تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لمس = بجز همتاهای پارسی گفته شده در جای دیگری نیز بکار می رود مانند ، تا توانمندی را لمس کنی ، در اینجا باید از دریافتن بجای لمس بهره برد. لمس = دری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گاهی واژه پارسی درستی که روان باشد برای نوشتن و جایگزینی واژه تازی پیدا نمی شود ، در این زمان ها باید از واژه تازی دوری جست و در زبان پارسی واژه ای ر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالت در جاهای گوناگون چم گوناگون دارد چند نمونه را بیان می کنم: چگونگی ، روش و رفتار ، رخداد یا رویداد ، روزگار ، چون و چند ، نشان ، گون ، گونگی ، سان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شلوغ اگر عربی باشد باید از ریشه شلغ باشد ولی مشغول از ریشه شغل است پس این دو واژه هم ریشه نیستند این پاسخ برخی دوستان ولی خود شلوغ تاکنون هیچ واژه ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بغض = اندوهگین ، در اندازه ای نزدیک به گریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لذت = شیرینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مجادله = کل کل کردن ، بگو مگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نصیب = برخوردار مانند نصیب او بگردان = او را از آن برخوردار نما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالت =رو ، روی در دو حالت . . . = در دو رو . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه = همبستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسئول = پدیدآورنده مانند شما مسئول این کار هستید، شما پدیدآورنده این کار هستید ، که می تواند کار خوب و یا کار بد باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

محترمانه # سنگین ، خوب ، زیبا ، با بیان خوش ، ارجمندانه ، با ارج ، با ارزش ، ارزشمند ، بها دادن ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

حرکت می تواند معناهای ناهمگونی داشته باشد مانند: جابجا شدن ، جنبیدن ، پرواز کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

جبران = بازگشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لذت ببرد = خوشی بیشتری بدست آورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتنا # نگاه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

فاصله # جدایی مانند نیاز این روزهای کرونایی ، جدایی اجتماعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کوشش برای پیشی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تبدیل شدن # مانند شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر بخواهیم واژه ای آشنا بکار ببریم که تنها در برخی جاها کاربرد دارد ، می توان واژه جایگزین را دریافت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عقب ماندن # جا ماندن میترسم از بچه ها عقب بیفتم # می ترسم از بچه ها جا بمانم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

افسوس= اندوه = رشک این معنی ها آمده بود ولی در برابر پارسی نیامده بود که باید افزون گردد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

معنی قول به فارسی در هیچ یک از گفتارها از دهخدا گرفته تا کاربران با تکیه بر کاربرد آن در معنی "قول دادن" نیامده است واژه ای نزدیک به پیمان ، که چنانچ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

احتمال اشتباه کاهش می یابد= رخداد اشتباه کاهش می یابد بنا براین در چنین جایگاهی می توان احتمال را "رخداد" معنی کرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خاطر از هر سویی معنی گوناگونی دارد، " به خاطر" را میتوان "یادآور یا به یاد" در پارسی بکار گرفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

عید = فرخنده روز = روز جشن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عقل = نیروی هوش = نیروی خرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

گران مانند: عزیز تر از جان = گران تر از جان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

با احترام= با مهربانی مانند : با او گفتگو کن ولی با احترام= با او گفتگو کن ولی با مهربانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

چگونگی کار # چندگانگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون کاستی# بسیار زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سو استفاده = بهره برداری بد = بهره بیش از اندازه بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دست آویز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثابت کردن = آشکار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه "عبارتند از" بسیار کاربرد دارد که به معنی شامل اند از. که نیاز به واژه ای فارسی برای جایگزینی آن داریم که هیچ یک از واژه نامه ها و کسانی که در آ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

آسمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

برپایه آنچه دیگران نوشته اند و کوتاه سخن= راهبرد، دستور ، هنجار ، آیین ، دستورنامه، آیین نامه، بایست و بایست نامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقدس= پارسایی / گرامیداشت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

کلمه=سخن و گفتار شوربختانه هم لغت و هم کلمه را واژه معنی کرده اید که بسیار روشن از همدیگر جدایند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیرات = بخشش بخشیدن چیزی یا انجام کاری برای دیگران در راه خدا بدون چشم داشت به دریافت آن از دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شرکت کردن = پیوستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

صاحب= دار صاحبخانه=خانه دار صاحب اسرار=رازدار و همانند آن ها که همراه یک واژه دیگر بیاید کاربرد بیشتر و بهتری دارد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناراحت = بدون آرامش ، ناآرام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر واژه غافل را در معنی غفلت کردن بخواهیم به پارسی برگردانیم می توانیم از واژه های " کم گذاشتن " بهره برد مانند - از توجه به فرزندش غافل ماند= برای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در برگردان واژه موضوع از انگلیسی ، دیکشنری گرامی آبادیس ۱۵ واژه انگلیسی را روبروی آن گذاشته است یعنی واژه موضوع در هرجا باید یک واژه جایگزین داشته با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خرسند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

