پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)

بازدید
٩٨٨
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

دندان قروچه ، مترادف teeth clenching

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف teeth grinding به معنای دندان قروچه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترادف teeth chattering به معنای لرزیدن یا بهم خوردن تند تند دندان ها ( معمولا در اثر سرما )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

لرزیدن یا بهم خوردن دندان ها ( در اثر سرما )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

لرزش یا بهم خوردن سریع، فک زدن my teeth were chattering with the cold دندان هایم بخاطر سرما می لرزید ( بهم می خورد ) teeth chattering لرزیدن یا بهم خ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

بهم خوردن سریع، فک زدن سریع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

آراستن، تزیین کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وقفه، به بن بست خوردن ( مذاکرات ) ، تعلیق ، تعطیلی، توقف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

تصادف زنجیره ای، تصادف های سریالی، تصادف بیشتر از دو تا ماشین که روی هم انباشته میشوند !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

اصطلاح خودمونی ) همون "بپر بالا" خودمونی موقع سوار شدن به ماشین یا موتور و. . . سوار شو!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

گوش بزنگ بودن، مترصد بودن، حواس جمع بودن، مراقب بودن، هوشیار بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناراحت شدن، اذیت شدن ، به کسی برخوردن، مترادف با get the hump مثلا I think he was given the hump when we didn't invite him to the party من فکر میکنم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناراحت شدن، اذیت شدن، عصبانی شدن ( این احساس بیشتر در موقعی هست که شخصی شما را ناراحت کند و به شما اصطلاحا خودمونی بربخورد، مثلا وقتی میگیم بهم برخور ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیطونی کردن، رفتار شیطنت آمیز کردن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شیطونی کردن!

پیشنهاد
٩

یه نگاه دقیق بیندازید! با دقت چک کنید! ( با حواسی کاملا جمع چیزی را کنترل کردن یا چک کردن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

یه نگاه بیندازید! مترادف have a look ( در انگلیسی آمریکایی بیشتر رایج هست تا انگلیسی بریتانیایی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

یه نگاه بیندازید! مترادف take a look ( انگلیسی بریتانیایی بیشتر از have a look استفاده می کنند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه نگاهی بیندازید، با دقت یه نگاه بیندازید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1 - شیفتگی، طرفداری، هواخواهی ( از کسی یا چیزی مثلا مثل کشور، ورزش ، ورزشکاران و. . . ) 2 - طرفداران، شیفتگان، هواداران ( کسی یا چیزی )

پیشنهاد
٢

چه سوپرایزی که اینجا بهت برخوردم، bump into به معنای اتفاقی با کسی رو برو شدن ، اتفاقی کسی را دیدن یا پیدا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بافت فرسوده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

معرفی عمومی یک محصول،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تشویق کردن کسی، حمایت کردن از کسی who are you rooting for شما از کی حمایت می کنی? یا شما چه کسی را تشویق میکنی ?

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

من از شما حمایت می کنم، من شما را تشویق می کنم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

حمایت کردن، تشویق کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک خلاصه ای از اطلاعات و اخبار ( مربوطه ) بگیرید، یک نگاه خلاصه وار به اطلاعات و اخبار داشته باشید،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یک خلاصه ای از اطلاعات و اخبار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشتاق شدن، ذوق زده شدن، هیجان زده شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

ذوق زده، هیجان زده، مشتاق، با انرژی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

غیررسمی ) بسیار هیجان زده کردن، ( خودمونی ) کف بریدن knock someone's socks off سوپرایز کردن کامل کسی. مثال ) It knocked my socks off کامل مرا سوپرایز ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

به به و چه چه گفتن، پاچه خواری کردن، چرب زبانی کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

گریه کردن ( منظور طوری گریه کردن که اشک از چشمان جاری شود ) ، شروع به گریه کردن He broke down in tears during his testimony

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به حالت یا وضعیتی گفته میشود که اشک از چشمان یک شخص جاری شود چه در اثر گریه و چه در اثر خنده زیاد ( مثال، We were laughing so hard that we were in te ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به یکباره زیر خنده زدن، به یکباره از خنده ریسه رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به یکباره زیر خنده زدن! She burst into laughter او به یکباره زد زیر خنده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨٦

زیر گریه زدن، به یکباره زیر گریه زدن، He burst into tears او به یکباره زیر گریه زد!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٤

وقتی کسی می گوید I'm taken یعنی فعلا در حال حاضر با یک دختر یا پسر در ارتباط هستم اگر گوینده مرد باشد یعنی اینکه من فعلا دوست دختر دارم اگر گوینده زن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٩

من که بهت گفتم یا من که بهت هشدار دادم، بهت که گفته بودم! ( منظور اینه که من قبلا راجع به این موضوع هشدار داده بودم ولی تو گوش نکردی و الان می بینی ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

تو موفق شدی، تو کارت رو عالی انجام دادی - به اصطلاح خودمونی "گل کاشتی"، کارت فوق العاده بود!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

فیلتر کردن عکس یا نقاشی ( برای اصلاح عکس و تصویر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اصطلاح غیررسمی ) از طرف خودت صحبت کن، ( این اصطلاح موقعی بکار می رود که میخواهید به شخصی که نظرش را گفته بفهمانید که با او هم نظر نیستید ) . مثال we ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

مقدار کافی از . . . ( مثلا، plenty of time وقت کافی یا plenty of room فضای کافی ) I still have plenty of 3 hours for doing this من هنوز سه ساعت وقت ک ...

پیشنهاد
٦٢

گرفتن گاو ( نر ) بوسیله شاخ هاش، ( ضرب المثل ) به معنای روبرو شدن با خطر بصورت مستقیم و نهراسیدن از آن، درگیر شدن یا مواجه با مشکلات با اعتماد بنفس ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨٧

1 - رسیدن به ( کسی یا چیزی ) You go I'll catch up with you تو برو من بهت می رسم. 2 - اثر سو گذاشتن بر ( کسی یا چیزی ) Old age catches up with everyon ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشنهاد یک جلسه ای را دادن، پیشنهاد برگزاری جلسه ای را دادن، دعوت کردن ( عمومی ) برای برگزاری یک جلسه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

1 - پیروی کردن از چیزی، مثل stick to the rule پیروی از قانون 2 - چسبیدن به چیزی و تغییر ندادن آن stick to your point به هدفت بچسب ( هدفت رو تغییر نده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیشنهاد پایین تر از قیمت واقعی دادن، پیشنهاد غیرمنصفانه، قیمت پایین پیشنهاد دادن، تو سر مال زدن، ( تکنیک low ball offer از طرف خریدار بالقوه که سعی م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

خودمونی ) تو سر مال زدن، Make a deliberately low estimate - Underestimate تخمین کم ، کم تخمین زدن پیشنهاد غیرمنصفانه دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به قول خودمون ) آتش به مال خود زدن!