پیشنهاد‌های A L C Y O N E U S (٨,٦٥٨)

بازدید
١٠,٨٨١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Winding roads : راه ها/جاده های پرپیچ و خم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام زیبایی از زبان پارسی. منو همان مینو است. مینو به معنی بهشت و آسمان است و منوچهر یعنی کسیکه چهره ای بهشتی و آسمانی دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[گویش اراک] چِقِلِه یا چِغِلِه همان ناپاکی، پلشتی، کثیفی و یا چِرک است. مثلاً میگویند ظرف ها را خوب نشستی. همینطوری چِغِلِه پِلّی گذاشتی تو کمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[گویش اراک] چِقِلِه یا چِغِلِه همان ناپاکی، پلشتی، کثیفی و یا چِرک است. مثلاً میگویند ظرف ها را خوب نشستی. همینطوری چِغِلِه پِلّی گذاشتی تو کمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[گویش اراک] چِقِلِه یا چِغِلِه همان ناپاکی، پلشتی، کثیفی و یا چِرک است. مثلاً میگویند ظرف ها را خوب نشستی. همینطوری چِغِلِه پِلّی گذاشتی تو کمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[گویش اراک] چِقِلِه یا چِغِلِه همان ناپاکی، پلشتی، کثیفی و یا چِرک است. مثلاً میگویند ظرف ها را خوب نشستی. همینطوری چِغِلِه پِلّی گذاشتی تو کمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لگد/لقد/لقه زدن تو کون یک شخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاسکول، بَبو، پَخمه، کُس مغز، پَپِه، کُسخُل، خِرِفت، هالو، ابله، بیشعور، احمق، کودن، نَفَهم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. به هم ریخته و نامنظم ( موی سر ) ۲. مربوط به جنگل - ساکن جنگل - در پیوند با جنگل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلیا که امروزه این واژه را بکار میبرند، اصلاً نمیدونند معنیش چیه. فکر میکنند پلشت یعنی بی خاصیت، بی عرضه، دست وپا چلفتی، بدردنخور یا احمق. ولی در اص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Toledo: استانی در اسپانیا / شهری است در ایالت اوهایو از کشور ایالات متحده Fresno: شهری در ایالت کالیفرنیا Modesto: شهری در ایالت کالیفرنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُرُسنِه = گُشنِه = Hungry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تُندتَر دویدن از چیزی ◀️ You get better & I'll teach you to run as fast as me. ?You'll teach me to outrun cancer

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

🔰 نام واژۀ شمار پذیر ( ناخودمانی و رسمی ) 📑 ۱ ) دیده بان - پاسبان - نگهبان - نگهدار ۲ ) سِرایدارِ آموزشکده ( مدرسه ) : کسیکه همواره در آموزشکده سر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be above / be beyond one's pay grade, to be above one's level of ability, skill, knowledge, or authority: It's beyond this court's pay grade to alter ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

informal in trouble or difficulty. "he landed in deep water when he began the affair"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان فعل میشه موافقت کردن با بک پیشنهاد یا یک سخن و تایید کردن آن ◀️ if I were forced to compete in the Olympics, what sport would I play? i got ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

What does it mean to have a mean mug? ( African - American Vernacular, transitive ) To shoot a dirty look at ( someone ) ; to express hostility or m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنای صریح ( انگلیسی: Denotative meaning ) ، در فلسفه زبان، به عنوان جنبه مهم دلالت معنا مورد مطالعه قرار می گیرد. معنای صریح معنای صریح در معناشنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنای صریح ( انگلیسی: Denotative meaning ) ، در فلسفه زبان، به عنوان جنبه مهم دلالت معنا مورد مطالعه قرار می گیرد. معنای صریح معنای صریح در معناشنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط تیره 🇮🇷 🇬🇧 Dash 🇫🇷 Tiret en dash ( – ) em dash ( — )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

