ترجمه‌های فاطمه عبدی (٩٥)

بازدید
٤٦
تاریخ
٢ سال پیش
متن
Do not overcook meat or it will be chewy.
دیدگاه

گوشت را بی از حد نپزید وگرنه جویده نمی شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's come off the tablets because they were making him dizzy.
دیدگاه

اون دیگه به خوردن قرصا ادامه نداد چون باعث سرگیجه ش میشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please sit upright in your chair.
دیدگاه

لطفا توی صندلیت صاف بشین.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Have you tried the slop that they call curry in the canteen?
دیدگاه

اون آب زیپویی رو که توی بوفه بهش میگن خورش امتحان کردی/خوردی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His shoelace had come undone.
دیدگاه

بند کفشش باز شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The ball rolled past the foul line.
دیدگاه

توپ از خط پرتاب رد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Do your shoes/laces up before you trip over.
دیدگاه
٠

پیش از اینکه بیفتی بند کفشتو ببند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your shoelace is undone.
دیدگاه
٠

بند کفشت باز شده.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your mouth will tingle, all of your tongue will indeed, as the principle declares, be engaged.
دیدگاه
٠

دهنت به سوزش میفته، در واقع همونطور که رئیس میگه کل زبونت درگیر میشه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Why grumble at me about your own stupid mistakes?
دیدگاه
٠

چرا به خاطر اشتباهات احمقانه خودت به من غر می زنی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
'Will you leave off nagging?' he snarled.
دیدگاه
٠

او غرید: �میشه دست از نق زدن برداری؟�

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They leave off quarreling to sleep.
دیدگاه
٠

اونا برای خواب، دست از دعوا بر می دارن.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
None but the wearer knows where the shoe pinches.
دیدگاه
٠

فقط کسی که کفش رو پوشیده می دونه که کجای پا رو میزنه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She scrubbed the mark on the wall for ages, but it wouldn't come off.
دیدگاه
٠

او مدت ها لکه روی دیوار را محکم تمیز کرد اما لکه نمی رفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The curtains reached down to the floor.
دیدگاه
٠

پرده ها از پایین به زمین می رسیدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He never sticks to the point but keeps going off at a tangent.
دیدگاه
٠

او هیچ وقت موضوع اصلی رو دنبال نمی کنه به جاش همش بحثو عوض می کنه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Pour honey and strew white sesame.
دیدگاه
٠

عسل بریز و کنجد سفید را روی آن بپاش.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Scat, you bad cat!
دیدگاه
٠

گمشو گربه بد!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That actor keeps fluffing his lines tonight.
دیدگاه
٠

اون بازیگر همش داره متنشو اشباه میگه امشب.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The school orchestra plays classical pieces that are arranged for younger players.
دیدگاه
٠

ارکستر مدرسه، قطعه های کلاسیکی را اجرا می کند که برای نوازنده های جوان تر تنظیم شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Everyone was hungry so there were no leftovers.
دیدگاه
٠

همه گرسنه بودن برای همین از غذا چیزی باقی نموند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The shelf sags because of the heavy books on it.
دیدگاه
٠

قفسه به خاطر کتاب های سنگین رویش، شکم می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't slouch! Stand up straight!
دیدگاه
٠

قوز نکن! صاف واستا!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's no slouch in the kitchen—you should try his spaghetti bolognese.
دیدگاه
٠

کارش تو آشپزخونه حرف نداره - باید ماکارونیشو امتحان کنی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's no slouch at tennis.
دیدگاه
٠

تنیسش خیلی خوبه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Alison's in a huff over the joke they played on her.
دیدگاه
٠

آلیسون از شوخی ای که باهاش کرده بودن عصبانی شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
So, did he make you cluck like a chicken?
دیدگاه
٠

پس مجبورت کرد مث مرغ، قدقد کنی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The jacket was a snug fit.
دیدگاه
٠

ژاکت درست اندازه تنش بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Do you menstruate regularly?
دیدگاه
٠

آیا به طور منظم عادت ماهیانه می شوید؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I sweated blood to get everything ready in time.
دیدگاه
٠

جون کندم تا تونستم همه چیزو سر وقت آماده کنم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She felt sick and shivery.
دیدگاه
٠

حالش بد بود و لرز داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Being in that notorious part of the city at three in the morning was quite a trip.
دیدگاه

رفتن به آن جای بدنام شهر ساعت سه و نیم صبح واقعا دیوانه بازی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Why don't you just admit defeat and let someone else try?
دیدگاه
٠

چرا شکستتو قبول نمی کنی و نمی ذاری یکی دیگه امتحان کنه؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He outgrew the simple adventure stories he used to like.
دیدگاه
٠

داستان های ماجراجویانه ساده ای که قبلا دوستشان داشت برایش بچگانه شده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I question your wisdom in this decision.
دیدگاه
٠

من به درایت شما در این تصمیم شک دارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His captors made him sign a confession.
دیدگاه
٠

اسارتگران او را مجبور کردند که اعترافی را امضا کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The weather was so foul that the boat had to return to port.
دیدگاه
٠

هوا آنقدر نامساعد بود که قایق مجبور شد به بندر برگردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Put the clothes on the scarecrow.
دیدگاه
١

لباس ها را تن مترسک کن.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Aren't you sick of playing a scarecrow?
دیدگاه
١

از بازی کردن نقش مترسک خسته نشده ای؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This jacket's a bit snug now.
دیدگاه
١

این ژاکت الان یک کم تنگ شده.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our basketball team made number one last season.
دیدگاه
١

تیم بسکتبال ما در فصل گذشته، تیم برتر شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
beyond the reach of her voice
دیدگاه
١

دور از فریادرس او

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I gave the loose tooth a tug.
دیدگاه
١

دندون لق رو کشیدم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She waved her hand in reply.
دیدگاه
١

او در جواب دستشو تکون داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was on her hands and knees scrubbing the floor.
دیدگاه
١

او چهار دست و پا نشسته بود و زمین را می سابید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can't afford the hideous cost of heating this house.
دیدگاه
١

پرداخت هزینه سرسام آور گرمایش این خانه در توان ما نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The idea of eating raw shellfish nauseates me.
دیدگاه
١

فکر خوردن صدف خام حالمو بهم می زنه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She had no stomach for the leftover stew.
دیدگاه
١

هیچ علاقه ای به خوردن باقیمانده خورش نداشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The students groaned at the assignment of two long chapters.
دیدگاه
١

دانش آموزان از تکالیف دو تا از فصل های طولانی نالان بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I happened to overhear what he said.
دیدگاه
١

من اتفاقی شنیدم که چی گفت.