ترجمه‌های گلی افجه (٢٥٢)

بازدید
٣٧٦
تاریخ
٤ سال پیش
متن
He had found the clue to unlock the whole mystery.
دیدگاه

او کلیدگشودن قفل تمام معما را پیدا کرد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
"Yes, Mum," replied Cheryl as she slowly put away her doll.
دیدگاه
٠

شریل جواب داد بله مامان و عروسکش را کنار گذاشت

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The afternoon was seasoned with laughter.
دیدگاه
١

بعداز ظهر وقت خنده بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I overcame his lead on the last turn of the race.
دیدگاه
٣

من در اخرین دور مسابقه به برتری او خاتمه دادم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We look after the neighbours' cat while they're away.
دیدگاه
٣

تا زمانیکه همسایه از اینجا دور است ما از گربه آنها مراقبت می کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The report suggested that male police officers are granted a higher status by society than women police officers.
دیدگاه
٣

این گزارش نشان میدهد که افسران پلیس مرد موقعیت بالاتر از افسران زن در جامعه دارند

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I had to live on bread and water when I was a student.
دیدگاه
٥

وقتی دانشجو بودم مجبور بودم با نان و اب زندگی کنم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We stuffed ourselves at dinner.
دیدگاه
١

ما خودمان را برای شام بزور جا کردیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There's been a lot of hype around/surrounding his latest film.
دیدگاه
٣

در مورد آخرین فیلم او تبلیغات زیادی شده است

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I learned how to blow a trumpet today.
دیدگاه
٣

امروز یاد گرفتم چطور در ترومپت فوت کنم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
If the exercise causes discomfort, stop immediately.
دیدگاه
٣

اگر تمرینات سبب ناراحتی شما می شود فورا انرا قطع کتید

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She blew the dust off the photograph.
دیدگاه
٠

او غبار روی عکس را با فوت پاک کرد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We needed to reskill our workforce to cope with massive technological change.
دیدگاه
٠

ما باید نیروی کاری را مهارت تازه اموزش دهیم تا از عهده انبوهی از تغییرات تکنولوژی بر بیایند

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She called him darling. It sounded so forced.
دیدگاه
٤

او ان مرد را عزیزم صدا زد اما بنظر میرسید مجبور است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It's been a long time coming but better late than never.
دیدگاه
١

زمان زیادی می گذرد اما از هرگز بهتر است

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The police officer questioned the woman rather insensitively about the attack.
دیدگاه
٥

افسر پلیس از زن غیر احساسی در مورد حمله سوال کرد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Keep mum about our surprise party.
دیدگاه
٥

راجع به مهمونی سورپرایز چیزی نگی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Please will everyone keep mum about Saturday. We want to give them a real surprise.
دیدگاه
٥

لطفا همه در مورد روز شنبه حرفی نزنند می خواهیم انها را واقعا غافلگیر کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
In that regard, the job was poorly done.
دیدگاه
٦

از این نظر کار بخوبی انجام نشد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She acknowledged his presence with a slight nod.
دیدگاه
٢

او به آرامی سری تکان داد و با حضور مرد موافقت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She wore a powdered wig, as was the fashion of the day.
دیدگاه
٢

زن یک کلاه گیس پودر زده به سر داشت همانطور که آنزمان مد بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He knows his stuff.
دیدگاه

او وسایل خود را می شناسد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Do you want to go to the movies? It depends. I might have to baby-sit.
دیدگاه
٣

دوست داری بریم سینما ؟بستگی داره ممکنه مجبور باشم از بچه مراقبت کنم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
High-schoolers will often snub anyone they feel is different or strange.
دیدگاه
٣

دانش آموز به هر کسی که احساس کنند غریب یا متفاوت است اغلب بی اعتنایی می کنند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She holds him in high regard.
دیدگاه
٤

زن احترام آن مرد را نگه می دارد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His photo is a wonderful happy moment caught with perfect timing.
دیدگاه
٤

عکس او در لحظه بسیار شاد و کاملا به موقع برداشته شده است

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I can't live on my low pay.
دیدگاه
٤

نمی توانم با حقوق کم زندگی کنم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He's fabulously wealthy but gives only stingy amounts to charity.
دیدگاه
٥

او ثروتی افسانه ای دارد اما فقط با خسیسی مقداری از آنرا به خیریه می دهد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was a respected academic and above suspicion.
دیدگاه
٦

او بدون شک یک دانشگاهی قابل احترام بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I don't know how you can eat that stuff!
دیدگاه
٢

نمیدونم چطور میتونی این اشغال رو بخوری

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The flowers on the dining table touched the place with spring and youth.
دیدگاه
٦

گل های روی میز غذا خوری به ان طراوت و جوانی بهاری بخشید

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her kind words were balm to his tortured soul.
دیدگاه
٦

حرف های مهربان او مرهمی بر روح ازار دیده اش بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He put a sheet over them.
دیدگاه
٣

او روی آنها ملافه کشید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Talk is cheap--we must act!
دیدگاه
٤

حرف زدن آسان است باید عمل کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was too cheap to buy a new suit for his daughter's wedding, so he wore his old one that was faded and too tight.
دیدگاه
٦

او خیلی خسیس بود که برای عروسی دخترش کت وشلوار نو بخرد پس لباس کهنه و رنگ و رو رفته اش را که خیلی تنگ بود پوشید

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You really are a darling, Barney.
دیدگاه
٦

تو واقعا نازنینی , بارنی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It's amazing the amount that child can put away.
دیدگاه
٢

خیلی عجیب است این همه بچه می توانند کنار گذاشته شوند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's a real person, not invented in a dream.
دیدگاه
٦

او یک فرد واقعی است نه ساخته یک رویا

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The news report jarred us.
دیدگاه
٦

اخبار برای ما تکان دهنده بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
" Yes -- but you keep mum.
دیدگاه
٧

بله اما تو زبونت رو نگهدار

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We have just prepared some marmalade from the oranges grown on the farm.
دیدگاه
٨

ما از پرتقال های مزرعه مقداری مارمالاد درست کردیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He invented an electric car, but it never really caught on.
دیدگاه
٨

او یک ماشین برقی اختراع کرد اما هرگز آنرا بکار نگرفت

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We had to hitchhike back to San Francisco.
دیدگاه
٨

ما اجبارا با ماشین های گذری به سانفرانسیسکو برگشتیم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He bargained hard and was stubborn.
دیدگاه
٤

او سخت معامله می کرد و لجباز بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
silence within and without the room
دیدگاه
٠

سکوت در داخل و بیرون از اتاق

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was known in every bar and diner in town, and tolerated in most.
دیدگاه

او در همه رستوران ها و مشروب فروشی ها شناخته شده بود وبیشتر اوقات تحمل می کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You are wrong there.
دیدگاه
١

در این مورد اشتباه می کنی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
After what he did, he deserves to be put away for life.
دیدگاه
٥

بعد از کاری که کرد مستحق مرگ است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There now, don't cry.
دیدگاه
٦

حالا دیگه گریه نکن

تاریخ
٤ سال پیش
متن
How did you blow all that money?
دیدگاه
٦

چطور ان همه پول را به باد دادی