پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
خط خطی کردن some prescriptions are a series of meaningless squiggles
آویزان a droopy clock
توده
وقت رفتنه
حیله گر. متقلب. شارلاتان
پرسه زدن. گردش He came sauntering down the road with his hands in his pockets
بهم ریختگی a drawer full of letters jumbled together
دوباره محبوب شدن
با تقلید از کسی او را مسخره کردن Satire a delicious sendup of a speech given by a trendy academic
racial discrimination was abhorrent to us all تنفر داشتن
نوعی پلاستیک محکم
قضاوت درست و تصمیم گیری سریع
رنگارنگ. پرنده رنگارنگ
she took a sip of scalding tea سوزان. داغ
احساس هم دردی و ناراحتی your loyalty is very touching
خستگی ناپذیر his apparently unflagging enthusiasm impressed her
قانون شکنی. عهد شکستن a breach of the rules in a club or game.
جریمه دادن
خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد. Jeer he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators
فقیر
بستنی میوه ای popsicles
لوس کردن. توجه زیاد به کسی کردن
لباس سر همی نوزادی
فرد نالایق. بی دست وپا My brother is no slouch at making a buck
ماهر. زبر دست dexterous a deft piece of footwork
شارلاتان
آدم موفق و با پشت کار
صدای لرزان
آدم مشهور و مهم
قر و قاطی. خر تو خر mishmash of outmoded ideas
رنج بسیار political methods used to scourge and oppress workers
men are unlikely to be divested of power without a struggle محروم شدن از قدرت یا حقوقی
جلوگیری. دفع کردن She brought some fruit on the journey to stave off hunger
ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند و در خیابان می دوند.
توخال زدن
داد و فریاد کردن I heard someone hollering at me
تسلیم شدن. خسته. ورشکستن
1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered old bike
فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قانونی بین مرد و زن
محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید
کفرگویی desecration of the temple by profane adolescents
کثیف و چسبنده they began rinsing the gunky tar from the excavated soil
خشک و غیر صمیمی
بسیار سرد. یخ زده the gelid pond
نمونه he was the quintessence of political professionalism
چهچه larks were warbling in the trees
حاضر جوابی. شوخی Banter there was much singing and good - natured banter
توانایی یا مصمم برای تصمیم گیری در کار مورد نیاز. عقل سلیم At least she had the gumption to phone me
رنگین کمانی
شیری رنگ