پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٥٥٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قرارداد، پیمان مثال: The two countries signed a peace treaty. دو کشور یک پیمان صلح امضا کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعجب کردن، تعجب مثال: I wonder what time it is. عجیب و غریب است که ساعت چند است؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جوان تر، جوان مثال: He's a junior partner at the law firm. او یک شریک جوان در شرکت حقوقی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارو، داروی خوردن مثال: He takes medication every day to control his blood pressure. او هر روز دارو می خورد تا فشار خونش را کنترل کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

احترام، افتخار مثال: It was an honor to meet the president. قرار دادنی افتخاری بود با رییس جمهور دیدار کردن.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراموش کردن، از دست دادن مثال: She missed the bus and had to walk to school. او اتوبوس را از دست داد و مجبور به پیاده روی به مدرسه شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعلام کردن، اظهار کردن مثال: He declared his intention to run for president. او قصدش برای ریاست جمهوری را اعلام کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خیلی کوچک، ریز مثال: She found a tiny kitten hiding under the porch. او یک گربه کوچک را در زیر پشتی پیدا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سال مثال: There are twelve months in a year. در هر سال دوازده ماه است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبلیغات، تبلیغ مثال: The company spent a lot of money on advertising their new product. شرکت بسیاری از پول خود را برای تبلیغ محصول جدیدش خرج کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوئیچ، تعویض کردن مثال: She switched off the lights before leaving the room. قبل از ترک اتاق، چراغ ها را خاموش کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسابقه، تورنمنت مثال: He won first place in the chess tournament. او در مسابقه شطرنج رتبه اول را کسب کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستیابی، دستیابی به مثال: She worked hard to achieve her goal of becoming a doctor. او سخت کار کرد تا به هدف خود تبدیل شدن به یک دکتر برسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساب، توجیه، توجیه کردن مثال: She opened a savings account at the bank to save money. او یک حساب پس انداز در بانک باز کرد تا پول صرفه جویی کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خواستن، نیاز داشتن مثال: I want to go to the store to buy some groceries. می خواهم به فروشگاه بروم تا چند خوراکی بخرم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلند، صدای بلند مثال: The music was so loud that it could be heard from down the street. موسیقی آنقدر بلند بود که از پایین خیابان قابل شنیدن بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلایی، زرین مثال: The golden retriever was friendly and playful. سگ طلایی خوش رو و بازیگوش بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مغزه، خشکبار مثال: Almonds are a healthy nut. بادام یک خشکبار سالم است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صد مثال: There were a hundred people at the party. در مهمانی صد نفر بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشخیص، شناخت، تقدیر مثال: Her hard work finally earned her the recognition she deserved. کار سخت او به او در نهایت تقدیری را که لایق آن بود، فراهم ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تازه، به تازگی مثال: She was newly married and still adjusting to life with her spouse. او به تازگی ازدواج کرده بود و هنوز در حال سازگاری با زندگی ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجازه، مجوز مثال: You need permission from your parents to go out tonight. تو نیاز به اجازه از والدینت داری تا امشب بیرون بروی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرچم، پرچم کشیدن مثال: The flag was raised to honor the soldiers. پرچم به افتخار سربازان برافراشته شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

معده، قلب مثال: His stomach growled loudly because he was hungry. معده اش به خاطر گرسنگی به شدت خوردنده می زد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشار دادن، فشردن مثال: He had to squeeze through the narrow passage to reach the other side. او باید از معبر باریک عبور کند تا به طرف دیگر برسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرم، داغ مثال: Be careful, the soup is too hot to eat right now. مراقب باشید، حالت آن چنین است که زود از آن نمی شود خورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقابتی، رقابتی کردن مثال: She's very competitive and always wants to win. او خیلی رقابتی است و همیشه می خواهد ببرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ماندن، باقی ماندن مثال: Only a few items remain on the shopping list. فقط چند مورد از لیست خرید باقی مانده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اقیانوس مثال: They took a boat trip across the ocean to visit remote islands. آن ها یک سفر قایقی را در اقیانوس برای بازدید از جزایر دوردست انجام داد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام داد، انجام دادن مثال: Did you finish your homework? آیا تکالیفتان را انجام دادید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمکت، صندلی مثال: They sat on the bench in the park and enjoyed the sunshine. آن ها روی نیمکت در پارک نشسته و از آفتاب لذت می بردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژن مثال: Scientists are studying the effects of different genes on human health. دانشمندان اثرات ژن های مختلف روی سلامتی انسان را مطالعه می کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متعجب کننده، شگفت آور مثال: It was surprising to see him at the event; we hadn't seen him in years. دیدن او در رویداد متعجب کننده بود؛ ما چندین سال ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکامل، تحول مثال: The evolution of technology has transformed many aspects of our lives. تکامل فناوری بسیاری از جنبه های زندگی مان را تغییر داده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان، اندازه مثال: The extent of the damage caused by the storm was extensive. میزان خسارتی که توسط طوفان ایجاد شده بود، گسترده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

با این حال، با این وجود مثال: She studied hard; however, she still didn't pass the exam. او سخت مطالعه کرد؛ با این حال، هنوز هم در آزمون قبول نشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن مثال: He double - checked his work to ensure its accuracy. او کار خود را دوباره بررسی کرد تا دقت آن را تضمین کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

توانایی، قابلیت مثال: His artistic faculty allowed him to express himself through painting. قابلیت هنری او به او اجازه داد تا خودش را از طریق نقاشی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اصلی، اصلی ترین مثال: He was in the prime of his career when he decided to retire. او در اوج حرفه اش بود وقتی تصمیم به بازنشستگی گرفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واضح، آشکار مثال: The problem was apparent from the beginning. مشکل از ابتدا آشکار بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

ضرر، از دست دادن مثال: The company suffered a significant financial loss last year. شرکت سال گذشته ضرر مالی قابل توجهی داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تبدیل شدن، تبدیل کردن مثال: Over time, she became more confident in her abilities. با گذر زمان، او در توانایی های خود اطمینان بیشتری پیدا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محله، همسایگی مثال: They moved to a new neighborhood to be closer to their children's school. آن ها به یک محله جدید نقل مکان کردند تا نزدیک تر به مد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

صبر کردن، منتظر بودن مثال: They had to wait in line for over an hour to get tickets. آن ها باید بیش از یک ساعت در صف برای خرید بلیت منتظر بمانند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اظهار داشتن، ادعا کردن مثال: She asserted her innocence despite the evidence against her. او عذرآوری خود را اظهار کرد، با وجود شواهد مخالف.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تروریست مثال: The government is taking measures to prevent terrorist attacks. دولت اقداماتی را برای جلوگیری از حملات تروریستی انجام می دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمک، کمکی مثال: The organization provided humanitarian aid to the refugees. سازمان کمک های انسانی را به پناهندگان ارائه داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوبی، چوبین مثال: The table was made of sturdy wooden planks. میز از تخته های چوبی سخت ساخته شده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
-٣٠

اراده، خواست مثال: With enough will, she overcame many obstacles in her life. با اراده کافی، او موانع زیادی در زندگی اش را پشت سر گذاشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

عنوان، عنوان نامه مثال: She earned the title of "Employee of the Month" for her outstanding performance. او به دلیل عملکرد برجسته اش عنوان "کارمند م ...