چشم را اذیت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Not wishing to displease her, he avoided answering the question.
دیدگاه
٠

چون نمی خواست او را ناراحت کند، از پاسخ دادن طفره رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He'd do anything rather than displease his parents.
دیدگاه
٠

او به جای ناراحت کردن والدینش، هر کاری را برای آنها انجام میدهد،

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lam, who was also the firm's Beijing managing partner, practices in all areas of contentious and non-contentious IP, with a particular emphasis on consumer electronics and telecommunications.
دیدگاه
٠

در این جمله lam اسم شخصه و جیم زدن نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Popular realizations of MPI standard are CHIMP and LAM and so on.
دیدگاه
٠

در اینجا LAM نوعی استاندارده و جیم زدن نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
He misses the camaraderie of the Bar and the exhilaration of forensic battle in the exalted courts.
دیدگاه
٠

او دلتنگ صمیمیت کانون وکلا و شور و نشاط نبرد قانونی در دادگاه عالی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Aunt Millie went with her as chaperone, and kept her secret.
دیدگاه
١

عمه میلی به همراه او به عنوان ملازم رفت و راز او را مخفی نگه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Colosseum is a landmark documentary that will answer these questions.
دیدگاه
٠

کلوسیوم به عنوان مستندی جلوه گر است که تمام این سوالات را پاسخگو خواهد بود.