اسم پسر با حرف س
مبارک، سعادتمند، نیک بخت، خوشبخت، فرخنده، همایون، خجسته، ( اَعلام ) ) سعید ابن زید: [قرن اول هجری] ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سجاد
بسیار سجده کننده، لقب امام چهارم شیعیان، ( اَعلام ) لقب زین العابدین ابن حسین ( ع )، امام چهارم شیع ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سینا
ابوعلی سینا دانشمند معروف ایرانی، شبه جزیره ی بیابانی، در شمال شرقی مصر که در تورات آمده در همین مح ...
پسر
فارسی، عبری
تاریخی و کهن سهیل
نام ستاره ای درخشان، ( اَعلام ) روشن ترین ستاره ی صورت فلکیِ کشتی ( سفینه ) و دومین ستاره ی درخشان ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی، طبیعت، کهکشانی سامان
سرزمین، مکان، ترتیب و روش کاری، ثروت، توانایی، صبر، آرام و قرار، ناحیه، محل، ترتیب و روش چیزی یا کا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سبحان
پاک، منزه، از نام های پروردگار، از نام های خداوند، پاک و منزه
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سلیمان
پر از سلامتی، از پیامبران بنی اسرائیل و فرزند حضرت داوود، ( اَعلام ) ) حضرت سلیمان ( ع ) : شاه و پی ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی سهراب
دارنده آب و رنگ سرخ، پسر رستم از تهمینه، دارنده ی آب و رنگ سرخ، سرخاب، که در توران زاده و بزرگ شد و ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سلمان
سنگ بزرگ، سالم و مبّرا از عیب و نقص، سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت، ( اَعلام ) ) سلمان فارسی [قرن ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سیف الله
ترکیب دو اسم سیف و الله ( شمشیر و خدا )، شمشیر خدا، آن که به منزله شمشیر خدا است و در راه خداوند مب ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سیاوش
دارنده اسب نر سیاه، پسر کیکاووس، دارنده ی اسب نر سیاه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ایرانی، پس ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سیروس
کوروش، نام نوعی ابر، ( اَعلام ) از زمره ی نام های کهن ایرانی، ابرِ سیروس، ( تلفظ فرانسوی کوروش )، ب ...
پسر
فارسی، فرانسوی
تاریخی و کهن، طبیعت سپهر
آسمان، فلک، اقبال، نام نوایی در موسیقی، ( به مجاز ) روزگار، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه ...
پسر
فارسی
کهکشانی سیامک
دارای موی سیاه، سیاه موی، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پسر کیومرث شاه پیشدادی که به دست دیوان کشته ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سرور
بزرگ، رئیس، پیشوا، شادمانی، طرب، خوشحالی، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگ ...
دختر، پسر
فارسی، عربی سامیار
ثروتمند، یاور آتش، محافظ آتش، ( سام = سبیکه ی زر و سیم، یار ( پسوند دارندگی ) ) ( به مجاز ) ثروتمند ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سالار
سردار سپاه، فرمانده لشکر، بزرگ، حاکم، شاه، رهبر، والی، قائد، ( در گفتگو ) دارای صفات ممتاز و برجسته ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ساسان
کسی که از مال و منال دنیا میگذرد، زاهد، پسر بهمن و نوه ی اسفندیار، جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ستار
آن که چیزی را پوشیده و در پرده می دارد، پوشنده، از نام های خداوند، ( اَعلام ) ستارخان از رهبران بزر ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی سروش
فرشته ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام، ( به مجاز ) پیام آور، ( در قدیم ) جبرائی ...
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن سنا
روشنایی، فروغ، بلندی، نام گیاهی دارویی از خانواده گل ارغوان، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درخچه ای ...
دختر، پسر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی سام
آتش، از شخصیتهای شاهنامه، به معنی سیاه، نام خانواده ای ایرانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ایرانی نوا ...
پسر
فارسی، اوستایی
تاریخی و کهن سلیم
سالم، بی عیب، آرام و مطیع، رسته از آفات، دارای قدرت تشخیص و داوری درست، ساده دل، سالم و بی عیب، ساد ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سردار
فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر، ( در نظام ) فرمانده یک گروه یا یک دسته ی نظامی، عنوانی احترام آ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سهند
محکم، پابرجا، کوه آتش فشانی قدیمی و خاموش در جنوب آذربایجان شرقی میان تبریز و مراغه، که بلندترین قل ...
پسر
فارسی
طبیعت سیروان
عربی شده ساربان، ( در کردی ) زیبا، ( اَعلام ) ( = آب سیروان ) نام رودی در غرب ایران، در استانهای کر ...
پسر
کردی، عربی سورنا
سورن، نام سردار دلیر ایرانی، ( = سورِن )، ) سورِن، nā ) ( = سُرنا )، سُرنا به علاوه ( در اعلام ) سر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، هنری سالم
بی عیب، درست، تندرست، منزه، فاقد بیماری جسمی یا روحی، بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی، ( به مجاز ) م ...
