leftovers


معنی: باقی

جمله های نمونه

1. she scrabbled up a supper out of the leftovers
با سرهم کردن پس مانده ها شام درست کرد.

2. They pieced out a meal from leftovers.
[ترجمه گوگل]آنها یک وعده غذایی از باقی مانده غذا درست کردند
[ترجمه ترگمان] اونا یه غذایی از پس مانده غذا درست کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Give the leftovers to the dog.
[ترجمه گوگل]باقیمانده غذا را به سگ بدهید
[ترجمه ترگمان]the رو بده به سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We threw together a meal out of leftovers.
[ترجمه ملیحه اسلامی] ما با ته مانده ها یک وعده غذا دست و پا کردیم.
|
[ترجمه گوگل]با هم یک وعده غذایی از باقی مانده غذا ریختیم
[ترجمه ترگمان]یه وعده غذا رو دور هم جمع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What shall we do with the leftovers?
[ترجمه گوگل]پس مانده ها را چه کنیم؟
[ترجمه ترگمان]پس پس از آن چه باید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She made supper from leftovers she had thrown together.
[ترجمه گوگل]شام را از غذاهایی که با هم ریخته بود درست کرد
[ترجمه ترگمان]او شام را از باقیمانده غذایی که به هم ریخته بود، تهیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pigs had had their fill of the leftovers.
[ترجمه گوگل]خوک‌ها از باقیمانده غذا پر شده بودند
[ترجمه ترگمان]خوک ها of را پر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Farmers feed kitchen leftovers to the pigs.
[ترجمه گوگل]کشاورزان پسماندهای آشپزخانه را به خوک ها می دهند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان باقیمانده غذاها را به خوک ها می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He brewed a pot of soup from the leftovers.
[ترجمه گوگل]از باقیمانده آن یک قابلمه سوپ دم کرد
[ترجمه ترگمان]یک قوری سوپ را از پشت میز بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I might just warm up the leftovers from yesterday's meal in the microwave.
[ترجمه گوگل]ممکن است باقیمانده غذای دیروز را در مایکروویو گرم کنم
[ترجمه ترگمان]ممکنه غذای روز غذای دیروز رو تو مایکرو ویو داغ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This recipe can serve four easily, and the leftovers are just as good eaten cold.
[ترجمه گوگل]این دستور غذا را می‌توان به راحتی چهار عدد سرو کرد و باقیمانده‌ها به همان اندازه سرد خورده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل می تواند به راحتی به چهار قسمت تقسیم شود و باقی مانده های غذای خوب خورده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everyone was hungry so there were no leftovers.
[ترجمه فاطمه عبدی] همه گرسنه بودن برای همین از غذا چیزی باقی نموند.
|
[ترجمه گوگل]همه گرسنه بودند پس هیچ چیز باقی نمانده بود
[ترجمه ترگمان]همه گرسنه بودند، بنابراین غذا باقی نمانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jean concocted a great meal from the leftovers.
[ترجمه گوگل]ژان یک غذای عالی از باقی مانده غذا درست کرد
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان غذای مفصلی از باقیمانده غذاها درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Keep leftovers only if there is enough ice or frozen gel remaining to keep them cool for the ride home.
[ترجمه گوگل]باقیمانده ها را فقط در صورتی نگه دارید که یخ یا ژل منجمد کافی برای خنک نگه داشتن آنها برای سفر به خانه باقی مانده باشد
[ترجمه ترگمان]باقی مو را تنها در صورتی حفظ کنید که یخ یا ژل یخ زده کافی برای خنک نگه داشتن آن ها برای بازگشت به خانه باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Using leftovers and store cupboard items, you will have made a meal that many people pay several pounds for in restaurants.
[ترجمه گوگل]با استفاده از غذاهای باقیمانده و اقلام کمد، غذایی درست کرده اید که بسیاری از مردم چندین پوند آن را در رستوران ها می پردازند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از باقی مانده مواد غذایی و انبار کردن مواد غذایی، شما یک وعده غذایی درست کرده اید که بسیاری از مردم به چندین پوند در رستوران ها پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باقی (اسم)
rest, residuum, remainder, gleanings, remains, leftovers, leavings

انگلیسی به انگلیسی

• food that remains from a previous meal or meals (saved and served again)

پیشنهاد کاربران

باقی مانده غذا از یک وعده غذایی
باقی مانده هر چیزی
مانده هر چیزی
پسماند
something that remains unused
or
unconsumed especially
: )
بقایا، بازمانده ها ( گان ) ،
باقیمانده
دختران جا مانده از ازدواج ، ،

غذای مونده
پسمانده

بپرس