?She's my age : هم سِنِ منه؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رِنه دِکارت ( به فرانسوی: Ren� Descartes ) ( زادهٔ ۳۱ مارس ۱۵۹۶ در دکارت، اَندر - اِ لُوار فرانسه – درگذشتهٔ ۱۱ فوریهٔ ۱۶۵۰ در استکهلم سوئد ) ریاضی د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علامت مَدَّک یا پیچ ( ~ ) جزء نشانه های نوشتاری برخی زبان هاست. مدک در بالای برخی از حروف الفبای لاتین قرار می گیرد و صدای آن حروف را غُنه ای ( تود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به کانالهایی مانند کانال تلکرام دِهلیز هم میتوان گفت. لینک > پیوند پروفایل > نمایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can trust me : میتونی بهم اعتما/دلگرمی/پشتگرمی داشته باشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

i like you ازت خوشم میاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I'm very happy بسیار بسیار شادمان، شادکام، شاد، سرخوش، دلشاد، خورسند، خرسند و خوشحال استم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

verb [ obj] : to destroy ( something, such as a building ) completely : demolish — often used as ( be ) razed ◀️ The old factory was razed to make ro ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با چند نمونه یاد بگیریم: ◀️ I'll see you in a little whie ( very soon ) ◀️ I'm going to stay here a little while ( for a moment, for a short period ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژهه ای که هندی ها در پاسخ به واژۀ توهین آمیز pajeet ساختند و آنرا به مسلمانان پیوند میدهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ای است که مسلمانان برای بددهانی، کوچک شماردن، دست انداختن و ریشخند کردن مردمان نامسلمانِ کشور هند ( به ویژه هندوها ) به کار میبرند. ( بارِ چَمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میدان و زمینی که در آن جنگ و نبرد روی می دهد را آوَردگَه میگویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکی از نکته های چشمگیری که دربارۀ این واژه هست، شباهتِ بیش از اندازۀ این واژه در پارسی با همتای آن در زبانِ آلمانی است. در آلمانی به استان میگن زوشتَ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویشِ آفریقایی آمریکایی از زبان انگلیسی cuh کوتاه شدۀ واژۀ لاتینِ Cousin است. The word “cuh” is short/slang for cousin. what gang members affili ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. بنگاه خبررسانی بریتانیا ۲. کیرِ بزرگِ سیاه رنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

IPA به چَمِ: الفبای آوانگاری بین المللی و با ALA - LC romanization متفاوت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر با لب بیاد، میه گرد و غنچه کردن لب انگار ناراحتی pursed lios : لبهای غنچه و یک مثال دیگر: The [�] is a typical French vowel: you pronounce it by ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوستان گرامی، جِنسیَّت عربی است و نه پارسی. ما قرار است که پارسی سخن بگوییم، نه عربی. بنابراین از برگزیدنِ واژگانِ بیگانه برای ترجمه ی واژگان انگلیسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وَرزیدَن، کارواژه ای پارسی است به چَم و معنی: با دست مالش دادن، زیر و رو کردن، قرب و قاطی کردن، چِلّاندَن و فِشُردَن. مثلاً میگن: برای پخت شامی بای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در پارسیِ میانه واژه ای بود به نامِ نیبِگ ( Nibeg ) که برابر است با کتاب که واژه ای است تازی. البته شمار بسیاری از دوستان واژه های دیوان و نَسک را هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برابر است با واژۀ اَرَبیِ کتاب در پارسی میانه واژه نیبگ ( nibeg ) واژه رایجی به معنی کتاب در کل بوده است ( در معنی سنگ نوشته یک بار به کار رفته است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تارک یک واژه عربی و زابِ نهادی است. یعنی رها کننده و ترک کننده. صلاة هم که واژه ای اسلامی و عربی است که در پارسی میشود نماز پس روی هم رفته به کسی می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاژ 👈🏼 کنایه از سخنِ بیهوده، چرند و چرت و پرت ژاژاخا 👈🏼 بیهوده گو، کسیکه سخن چرند و بی ارزش میزنه ( زاب فاعلی ) ژاژخایی 👈🏼 چرندگویی، بیهوده گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهم عربی است. بنابراین بایستی از واژگانی دیگر که ایرانی هستند بهره جوییم. دوستانی مِهَند و کِرامَند را پیشنهاد دادند که همتاهای بدی نیستند. ولی در ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریشۀ این واژه پارسی است، نه ترکی. ترک ها این واژه را مانند بسیار واژگانِ دیگر از زبان پارسی وام گرفتند. البته گمانه زنی هایی هم هست که میگویند این وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

[گویش اراکی] خوانش: تُ لُّ ن Tollon به چَمِ ( معنیِ ) بسیار داغ بیشتر برای لوازم آشپزخانه، به ویژه دیگ و قابلمه و کاسه به کار میره