تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرخصی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحقیق و بررسی کردن, ارزیابی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوای فامیلی, اختلاف خانوادگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوسی کردن, پاچه خواری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بیخ تا بیخ ( سر کسی را بریدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی نظیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سازمان دهی کردن, برنامه ریزی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عفونت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به شدت, خیلی, بسیار زیاد معادل extremely می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نقش خود را ایفا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم بی خیال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساخت, تولید, ایجاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعلل کردن, دست دست کردن, انجام دادن کاری را عمداً به درازا کشاندن, طفره رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پوسته پوسته شدن ( دست و پا و صورت ) , از بین رفتن لایه ی رویی سطح هر چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( در مورد لباس و کلاه ) زمانیکه برعکس پوشیده شده باشد و جلوی آن به سمت پشت قرار گرفته باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحد درسی تئوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دل خواه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قریب الوقوع بودن, اتفاق افتادن در آینده ی نزدیک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

. Your attitude determines your altitude

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوران اوج ( موفقیت و خوشی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلوی چشم کسی بودن, جلوی چشم ظاهر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عاملی که شرایط مساعد فعلی را بهتر از قبل می کند ( در واقع یک مزیت دوچندان به حساب می آید ) . مثلا ترفیع رتبه همراه با افزایش حقوق ( که مورد دوم یک م ...

پیشنهاد
٢

از دنده ی چپ بلند شدن

پیشنهاد
٥

ترسیدن یا متعجب شدن ( به حدی که توان فکر کردن یا صحبت کردن وجود نداشته نباشد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجذوب, غرق ( در چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیب دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کارت عابر بانک ( یا هر کارت دیگری که برای خوانده شدن اطلاعات آن, داخل یک دستگاه کشیده می شود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه کارت خوان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تسلط, تبحر, چیرگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آوارگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مطیع, فرمان بردار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

shoot/rise/zoom to stardom به شهرت رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دو دستگی ایجاد کردن, دو دسته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مشورت دادن به کسی ( بدون درخواست دیگران )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

شرایط را فراهم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تعیین کننده و سرنوشت ساز

پیشنهاد

وقتی که کسی نتواند از انجام کاری دست بکشد یا صرف نظر کند. نمی توانستم به گذشته فکر نکنم :I couldn’t help thinking about the past

پیشنهاد
١

کسی را عاشق و شیفته ی خود کردن ( در یک رابطه ی عاشقانه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از دست کسی عصبانی یا ناراحت شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

اموختن, فرا گرفتن ( یک مهارت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دید داشتن به سمتِ, مشرف بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قبول کردن درخواست یا پیشنهاد ( بعد از چندین بار مخالفت )

پیشنهاد
٢

مشغله ی کاری داشتن, درگیر انجام کاری بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قتل غیرعمد ( بدون دلیل قابل توجیه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قتل غیرعمد ( که دلیل قابل توجیه داشته باشد. مثلا برای دفاع از خود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقید و پایبند به سنت ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون غرض ورزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحصیلات دانشگاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوره ی جفت گیری و لقاح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بامزه