repatriate

/riˈpeɪtriˌet//riːˈpætrɪeɪt/

معنی: بمیهن خود برگرداندن، بمیهن خود برگشتن
معانی دیگر: به میهن بازگرداندن یا بازگشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: repatriates, repatriating, repatriated
• : تعریف: to send back or restore (a political refugee or prisoner of war) to the country of origin or citizenship.
متضاد: expatriate
اسم ( noun )
مشتقات: repatriation (n.)
• : تعریف: someone who has been returned to his or her own country.
متضاد: expatriate

جمله های نمونه

1. to repatriate prisoners of war
اسیران جنگ را به میهن خود بازگرداندن

2. An agreement between the countries enables companies to repatriate their profits freely.
[ترجمه گوگل]توافق بین کشورها به شرکت ها امکان می دهد سود خود را آزادانه به کشور بازگردانند
[ترجمه ترگمان]یک توافقنامه میان این کشورها، شرکت ها را قادر می سازد تا سود خود را آزادانه به کشور بازگردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In that event, an obligation to repatriate could be legally nullified.
[ترجمه گوگل]در این صورت، تعهد به بازگشت به کشور می تواند از نظر قانونی لغو شود
[ترجمه ترگمان]در آن صورت، تعهد به بازگشت به وطن ممکن است به طور قانونی باطل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Italy is using military helicopters to repatriate 292 Albanian refugees.
[ترجمه گوگل]ایتالیا از هلیکوپترهای نظامی برای بازگرداندن 292 پناهجوی آلبانیایی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]ایتالیا از بالگردهای نظامی برای بازگرداندن ۲۹۲ پناهنده آلبانیایی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If they repatriate that one USD they need to provide an equivalent value in Yuan to get it home.
[ترجمه گوگل]اگر آن یک دلار را به کشورشان برگردانند، باید ارزشی معادل یوان ارائه کنند تا آن را به خانه برسانند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها به کشورشان بازگردند باید مبلغی معادل با یوآن برای به دست آوردن آن به وطن پرداخت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They helped repatriate Brenda Martin, a Canadian convicted of money laundering in Mexico.
[ترجمه گوگل]آنها به بازگرداندن برندا مارتین، یک کانادایی که به جرم پولشویی در مکزیک محکوم شده بود، کمک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به بازگرداندن برندا مارتین، یک کانادایی متهم به پولشویی در مکزیک، کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The UK owner be compelled to repatriate foreign earnings.
[ترجمه گوگل]مالک بریتانیا مجبور است درآمدهای خارجی را به کشور بازگرداند
[ترجمه ترگمان]مالک بریتانیا مجبور است درآمده ای خارجی را به کشور بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Party A shall repatriate the patient to Chinabear the cost of his passage to Guangzhou.
[ترجمه گوگل]طرف الف باید بیمار را به چین بازگرداند و هزینه گذر او به گوانگژو را متقبل شود
[ترجمه ترگمان]\" الف)باید این بیمار را به وطن برگرداند تا هزینه سفر او به گوانگ ژو را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Suffering households and companies are more likely to repatriate overseas investments.
[ترجمه گوگل]خانوارها و شرکت‌های رنج‌دیده احتمال بیشتری برای بازگرداندن سرمایه‌گذاری‌های خارج از کشور دارند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان و شرکت ها به احتمال زیاد سرمایه گذاری های خارجی را به کشور بازخواهند گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In February Meccano said it would repatriate manufacturing jobs from China to its headquarters in Calais.
[ترجمه گوگل]در فوریه مکانو اعلام کرد که مشاغل تولیدی را از چین به مقر خود در کاله بازگرداند
[ترجمه ترگمان]In در ماه فوریه گفت که این کشور مشاغل تولیدی را از چین به مقر خود در کاله به کشور بازخواهد گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many of these people sought repatriate and complex questions of citizenship arose.
[ترجمه گوگل]بسیاری از این افراد به دنبال بازگشت به کشور بودند و مسائل پیچیده شهروندی مطرح شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این افراد خواستار بازگشت به وطن شدند و سوالات پیچیده شهروندی بوجود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government aims to repatriate all Vietnamese migrants ( VMs ) and VIIs as soon as possible.
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد همه مهاجران ویتنامی (VMs) و VII را در اسرع وقت به کشور بازگرداند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا هر چه سریع تر همه مهاجران ویتنامی (vms)و VIIs را به کشور بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was not the policy of the government to repatriate genuine refugees.
[ترجمه گوگل]این سیاست دولت این نبود که پناهندگان واقعی را به کشورشان بازگرداند
[ترجمه ترگمان]این سیاست دولت برای بازگرداندن پناهندگان واقعی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Earlier the government had approved amendments codifying foreign exchange regulations to enable foreign companies to repatriate profits.
[ترجمه گوگل]پیش از این، دولت اصلاحاتی را تصویب کرده بود که مقررات ارزی را تدوین می‌کرد تا شرکت‌های خارجی بتوانند سود خود را به کشور بازگردانند
[ترجمه ترگمان]پیش از این، دولت اصلاحاتی را تصویب کرده بود که قوانین تبادل خارجی را تصویب کرده و شرکت های خارجی را قادر می ساخت تا سود خود را به کشور بازگردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ب میهن خود برگرداندن (فعل)
repatriate

ب میهن خود برگشتن (فعل)
repatriate

انگلیسی به انگلیسی

• return to one's country of birth; send back to one's country of birth
if someone is repatriated, they are sent back to their own country.

پیشنهاد کاربران

verb [ obj]
1 : to return ( someone ) to his or her own country
Countries are required to repatriate prisoners of war when conflict has ended
◀️repatriated refugees
2 : business : to send ( money ) back to your own country
◀️ repatriate capital/profits
به طور کلی به معنای بازگردانده شدن میباشد
به عنوان مثال کسی که مثلا از مرگ و بعد دیگر زندگی بازگشته یا مثلا کسی از کشوری بازگردانده شده
البته بازکِشوَریدَن هم شاید بشود.
مثال :
سال پیش، ۲ تن از آن ها را بازکشوریدند به تاجیکستان.
یا :
در حال حاضر، ۲ نفر از آن ها را دارند می بازکشورند به ایران.
دوباره می گویم. این ها فقط پیشنهاد است و کسی بکار نمیبرد.
بازمیهَنیدن ( کسی را بازگرداندن/بازفرستادن به کشور خود او )
خوب است که "باز" با خود "کارواژه/فعل صرف شود.
پس برای مثال می توان داشت :
کشور ایران، آن ها را می باز میهَنَد به اسرائیل.
Iran repatriates them to Israel.
البته این فقط یک پیشنهاد است و کسی بکار نمی برد.
دیپورت کردن، Deport

بپرس