تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Even in ruin the Colosseum is a magnificent edifice of great structural interest and aesthetic splendour.
دیدگاه
٠

حتی در زمان ویرانی، کلوسیوم بنای با عظمتی از جنبه سازه ای و شکوه هنری تلقی میشود

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Tom felt himself being drawn towards her vibrant personality.
دیدگاه
٠

تام حس میکرد که به سمت شخصیت پر جنب و جوش خودش کشیده میشود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She gave a vibrant performance in the leading role in the school play.
دیدگاه
٠

او در یک نمایش مدرسه ای به عنوان بازیگر اصلی، بازی درخشانی ( فوق العاده ای ) انجام داد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The minister has issued a flat denial of the accusations against her.
دیدگاه
٠

خانم وزیر، به طور محض هرگونه اتهامی بر علیه خود را رد کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The document contains an explicit denial that the company ever sold arms.
دیدگاه
٠

این سند محتوی تکذیب قاطع این موضوع است که شرکت تاکنون به فروش اسلحه اقدام کرده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The chairman of the company issued a denial of the allegations.
دیدگاه
٠

رییس هیئت مدیره شرکت، تکذیب نامه ای جهت این اتهام صادر کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
For example, a leading question may take the respondent outside the bounds of the context of everyday life.
دیدگاه
٠

برای مثال، سوال تلقینی ممکن است که پاسخ دهنده را به خارج از مرزهای سیاق زندگی روزمره منتقل کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
All right, I won't ask leading questions.
دیدگاه
٠

بسیار خب! من سوالات تلقینی نمیپرسم

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Californian agriculture is the leading light in America and even in the world.
دیدگاه
٠

کشاورزی کالیفرنیا به عنوان پیشرو در کشاورزی آمریکا و حتی جهان تلقی می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Another was a leading light opera singer in the local community.
دیدگاه
٠

دیگری ( Another ) ، یکی از شخصیت های برجسته خوانندگی اپرا در این مرز و بوم بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
A leading light in/of the art and ballet world, he was a close friend of the Princess.
دیدگاه
٠

او که یکی از دوستان نزدیک شاهزاده بود، از برجستگان هنر و دنیای رقص باله به شمار میآید

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I'm about done with my work, so I'll be down for dinner soon.
دیدگاه
٠

کارهام تقریباً داره تموم می شه، بعدش زودی میام پایین برا ناهار

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They're just about ready to leave.
دیدگاه
٠

آنها همین الان آماده رفتن شدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
There are so many trees about the house that it's somewhat dark inside.
دیدگاه
٠

آنقدر درخت در اطراف خانه هستند که داخل ( خانه ) تاریک به نظر می رسد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She was here for a second, and then she just dashed off again.
دیدگاه
٠

او چند ثانیه ای اینجا بود ولی یهویی مثل برق ناپدید شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She dashed off a short note to her roommate before leaving.
دیدگاه
٠

وی قبل از رفتن به سرعت یادداشت کوتاهی برای هم اتاقی خود نوشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He is charged with several misdemeanor, including driving without a valid licence and creating a disturbance.
دیدگاه
٠

وی به چندین فقره بزه کاری، من جمله رانندگی بدون گواهینامه ی معتبر و ایجاد اختلال متهم شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The coach followed a rather devious course to its destination.
دیدگاه
٠

مربی مسیر پرپیچ و خمی را برای رسیدن به مقصدش دنبال کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Her saintly manner concealed a devious mind.
دیدگاه
٠

رفتار مقدس مآبانه ی او، ذهن منحرفش را پنهان کرده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He had been devious and two-faced.
دیدگاه
٠

او شخص دغل باز و دوروئی بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She is devious and sly and manipulative.
دیدگاه
٠

وی زن منحرف، آب زیرکاه و دغل بازی است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
When the check comes, the lobbyists almost always pick up the tab.
دیدگاه
٠

وقتی که چشم لابی گرها به چک نقدی می افتد، تقریباً همیشه خودشان صورت حساب را پرداخت می کنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He wouldn't pick up the tab for anyone else.
دیدگاه
٠

