پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری گندمانی (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠١٣
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

از هرروز سریعتر بدو ، سریعتر از هرروز بدو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دکلمه کردن شعر، شعر را دکلمه کردن I can recite poetry من می توانم شعر دکلمه کنم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

واضح است، مسلم است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

افشاندن، پاشیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

جنگل بتنی، که ساختمان های یک شهر یا منطقه ای بسان درختان یک جنگل سر به فلک کشیده اند و بجای فضای سبز یک فضای خاکستری ناخوشایند بوجود آورد اند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را فهمیدن، کسی را تأیید کردن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

1 - کسی را با ماشین به جایی بردن البته در این کاربرد اول میتوان از ride هم استفاده کرد Please give me a lift home Or Please give me a ride home لط ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

کسی را با ماشین به جایی بردن، البته بجای ride میتوان از lift هم استفاده کرد Can you give me a ride to work میتونی منو با ماشین برسونی سرکار? It's ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی را فریب دادن، کسی را اغفال کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شیرین زبونی کردن، مخ زدن، دلربایی کردن، اغفال کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

از کار بیکار کردن کسی، اخراج شدن your stupidity got me the sack , حماقت تو منو از کار بیکار کرد. I got the sack because of your stupidity من بخاط ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را به رختخواب بردن ( برای س. ک. س ) ( توجه داشته باشیدبا اصطلاح Get someone the sack اشتباه گرفته نشود )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خود را به ندانستن زدن، خود را به نفهمی و حماقت زدن Don't play dumb with me - I know you took the money خودت را به نفهمی نزن! - من میدونم که تو پول ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

با کسی راه آمدن، تحمل کردن، صبوری کردن ، مثال I always bear with him من همیشه باهاش راه میام، همیشه باهاش صبوری می کنم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

با کسی تسویه کردن، از کسی انتقام گرفتن، با کسی مقابله به مثل کردن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازیکن یک تیم که بیش از اندازه تکروی میکند، تکروی کردن he hogs the ball او خیلی تکروی میکند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٩

اصطلاحی است که برای مواقعی که شما با چیزی موافق هستید بکار برده میشود، به معنی ، اوکی، باشه، حله، موافقم، مشابه آن that's a deal هم به همین معناست!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1 - دارد دیرم می شود 2 - دیر می رسم، با تاخیر می آیم، ( این اصطلاح دو تا کاربرد دارد ) مثال برای 1، I have to go , I'm running late باید بروم دارد دی ...

پیشنهاد
١٨

در حال کم شدن چیزی، در حال تمام شدن ( البته فرقش با running out of اینه که اون مقدار باقیمانده بیشتر از موقعی هست که اصطلاح running out بکار برده شود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کسی را در جریان گذاشتن، چیزی را به کسی خبر دادن، I just wanted to give you all a heads up that I am running late من فقط خواستم به همتون خبر بدم که دی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

طول کشیدن ( چیزی بیش از آنچه که برنامه ریزی شده بود ) مثال Sorry I’m late, the meeting ran over. متاسفم که دیر کردم، جلسه طول کشید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٨

تقاضا کردن، احضار کردن چیزی یا کسی بصورت قانونی، طلب کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صندوق امانات بانک ( همچنین به safety deposit box هم معروف است )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

یا safe deposit box صندوق امانات بانک!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

حاوی مقدار زیادی از چیزی بودن، پوشیده شده با مقدار زیادی از چیزی، شامل چیزی خاص به مقدار زیاد بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

هیجان را تحریک کن، آشوب را زیاد کن، اغتشاش کنید، هیجانات را برانگیزید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٨

دوباره شروع شد! مثال Oh Jeez, Here we go again ای وای! دوباره شروع شد! یا ( یا خدا! بازم شروع شد! ) این عبارت بیشتر در مواقعی بکار برده میشود که شخص ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

شوخی را متوقف کردن، جک گفتن را تمام کردن if I were you I would drop the humour اگر بجای تو بودم شوخی کردن را تموم میکردم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خیلی پر سر و صدا بودن منتهی می شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارت شناسایی مخصوص پرستاران، دکتر و سایر پرسنل درمانی که در زبان ما به اتیکت معروف است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - کار کردن در پتانسیل کامل یا حداکثر کارایی 2 - کارکرد در سطح مورد انتظار 3 - در جریان بودن، کاملا مطلع، اپ تو دیت یا بروز بودن ، ماهر و حرفه ای بو ...

