تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دزدیدن ( اموال کم ارزش )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غارت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدیدن, دزدی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هجوم بردن ( به قصد دزدی کردن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یورش بردن, یورش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاپیدن, تصاحب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدیدن, قاپیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دزدیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دزدی حساب شده و با برنامه ریزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. کاملا بی پول شدن 2. دزدی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دید زدن یک مکان جهت دزدی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سلام و تعارف, خوش آمد گویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

متن یا نوشته ی پیش نویس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قفلی زدن روی یک چیز خاص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ اموزشی ندیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روی پای خود ایستادن, مستقل بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

تعمیم دادن ( نتیجه ی یک عمل یا آزمایش به سایر موارد مشابه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتفاق یا رویدادی که در شرف رخ دادن است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در شُرفِ, در پیش رو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمرکز خود را روی چیزی قرار دادن, متمرکز کردن توجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شعبه ی بانک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شتاب زده و با هیجان بالا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاری را انجام ندادن, نرفتن به جایی not to do something or go somewhere منبع: https://www. merriam - webster. com

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاری را یکسره و بدون وقفه انجام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دوره ی سه ماهه ( در دوران بارداری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مشارکت کردن, خود را دخیل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مایوس, ناامید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

نیاز مبرم, نیاز بسیار زیاد و شدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

[داروشناسی] حداکثر دوز موثر دارو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل آن کلمه ی liberal می باشد. کلمه ی مقابل آن conservative یا محافظه کار و محتاط است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خودی نشان بده to behave in a determined way

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل کلمه ی contagious می باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فروشگاه زنجیره ای

پیشنهاد

Supermarket chains

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کم رنگ کردن ( اثر یا اهمیت یه چیز نسبت به موارد مشابه ) , به حاشیه بردن, کنار زدن مثال: . Supermarket chains have crowded out the smaller shops . Th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

days/weeks/years apart: به فاصله ی چند روز/ هفته/ سال از هم برای بیان فاصله ی زمانی مابین دو اتفاق به کار می رود.

پیشنهاد
٠

یادشان گرامی باد ( در مورد اموات و درگذشتگان )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

may their memory be a blessing یاد و خاطره آن ها گرامی باد ( در مورد اموات و درگذشتگان )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

may they rest in peace: روحشان قرین رحمت باد, خدا رحمتشان کند, خدا بیامرزدشون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1. راحت بودن, استراحت کردن 2. به خود نرسیدن, برای خود وقت نگذاشتن, کم توجهی به خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

1. کوچک شدن ( بودن ) لباس ها به خاطر رشد کردن و افزایش سن 2. ترک کردن یک عادت با گذشت زمان و افزایش سن 3. نتیجه ی چیزی بودن, ناشی شدن از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تعجبی نداره! , میدونستم!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

احاطه شدن توسط چیزی, محصور شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

فاقد اثر مخرب بر محیط زیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر چیز ملموس, هر چیز یا وسیله ای که قابل دیدن, لمس کردن, چشیدن, بو کردن و یا شنیدن باشد. کلمه ی مقابل آن Abstract می باشد که به معنی چیزهای غیرملموس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که فقط به دنبال منافع شخصی خود باشد, منفعت طلب, سود جو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

ساختمان یا بنای زشتی که منظره ی یک منطقه را خراب می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پا بر جا بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

نگرش, دیدگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره ی موقت و گذرا