او اصلاً صورت حساب شخص دیگری را پرداخت نخواهد کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Why should the taxpayer pick up the tab for mistakes made by a private company?
دیدگاه
٠

چرا مالیات دهندگان باید هزینه هایی را پرداخت کنند که ناشی از اشتباهات شرکت های خصوصی است؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
"That might be difficult," interposed Mrs. Flavell.
دیدگاه
٠

بانو فلاول رشته کلام او را برید و گفت: شاید کار سختی باشه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
'But how do you know that?' he interposed.
دیدگاه
٠

حرف او را قطع کرد و گفت: اما تو اینها رو از کجا میدانی؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She interposed herself between the general and his wife.
دیدگاه
٠

او بین ژنرال و همسرش، میانجیگری کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We can neither perpetuate excessive levels of support, nor penalise the most efficient producers.
دیدگاه
١

نه میتوانیم این سطح مازاد از پشتیبانی را ادامه دهیم و نه اینکه مولدین کارآمد را دلسرد کنیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They decided to perpetuate the memory of their leader by erecting a statue.
دیدگاه
١

آنها تصمیم گرفتند تا با نصب مجسمه ای، یاد رهبر خود را جاودانه نمایند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
These measures will perpetuate the hostility between the two groups.
دیدگاه
١

این اقدامات مسبب تداوم خصومت بین این دو گروه خواهد بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He would have been reluctant to accede if she had.
دیدگاه
٠

اگر بانو هم رضایت می داد، وی باز هم در این باره مردد می ماند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Most people would accede to his wishes just to get him out of their face.
دیدگاه
٠

اغلب مردم به خواسته های او عمل می کردند، تا فقط گور خود را گم کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They could do no other than accede to the demands of the victors.
دیدگاه
١

آنها چاره ای به جز تن دادن به خواسته های طرف پیروز نداشتند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
This custom has fallen into abeyance now.
دیدگاه
٠

این سنت، هم اکنون از رونق افتاده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Let's hold that broblem in abeyance for a while.
دیدگاه
٠

بگذار این مشکل را برای مدتی نادیده بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He noted the time that he took each pill.
دیدگاه
٠

او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He noted a faint smile as she turned her head away.
دیدگاه
٠

وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Only people of note were invited to the reception.
دیدگاه
٠

فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I solicited my fellow workers for donations.
دیدگاه
٠

من از همکاران خود نسبت به اهدای کمک تقاضا کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I have never solicited his advice or his help.
دیدگاه
٠

من هیچگاه از وی تقاضای نصیحت و یا کمک نکرده ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I've been recast as Brutus.
دیدگاه
٠

من در نقش بروتس مجدداً بازی کردم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In despair, the theatre director recast the leading role.
دیدگاه
٠

مدیر تئاتر ، در اوج ناامیدی، نقش اول خود را مجدداً بازنویسی کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She has been recast as Juliet.
دیدگاه
٠

او با نقش جولیت به بازیگری مجدد گرفته شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your body must not sway to the left during the downswing.
دیدگاه
٠

نباید بدن خود را در زمان فرود به سمت چپ متمایل کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That might be an indication that the local economy is on a downswing.
دیدگاه
٠

این ممکن است نشانه ای از بروز رکود در اقتصاد داخلی باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We were in a buoyant mood after winning our match.
دیدگاه
٠

بعد از اینکه مسابقه را برنده شدیم، روحیه بالایی گرفتیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The raft would be more buoyant if it was less heavy.
دیدگاه

اگر قایق کمی سبک تر بود، می توانست بیشتر شناور بماند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Cork is a very buoyant material.
دیدگاه
٠

چوب پنبه یک ماده با خاصیت شناوری بالا می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Salt water is more buoyant than fresh water.
دیدگاه
٢

آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You might want to tweak the port speed up a notch, just to see if things run a little faster.
دیدگاه
٠

این امکان را دارید که با تعدیل سرعت بخشی امور در بندر، مشاهده کنید که اوضاع چقدر سریع تر پیش خواهد رفت.