پیشنهاد
٤

ساعات زیادی نگذشته بود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

نه تا وقتی که، نه قبل از اینکه، نه تا آن موقع! مثال: when you finish your homework you can go outside but not until then وقتی تکالیفت رو تموم کردی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بد شانسی، what rotten luck چه شانس بدی یا چه بدشانسی ای how unfortunate چقدر بدشانس!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

گردشگری فاجعه یا disaster tourism این اصطلاح موقعی بکار برده میشود که ازدحام مردم صورت میگیرد تا مرتب سرک بکشند ( گردن دراز کنند ) تا ببینند چه خبره، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

کمی جلوتر، there is a gas station up ahead یک پمپ بنزین کمی جلوتر هست، /وجود دارد!

پیشنهاد
٢٣

این اصطلاح بیشتر در مواقعی که میخواهند خبر بدی به کسی بدهند بکار برده میشود و یعنی : متنفرم از این که من اولین کسی هستم که این خبر ( بد ) را بهت میده ...

پیشنهاد
١٢

چیزی را به کسی اطلاع دادن، خبر چیزی را به کسی دادن ( معمولا خبر بد، اخبار حوادث و اتفاقات بد ) I hate to break it to you but your father died متنفر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

متوقف شدن ( توسط پلیس راه معمولا، بخاطر ارتکاب جرم حین رانندگی ) خود عبارت pull over یعنی ماشین را به کنار جاده کشیدن و متوقف شدن I got pulled over b ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کجا میخواهی بروی? مقصدت کجاست? به کدوم سمت میروید? ( بیشتر راننده تاکسی ها این اصطلاح را بکار می برند ، تا متوجه شوند که مسافر شون کجا میخواهد برود ) ...

پیشنهاد
٢

یک یافته غیرمعمول با توجه به. . . ، یک کشف غیرمعمول با در نظر گرفتن اینکه . . . ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک یافته غیرمعمول، یک کشف غیرمعمول

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

عامیانه ) اشتیاق فراوان داشتن، enthusiastic، keen, علاقه مند، ( بیشتر این نوع علاقه در مورد اشیاء بیجان است مثل ماشین و. . . I am sold on this beauti ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاقه مند بودن به، مشتاق بودن، خاطرخواه بودن ( بیشتر در مورد اشیاء بکار می رود نه انسان ها ) I am sold on that idea من عاشق اون ایده ام،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاقه شدید به چیزی داشتن، مشتاق چیزی بودن، علاقمند به چیزی بودن، I am sold on this car من به این ماشین علاقه دارم، خاطرخواه این ماشینم!

پیشنهاد
٢

اشتباهات، ناکامی های کسی را مرتب به رخش کشیدن! ناکارآمدی کسی را مرتبا به روی کسی آوردن ( به منظور تنبیه یا تحقیر آن فرد ) ok, I got wrong but, don't ...

پیشنهاد
٢

Informal ) ناکامی های کسی را به رخش کشیدن ( به منظور تنبیه یا تحقیر او ) they rubbed his nose in it آنها ناکامی ها و اشتباه هاتش را به رخش کشیدند!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

به رخ کشیدن ( چیزی که فرد با یادآوری آن احساس شرمندگی کند یا تحقیر شود ، مثل اشتباهاتی که در گذشته انجام داده یا مثلا بی پولی و. . . ) I know I mad ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

حداکثر افزایش مجاز قیمت روزانه ای سهام فردی، سقف افزایش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

حداکثر کاهش مجاز قیمت روزانه ای سهام ، سقف کاهش