پسر
عربی سعدی
فرخندگی، خجستگی، مبارکی، ( در قدیم ) سعد بودن، ( اَعلام ) سعدی [حدود، قمری] تخلّص و شهرت مشرف الدین ...
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن سمیر
داستان پرداز، قصه گو
پسر
عربی سوما
ماه، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، نهر آب، نهر آب و مجرای قنات، به علاوه نهر آب و مجرای قنات، در گویش ...
دختر، پسر
کردی، گیلکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی سامی
عالی، بلند مرتبه، منسوب به سام پسر نوح نبی ( ع )، بلند، ) نژاد بزرگی از مردم سفید پوست شامل عرب ها، ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سوران
نام پرنده ای خوش آواز، نام یکی از چهار لهجه ی اصلی زبان کردی، نام منطقه ای وسیع در کردستان، یکی از ...
پسر
کردی
پرنده سارو
نام پرنده ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو است، طوطی، ( = ساروک ) نام پرنده ای سیاه رنگ ...
پسر
ترکی، کردی، فارسی، آشوری
پرنده سعد
مبارک، خجسته، خوش یمن، خوشبختی، سعادت، خوش یمنی، ( اَعلام ) ) سعدابن ابوبکر: [قرن هجری] اتابک فارسی ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی سعیدرضا
ترکیب دو اسم سعید و رضا ( سعادتمند و خشنود )، از نام های مرکب، سعید و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ساجد
کسی که سجده می کند، سجده کننده، ( عربی ) ( در قدیم ) آن که سجده می کند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سامر
افسانه سرا، قصه گو، افسانه گوینده، افسانه گویندگان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سیوان
چتر، سایبان، چادر، sēwān )، جمع سیو به معنی سیب ها، ماه
پسر
کردی سپنتا
پاک و مقدس، اسپنتا، مقدس قابل ستایش
پسر
اوستایی، فارسی سخاوت
بخشش، جوانمردی، عطا، کرم
پسر
عربی سیف الدین
برنده همچون شمشیر در راه دین و آیین، شمشیر دین، ( اَعلام ) ) سیف الدین ابوبکر محمّد ابن ایوب: شاه ا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سانیار
دارای عزت و قدرت و کیفیت، حامی و پشتیبان، ( سان = کیفیت، چگونگی، قدرت، عزت، یار ( پسوند دارندگی ) ) ...
پسر
فارسی، کردی سامین
منسوب به سام، آتش، ( سام، ین ( پسوند نسبت ) )، ( سام )، نام روستایی در نزدیکی همدان
پسر
فارسی سراج
روشنایی، چراغ
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سپهدار
فرمانده سپاه، سپهسالار، فرمانروا، پادشاه
پسر
فارسی سراج الدین
چراغ آیین، چراغ دین، ( اَعلام ) ) سراج الدین ارموی: [، قمری] متکلم مسلمان ایرانی، از مردم ارومیه، م ...
پسر
عربی سرور 2
آن که مورد احترام است و نسبت به دیگران سمت بزرگی دارد، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگر ...
پسر
فارسی سمیع
شنونده، شنوا، نامی از نام های خدای تعالی، ( عربی )، از نام های خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ساعد
( به مجاز ) مددکار، کمک کننده، قدرت، قسمتی از دست بین مچ و آرنج، مساعدت کننده، ( در تصوف ) نزد صوفی ...
پسر
عربی
هنری سانا
آسان و راحت، آسان، گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است
دختر، پسر
کردی سورن
نام سردار دلیر ایرانی، ( اَعلام ) ) ( = سورِنا ) [قرن اول پیش از میلاد] سردار ایرانی، فرمانده سپاهی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ساکو
کوه بدون گیاه، ساده و بی آلایش، یکسان و یکنواخت، در بین کردهای ایران این اسم مرسوم است
پسر
کردی
طبیعت سرفراز
سر افراز، سربلند، با عزت، بلند مرتبه، ( مخففِ سر افراز )
پسر
فارسی سعود
سعادت، نیک بختی، ( جمع سَعد )، ( در قدیم ) سعادت ها، نیک بختی ها، خجستگی ها
پسر
عربی سوشیانت
نجات دهنده، منجی موعود در دین زرتشتی، به معنی نجات دهنده، ( در اعلام ) هر یک از موعدان دین زردشتی، ...
پسر
اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی سنجر
مرغ شکاری، یعنی مرغ شکاری، ( اَعلام ) [، قمری] شاه سلسله ی سلجوقی، که پس از چند جنگ پیروزمند بر ضد ...
پسر
ترکی
پرنده، طبیعت سامیا
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ی هخامنشی، نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن سرافراز
سربلند، مفتخر، ( به مجاز ) افتخار کننده به چیزی یا کسی، ( در قدیم ) دارای صفات نیکو و مایه افتخار، ...
پسر
فارسی سیپان
کوهی که در همه ی ایام برف داشته باشد، بلندی مانع باد، ( اَعلام ) نام دو کوه در کردستان
پسر
کردی
طبیعت سایمان
مانند سایه، خان بزرگ، محاسب، ( کردی ) ( مرکب از سای، مان )، ( کردی ) ( مرکب از سای + مان )، ( در تر ...
