تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

البته بازکِشوَریدَن هم شاید بشود. مثال : سال پیش، ۲ تن از آن ها را بازکشوریدند به تاجیکستان. یا : در حال حاضر، ۲ نفر از آن ها را دارند می بازکشورن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

باروَریدَن Fertilize باوریدن Fertilizing باوریدن، باروران ( مانند خندان ) Fertilizer بارورنده Fertilization باروَرِش Fertilized باروریده Fertilizati ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مودلیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Nation = نفان از دکتر حیدر ملایری.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٣٦

پشتیبانیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زاستاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خنکیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرنطینیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرگشتن. که در زمینه زیست شناسی بسیار کاربرد دارد. فقط یک موردی است ؛ آن هم این که "فرگشتن" رو به شکل "می فرگردد" بصرفید. که انسجام این کارواژه حفظید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از قاچ ( فکر کنم ترکی ) می توان استفاده کرد و به فعل/ کارواژه تبدیلش کرد. To slice/قاچیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به گمونم همون "بیا بریم یه طوطی دارم روپایی میزنه" خودمون استش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دودیدن سیگار/کشیدن سیگار/سیگاریدن/پُکیدن سیگار/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیخدا/خداناباور/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

من "سُخَنار" رو پیشنهاد می کنم. مانند "گفتار" که از "ستاک گذشته" "ار" فرآورده می شود که به شکل جالبانه ایی با "سمینار" هموَزن است .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واکسنیدن = vaccinate واکسنیده = vaccinated واکسنِش = vaccination واکسننده = vaccinator واکسنی/واکسنیک = vaccinal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حِفظیدن/فرایادیدن زِبَرمیدن ( البته این کارواژه را دوست دیگری ساخته از "ز" ( کوتاهیده" از" ) "بَرم" ( به چَم حافظه ) و "یدن" ) پوزش که بدون اجازه ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن : رَهیافتَن/نَزدیکیدَن/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فراهَمیدَن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پِلِکیدن/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ترجُمیدن/ترجمیده/ترجمنده/ترجمه/ترجمه گر/ترجمان و . . . . . . ترازبانیدن/ترازبانیده/ترازبانگر/ترازبانش/ترازباننده و. . . . . . . برگرداندن. . . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همساز بهتره زیرا سازگار را برای adaptable بکار می برند. Compatible = همساز Compatibly = همسازانه Compatibility = همسازیی Compatibilize = هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مَستیدن = مست شدن. م. ث : من به این راحتی ها نمی مستم. مَستاندن = کسی را مست کردن. م. ث : این شرابه واقعا آدم رو می مستونه .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

طوطییدن = طوطی وار حرف کسی را تکرار کردن. آن ها فقط بلدند بطوطیند. غیر از طوطییدن کار دیگه ایی بلد نیستند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سِیلیدَن = م. ث = جمعیت رو مشاهده می کنیم که می سیلند داخل ورزشگاه. سیلاندن = م. ث = روشنفکران فرنگ رفته بودند که بسیاری از واژگان فرانسوی رو سِیل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خیسیدن = م. ث = آدم می خیسه تو شلوارش وقتی از بالای برج میلاد پایین رو نگاه می کنه. خیساندن = م. ث = یکم با زبونت لبه نانه رو بِخیسون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

میکسیدن. آمیختن. درآمیختن. درهَمیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

نِقیدن : بجای نِقیدن بیا کمک. نِقنِقیدن : واییییییی. بسهههه. چقدر می نِقنِقی برای خودت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خشمیدن = خشمگین شدن م. ث = آدم می خشمه وقتی میبینه این صحنه ها رو. خشمانیدن = خشمگین کردن م. ث = با خشموندنِش به هیچ نتیجه ایی نمیرسی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سینشیریدن = ( سینه شیر دادن ) م. ث = کودکان را تا سن ۲ سال می سینشیرند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٣٠

دَرکیدن = فقط معشوق است که عشق را همان طور که است می دَرکد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

جارییدن = جاری شدن م. ث = برف آب شده، روی کوه جاریید و پایین آمد. جاریاندن = جاری کردن م. ث = برای داشتن نوآوری، باید ذهن خودت رو در دنیای تخیلات ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٦

شوکیدن = شوکه شدن م. ث = آدم واقعا می شوکه وقتی این صحنه ها رو می بینه. شوکاندن = شوکه کردن م. ث = انگار که کاری به جز شوکوندن بقیه نداری؟!!!!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیچال ( پیچ ال ) بدلیل چم/معنایی که داره بهتره در جاهای دیگه از آن استفاده بشه . من واژه حلزونال ( حلزون ال ) رو پیشنهاد می کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

خالییدن = خالی کردن خالییدن زباله وسط خیابان بسیار کاره زشتی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٤٤

Signify = دالیدن Signifier = دالنده Signified = دالیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Signify = دالیدن Signifier = دالنده Signified = دالیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Signify = دالیدن Signifier = دالنده Signified = دالیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

فکریدن = think فکرنده/فکرگر = thinker فکریده = thinked فکراندن = to make s. b think فکراننده/فکرانگر = s. b/s. th that makes s. b thinks فکرانیده = ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین. Modern = مدرن/نوین Modernly = مدرنانه/نوینانه Modernity = مدرنگی/نوینی/نوینگی Modernize = مدرنیدن/نوینیدن Mo ...