پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٤,٩٥٢)

بازدید
١٧,٥٥٠
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زاناکس ( Xanax ) با نام عمومی آلپرازولام ( Alprazolam ) دارویی از گروه بنزودیازپین ها است که معمولاً برای درمان اضطراب، اختلالات پانیک و گاهی بی خواب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: سطح الکل خون / غلظت الکل در خون 🔸 تعریف: Blood Alcohol Concentration ( BAC ) درصد الکل موجود در خون یک فرد است که پس از مصرف نوشی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هموفوبیا ( Hemophobia ) یا ترس از خون، نوعی فوبیا است که در آن فرد به صورت غیرمنطقی و شدید از دیدن خون، برخورد با خون یا حتی فکر به خون می ترسد. این ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: بی تفاوتی عاطفی / جداشدگی عاطفی 🔸 تعریف: Emotional detachment حالتی روانشناختی است که در آن فرد ارتباط یا اتصال عاطفی عمیق با دیگرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: جزئیات دلخراش / جزئیات خونین / جزئیات ناخوشایند و دقیق 🔸 تعریف: عبارت gory details به توصیف دقیق و جزئیات کوچک درباره یک اتفاق یا م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: خودبیگانگی / فردیت زدایی از خود 🔸 تعریف: self - alienation به حالتی روانشناختی گفته می شود که فرد احساس دوری، بیگانگی یا جداگانه شد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: انبوه سازی / فراگیری گسترده / عام گرایی 🔸 تعریف: Massification به فرایندی اشاره دارد که در آن دسترسی به یک موضوع، محصول، یا خدمت، م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تأثیر ناشناسی یا بی هویتی ( anonymity effect ) در روانشناسی اجتماعی به حالتی اشاره دارد که در آن احساس ناشناخته بودن یا مخفی بودن هویت فرد، تاثیر قاب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: فردیت زدایی یا از فردیت خارج شدن 🔸 تعریف: Deindividuation مفهومی در روانشناسی اجتماعی است که به حالتی اشاره دارد که در آن فرد در جم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: تک فردیت سازی / فردیت یابی / فرایند شکل گیری هویت فردی 🔸 تعریف: Individuation مفهومی در روانشناسی، به ویژه روانشناسی یونگی است که ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فردیت زدایی ( Depersonalization ) به حالتی ذهنی گفته می شود که در آن فرد احساس می کند خود واقعی اش را از دست داده یا از خود جدا شده است. فرد ممکن است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فردیت زدایی ( Depersonalization ) به حالتی ذهنی گفته می شود که در آن فرد احساس می کند خود واقعی اش را از دست داده یا از خود جدا شده است. فرد ممکن است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 **مخفف:** **BST** = **Blood, Sweat, and Tears** - - - 🔸 **معادل فارسی:** خون، عرق، و اشک / جان کَندن / تلاش از ته وجود در زبان محاوره ای: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلاسما مایع زرد کمرنگ و شفاف داخل خون که سلول های خونی را حمل می کند 🔸 تعریف ها: - پلاسما بخش مایع خون است که حدود ۵۵٪ حجم کل خون انسان را تشکیل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** خون و خون ریزی / خون لخته شده / صحنه ی خون آلود در زبان محاوره ای: خون و دل و روده / صحنه ی خفن / خون وخون ریزی - - - 🔸 * ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** شراب قرمز تیره / خون ( به صورت استعاری ) / رنگ خون در زبان محاوره ای: خونِ غلیظ، شرابی، قرمزِ تیره، ریختنِ خون - - - 🔸 ** ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** ب از سر بی خبری / کاملاً بی تقصیر / از روی نیت پاک در زبان محاوره ای: با نیت خوب گفت / نمی دونست چی می گه / از سر سادگی / بی خ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** باز کردن گره / رها کردن / از پیچیدگی درآوردن / تفکیک کردن در زبان محاوره ای: گره گشایی کردن، از قاطی پاتی درآوردن، جدا کردن چی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** دانش عمیق / فضل / فرهیختگی / علم گسترده در زبان محاوره ای: دانش سنگین، سواد بالا، فضل زیاد، آدم خیلی باسواد - - - 🔸 **تعر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** اصلاح جزئی / تصحیح حاشیه ای / اصلاح محدود / تعدیل خفیف در زبان محاوره ای: یه اصلاح کوچیک، یه تغییر جزئی، یه دست کاری ریز - - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** نشریه علمی / مجله پژوهشی / ژورنال دانشگاهی / نشریه تخصصی در زبان محاوره ای: مجله ی دانشمندها، ژورنال علمی، مجله ی مقاله های سن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** کسی را در جریان نگه داشتن / به روز نگه داشتن / مطلع نگه داشتن در زبان محاوره ای: همیشه خبرشو بهش می رسونم، نمی ذارم از قضیه عق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی ( فعل ) :** ساختاربندی کردن / سازمان دهی کردن / قالب بندی کردن / چارچوب گذاری کردن در زبان محاوره ای: چیدم، نظم دادم، فرم دادم، ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** معتاد بار / پرسه زن بار / مشتری دائم بار / آدم بارنشین در زبان محاوره ای: کسی که همش تو بار می پلکه، از بار جدا نمی شه، مشتری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Lieutenant Commander لوتِنِنت کِماندِر - - - 🔸 **معادل فارسی:** ناخدا سوم / فرمانده ستوان / ستوان ارشد نیروی دریایی در زبان محاوره ای: افسر می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حتماً، حسین عزیز! در ادامه، عنوان رسمی و نظامی **LT Colonel** رو با همون ساختار دقیق و دو زبانه ای که دوست داری بررسی می کنیم—با تمرکز بر جایگاه نظام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لویی - - - 🔸 **معادل فارسی:** لویی ( لقب غیررسمی برای ستوان ) در زبان محاوره ای: لقب خودمونی برای ستوان، صدا زدن رده پایین ها تو ارتش، یا شوخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** گوینده ی خبر / مجری خبر / لنگر خبری ( در ترجمه استعاری ) در زبان محاوره ای: کسی که اخبار رو از تلویزیون می خونه، مجری خبر، گوی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** خبرخور حرفه ای / معتاد خبر / میمون خبر / خبرچی وسواسی در زبان محاوره ای: کسی که همش دنبال خبره، همش تو تیتره، مثل ربات خبر می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** غرغر شکم / قار و قور شکم / شکمم صدا می ده در زبان محاوره ای: شکمم داره صدا می ده، گرسنه ام شده، شکمم داره غرغر می کنه - - - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** غرغر کردن / نق زدن / ناله کردن / شکایت بی پایان در زبان محاوره ای: هی غر می زنه، همش ناله ست، شکمش قار و قور می کنه، نق می زنه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** زیادی دست درازی کردن / تماس بدنی ناخواسته / دست مالی کردن ( در لحن منفی ) در زبان محاوره ای: دست درازی کردن، دست وپا چلفتی شدن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 **معادل فارسی:** تمرکز لیزری / تمرکز شدید و دقیق / تمرکز نقطه ای در زبان محاوره ای: تمرکز خفن، حواست فقط به یه چیزه، مثل لیزر زدی رو هدف، داری ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** آروم باش / صبر داشته باش / جوش نیار / خودتو کنترل کن در زبان محاوره ای: یهو جوش نیار، صبر کن بابا، شلوغش نکن، خودتو نگه دار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 **معادل فارسی:** خراب / داغون / به هم ریخته / آشفته / فاجعه بار در زبان محاوره ای: وضعش خیلی خرابه، همه چی ریخته به هم، روانی شده، فاجعه ست، دا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: بهتره یه بهترش رو پیدا کنی / باید یه چیز بهتر گیرت بیاد / وقتشه ارتقا بدی در زبان محاوره ای: باید یه چیز خفن تر پیدا کنی، این دیگه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مدباز اقتصادی / عاشق لباس دست دوم / فشن دوست مقرون به صرفه در زبان محاوره ای: کسی که با لباس ارزون خوش تیپه، اهل مغازه های دست دوم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: هنر ترکیب نوشیدنی / نوشیدنی سازی خلاق / کوکتل سازی حرفه ای در زبان محاوره ای: هنر درست کردن کوکتل، ترکیب گر نوشیدنی، استاد بار _ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فریگان / مصرف گریز / بازیاب زباله / ضد مصرف گرا در زبان محاوره ای: کسی که از زباله غذا درمیاره، کسی که خرید نمی کنه، ضد مصرف گرایی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خلاق شهری جوان / نسل شهری جاه طلب و هنرمند / یاکی در زبان محاوره ای: یه جوون شهری باحال که هم دنبال موفقیته هم دنبال خلاقیت، یه یا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

/ˈjʌki/ یاکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تقطیرکننده / تولیدکننده ی مشروب / پالایشگر / خلاصه کننده ی مفاهیم در زبان محاوره ای: کسی که مشروب درست می کنه، کسی که چیزا رو خالص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( خیابانی – لاس زدن ) : در زبان خیابانی بریتانیا، �chirp� یا �chirpsing� به معنای مخ زدن، لاس زدن، یا تلاش برای جلب توجه عاشقانه ست. مثال: He tri ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مادر مراقب / آدم نگران / کسی که زیادی مراقب دیگرانه در زبان محاوره ای: مثل ماماناست، هی نگرانته، همه چی رو چک می کنه، نمی ذاره آب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: با کسی راه اومدن / دل کسی رو نشکستن / به کسی رو دادن / وانمود کردن که موافقی در زبان محاوره ای: باهاش راه اومد، گذاشت حرفشو بزنه، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مثل آدم کتک خورده / تحقیرشده / ضایع شده / قاطی کرده در زبان محاوره ای: مثل کسی که تازه کتک خورده، ضایع شده، قاطی کرده، له شده __ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بمب ضدزیردریایی / انفجار عمقی / ضربه ی ناگهانی و عمیق در زبان محاوره ای: یه بمب زیرآبی، یه ضربه ی عمیق، یه انفجار ناگهانی ______ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِسکَلیتو ________________________________________ 🔸 معادل فارسی: مسکالیتو / روح گیاه / آموزگار روانی / موجود توهمی در زبان محاوره ای: یه موجود ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر ذهنی / تجربه ی توهمی / نماد LSD در زبان محاوره ای: یه چیز خیلی توهمی، یه سفر ذهنی عجیب، یه آهنگ قاطی و رنگی _________________________________ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 🔸 معادل فارسی: دی اِم تی / دی متیل تریپتامین / ماده ی روان گردان طبیعی در زبان محاوره ای: یه ماده ی توهم زا، یه سفر ذهنی شدید، یه چیز خیلی قو ...