امید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

عادت دارند= رسم دارند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

طنز بجز معناهایی که در بالا گفته شد و در فرهنگ های گوناگون آمده است در برخی جملات معنای مسخره کردن و واقعیت را به گونه ای دیگر بیان کردن ندارد و تنها ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در معرض خطر = در دسترس آسیب یا گزند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی از معناها در جای خودش. در دسترس است مانند. در معرض خطر = در دسترس پیش آمد بد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

در هر جایی چمی یا معنایی دیگر دارد و می شود این واژه ها را در هرجا که نیاز است بکار برد: باور ، باز ایستادن. بازداشتن. باز ایستنده. دست بردار ، وامان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

شوربختانه در زبان فارسی بسیاری از واژه ها دارای معناهای گوناگونی هستند ، برخی مانند شیر که از دید معنایی بهم نزدیک نیستند ولی بسیاری دیگر از دید معنا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

عاطفی به معنای وابستگی احساسی است که اگر در جمله ها از این دو واژه در کنار هم به جای آن بهره ببریم ، معنا را نمی رساند و از شوی دیگر واژه احساس خود ع ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در پایان نفهمیدیم شام. واژه پارسی است یا عربی. یا هر دو زبان آن را دارند با معناهای گوناگون؟ خواهش دارم یک نفر پاسخ دهد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

برگزیدن ، مانند مکان خاصی بخود اختصاص نمیداد= جای ویژه ای را برای خود بر نمی گزید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ناهمسو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
-٣٢

در جمع فامیل =برای این واژه جمع هیچ معنی ای داده نشده به پارسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

خطر= تلف ، هلاکت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصلاح کردن= درست کردن ، بهبود بخشیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه قبول و متصاد آن قبول = معناهایی که گفته شده خوب اند و پسند را هم باید افزود متصاد آن. غیر قابل قبول = ناپسند = نپذیرفتنی پیشنهادم اینست که برای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

معده = دستگاه گوارش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

زرق= پرتو نوری فریبکارانه زرق = دروغ ، فریب، دورنگی ، نشان دادن چیزی به بیش از اندازه خودش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بغل = و دیگر واژه های پارسی واژه نامه آبادیس این کمبود و کیری را دارد که روراست بیان نمی کند کدام واژه پارسی است و کدام یک عربی. بدین سو برای کسی که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در این زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم در جاهایی به معنای داوری است مانند برای کارهایی که کرد تصمیم گرفتند او را به خانه راه ندهند که این معنی تصمیم نیز نیاز به یک واژه دارد که داور ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نوشته پیشین در برگردان واژه، مواظب اثر گفتارت بر دیگران باش ، بدنبال واژه ای برای اثر بودم در این جمله. که با پذیرش پیشنهاد اقای غفور در بالا" پی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در دنباله درخواست پیشین به واژه ای برخوردم که شاید بتوان از آن کمک گرفت در این گونه جاها باید به جای برگردان یک واژه عربی به یک واژه پارسی از چند واژ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مواظب اثر صحبتت بر دیگران باش از این نگرش، معنی مراقبت کردن یا نگران بودن می دهد که هتا اگر نگران را بکار بگیریم معنی درستی را به خواننده نمی رساند و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تغییر= گردش در تغییر است = در گردش است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارتباط=تماس ارتباط جنسی یا مردمی= تماس جنسی یا مردمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

مهارت=ورزندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فائق= چیره فائق آمدن= چیره شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

طبیعی=بنیادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

وکیل= نماینده وکیل = جانشین کارشناس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

معمولا= همواره معمولا= بیشتر زمان ها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

هوای خوش هوای سرخوشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نظم معناهای زیادی دارد یکی از آنها بمعنای یکپارچگی است مانند: نظم را رعایت کن= یکپارچگی را بهم نریز نظم زندگی= یکپارچگی در زندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

او را به عنوان یک انسان باید شناخت= او را در اندازه یک انسان باید شناخت کسی به این معنای عنوان راه نیافته است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بلدی که در فارسی کاربرد دارد و در بین بچه ها و کمتر درس خوانده ها بکار می رود تنها بمعنی دانستن است و یاد گرفتن . مانند این رو بلدی. = میدانی با این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقل=روانه نقل دادن= روانه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

گشت و گذار # رهسپار # رهسپارشدن# در نوردیدی