پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
تهمت زدن. افترا زدن they were accused of slandering the head of state
بومی. زبان بومی یا مادری a vernacular writer
حرفما پس می گیرم
شیرآب را باز گذاشتن
One size fits all
Wrapping This wrapping paper is perfect for wrapping our gift.
پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا شدن با چیزی یا محیطی. ملاقات با کسی حتی اگر وقت نداشته باشی I think they 'll really fit in well here
موفق باشی. سفرت به سلامتی باشه safe journey bon voyage
زمین چمنی. صاحب زمین
زندانی حبس ابد
به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع headlong he drove at breakneck speed
دسری شبیه موس و پاناکوتا
سرکوب ناگهانی
جبران گناه. expiate he was being helpful, to atone for his past mistakes their sins must be expiated by sacrifice
پر طعم و بو برای مشروب به کار می رود. a spicy, full - bodied white wine
غارت کردن
صدمه زدن. دریدن. انتقاد شدیدکردن. شکست دادن آسان در مسابقات ورزشی the herdsmen were mauled by lions
سیر صعودی ناگهانی
انسان غارنشین
موضوع. کار. شرایط the Mafia boss who's running the whole shebang
فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the school’s truancy rate
داد و فریاد کردن That’s hardly the point, ’ he blustered
عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن the dissipation of heat a life of dissipation the dissipation of resources
ایول. بلاخره شد. خودشه
بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که نمی شناسی
خیلی خوب He did a bang - up job fixing the plumbing.
خون سرد. آرام this horse has a placid nature
فی البداهه Charles had to ad lib because he'd forgotten his script
زود رنج. عصبانی The kids were peevish after so long in the car.
فاسد. هرزه
اتفاقی. بدون قاعده a hodgepodge of family photos haphazardly arranged on a table
پرحرارت و علاقه an effusive welcome
نرم کننده
راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم Is football a good outlet for men’s aggression?
مشکوکانه the reformers looked askance at the mystical tradition
با گل و ربان و تاج گل آراستن the room was festooned with balloons and streamers
احاطه شده he sits wreathed in smoke
بی مزه
پیشگویی
خودنمایی
فرار کردن
شادی. نشاط his six - foot frame shook with mirth
با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کسی را شنیدن. استراق سمع گوشی
دید زدن. نگاه سریع به همه چیز The general’s eyes swept the horizon Mind if my team sweeps the room? Sweep adverb /preposition=look
نزدیک Winter draws nigh
رسمی و غیر دوستانه Their goodbyes were stiff and formal
موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافقت برای مسئولیت قبول کردن Residents will have to step up if they want to rid this area of crime.
تحقیر کردن
عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن
شوید