signifier

/ˈsɪɡnɪfaɪər//ˈsɪɡnɪfaɪə/

دلالت کننده

جمله های نمونه

1. In the Symbolic each signifier can signify only through the position it takes up in opposition to all other signifiers.
[ترجمه گوگل]در امر نمادین، هر دال تنها از طریق جایگاهی که در تقابل با سایر دال ها می گیرد، می تواند دلالت کند
[ترجمه ترگمان]در شکل نمادین هر دال می تواند تنها از طریق موضعی که در تقابل با سایر دال ها پخش می شود را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sign consists of the signifier, the material object, and the signified, which is its meaning.
[ترجمه گوگل]نشانه شامل دال، شیء مادی و مدلول است که معنای آن است
[ترجمه ترگمان]نشانه شامل دال، جسم مادی و مدلول است که معنای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Linguistically, it is a signifier with no referent and a multiplicity of significations.
[ترجمه گوگل]از نظر زبانی، دال بدون ارجاع و تعدد دلالت است
[ترجمه ترگمان]Linguistically، یک دال با هیچ مدلول و تعدد of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The signifier is linked to the signified.
[ترجمه گوگل]دال به مدلول پیوند دارد
[ترجمه ترگمان]دال با مدلول متصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Differance and signifier are two key concepts frequently used by deconstructivists in their interrogating the stability of meaning of source text and foregrounding the subjectivity of the translator.
[ترجمه گوگل]تفاوت و دال دو مفهوم کلیدی هستند که اغلب توسط ساختارشکنی ها در بازجویی از ثبات معنای متن مبدا و پیش زمینه ذهنیت مترجم استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Differance و دال دو مفهوم کلیدی هستند که اغلب توسط deconstructivists در بازجویی از پایداری معنا متن منبع و foregrounding ذهنیت مترجم مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bond between the signifier and the signified is arbitrary.
[ترجمه گوگل]پیوند بین دال و مدلول اختیاری است
[ترجمه ترگمان]پیوند بین دال و مدلول اختیاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the structure of sexual desire, the primary signifier of every subject is the phallus.
[ترجمه گوگل]در ساختار میل جنسی، دال اولیه هر موضوعی فالوس است
[ترجمه ترگمان]در ساختار تمایل جنسی، دال اصلی هر سوژه the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Being symbol, the product has signifier, signified, and meaning, that is denotation and connotation of products.
[ترجمه گوگل]محصول به عنوان نماد، دال، مدلول و معنا دارد که دلالت و دلالت محصولات است
[ترجمه ترگمان]نماد، دال، دال، مدلول، و معنا است که دلالت و مفهوم ضمنی محصولات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Costume text and game of signifier in costume, relate to discourse's construction of body.
[ترجمه گوگل]متن لباس و بازی دال در لباس، به ساختار گفتمانی بدن مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]متن لباس و بازی دال با لباس، مربوط به ساختار گفتمان بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, since there is only one signifier of sexuality (the phallus), the Other signifier of the signifying chain must represent the absence of the phallus ( castration).
[ترجمه گوگل]با این حال، از آنجایی که تنها یک دال برای جنسیت وجود دارد (فالوس)، دال دیگر زنجیره دلالت باید نشان دهنده عدم وجود فالوس (اختگی) باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، از آنجایی که تنها یک دال از تمایلات جنسی وجود دارد (the)، دیگری دال از زنجیره ارزش باید نشان دهنده غیبت of (آخته کردن)باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The motive power of the signifier and signified is circulating creation; they are two-faced relations of motive power.
[ترجمه گوگل]نیروی محرکه دال و مدلول، خلقت در گردش است; آنها روابط دو وجهی نیروی محرکه هستند
[ترجمه ترگمان]قدرت انگیزه دال و مدلول ایجاد شده است؛ آن ها روابط دو جانبه قدرت انگیزه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Surrealist photography indeed developed techniques that self-consciously played upon this juxtaposition of the real as signifier and the signifier as real.
[ترجمه گوگل]عکاسی سوررئالیستی در واقع تکنیک هایی را توسعه داد که خودآگاهانه با کنار هم قرار دادن امر واقعی به عنوان دال و دال به عنوان واقعی بازی کرد
[ترجمه ترگمان]عکاسی مینیمالیستی در واقع تکنیک هایی را ایجاد کرده است که خود آگاهانه در این ترکیب از یک دال و دال به عنوان واقعی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In its usage of the real or referent as signifier, surrealism eminently illustrated de-differentiated signification.
[ترجمه گوگل]سوررئالیسم در استفاده از واقعی یا ارجاع به عنوان دال، به طور برجسته دلالت را تمایززدایی کرد
[ترجمه ترگمان]در کاربرد آن از مدلول حقیقی یا مدلول به عنوان دال، surrealism، دلالت متمایز را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principle of pure arbitrariness is a signified integrates with a signifier.
[ترجمه گوگل]اصل دلبخواهی محض مدلولی است که با دال ادغام می شود
[ترجمه ترگمان]اصل of خالص یک مدلول با یک دال ادغام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] دال

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that signifies, indicator; combination of sounds or symbols that represent a word (semiotics)

پیشنهاد کاربران

signifier ( n ) ( sɪɡnəˌfaɪər ) =the form of a linguistic sign, for example its sound or its printed form, rather than the meaning it expresses
signifier
signifier:دال
signified: مدلول
signifier: دال
نشانه
( sign )
signifier ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: دال
تعریف: در زبان شناسی سوسوری، صورت آوایی ذهنی
Signify = دالیدن
Signifier = دالنده
Signified = دالیده
علامت دهنده، نشانگر
دال ( نشانه شناسی )
دلالت کننده

بپرس