پسر، دختر
ترکی، کردی سانان
بزرگ ایل و قبیله، شاه بزرگ، شاه بزرگ و مهتر ایل و قبیله، بزرگ ایل
پسر
کردی سیف
شمشیر، ساحل دریا، ساحل رود، کناره ی دریا
پسر
عربی
طبیعت سرو
شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطی ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری سوشیان
سوشیانت، نجات دهنده، ( = سوشیانت )، سوشیانس، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند
پسر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن سپهراد
جوانمرد لشکر، شجاع و دلیر، جوانمرد سپاه و لشگر، مرکب از سپه ( سپاه ) + راد ( بخشنده، جوانمرد )
پسر
فارسی سنان
سرنیزه، نابودکننده دشمن، نیزه، قسمت تیز نوک نیزه، نوکِ تیز هر چیز، ( اعلام ) ) سنان ابن ثابت [قرن ه ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن سورین
نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر، ( اَعلام ) ) یکی از خاندان ساسانی، ) نام سرداری در زمان شاپور دوم، س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سحاب
ابر، میغ، توده بخار آب، توده ی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده می شود
پسر
عربی
طبیعت سمندر
اسب تندرو و نیرومند، اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد، ( در یونانی ) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل ...
پسر
فارسی
طبیعت سهام
سهم ها، بهره ها، تیرهای کمان، نصیب ها، قسمت ها
پسر
عربی سانی
سامان یافته، قابل احترام، مقدس
پسر
فارسی سارین
نام روستایی در نزدیکی رفسنجان، ( اعلام ) نام دو روستا در شهرستان های خدابنده و رفسنجان
دختر، پسر
فارسی سارنگ
نام پرنده ای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در آواز ابوعطا، نام سازی مثل ...
پسر
فارسی
پرنده، هنری سدیف
نام چندتن از صحابه حضرت رسول، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه، به فتح سین
پسر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی سرمد
پایدار، پیوسته، همیشگی، ( در حالت قیدی ) به طور دائم، ( اَعلام ) سَرمد:، [قرن هجری] شاعر و عارف یهو ...
پسر
عربی سعدالدین
موجب سعادت دین، ( موجب )، نیک بختی دین، ( اَعلام ) سَعدالدین وراوینی [قرن هجری] ادیب ایرانی، مترجم ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سام راد
ترکیب دو اسم سام و راد ( آتش و جوانمرد )، اسم مرکب ( سام، راد )، ا سام و راد
پسر
فارسی سپهرداد
نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود، نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سواک
رفتار نرم و آهسته، رفتار نرم
پسر
ارمنی سیاووش
سیاوش، ( = سیاوش )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سپاس
حمد، ستایش، قدردانی و حق شناسی از نیکی های کسی، شکر، شکرگزاری
پسر
فارسی ساوان
ساید، ساینده، ( ساوا، نوعی غله هندی، ( اَعلام ) نام روستایی در سقز و مهاباد، ( اسم فاعل از سائیدن ) ...
پسر
کردی سهام الدین
بهره ها و نصیبهای دین، نصیب های دین، بهره های دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سوشیانس
نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند، ( = سوشیانت )، سوشیانت
پسر
اوستایی، پهلوی سبلان
نام کوهی در آذربایجان، ( = سولان ) ( اعلام ) ) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان های ا ...
پسر
فارسی ساریا
رونده در شب، ( ساری، ا ( پسوند نسبت ) )، سرایت کننده و نفوذ کننده
پسر
فارسی سعیا
نام پیغمبری که بشارت آمدن عیسی را داد، [به تعبیری این واژه از سعی به معنی تلاش و کوشش، الف ( اسم سا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ساویز
خوش خلق، نیک خو، شخص خوش اخلاق و نیک خو ( ی )
پسر، دختر
فارسی سمران
سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است
پسر
فارسی سقراط
نام فیلسوف بزرگ یوانی و استاد افلاطون، ( معرب یونانی، sokrates ) ( اَعلام ) [، پیش از میلاد] فیلسوف ...
پسر
یونانی
تاریخی و کهن سپندار
بردباری و فروتنی مقدس، ( = اسپندارمذ )، ( اَعلام ) نام پسر گشتاسب شاه ایران که آن را اسفندیار و سپن ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ساوالان
نام دهی در صوفیان شبستر، سبلان، ( اَعلام ) ) ( = سبلان ) رشته کوه آتشفشانی، در شمال غربی ایران، در ...
پسر، دختر
ترکی سامع
شنونده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ساهی
آسمان صاف
پسر
کردی سبحات
انوار پروردگار و جلالت او
پسر
عربی سبوح
بسیار پاک، از نام های پروردگار
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سخا
سخاوت، ( = سخاوت )
پسر
عربی سدانت
پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
پسر
عربی سیاف
جنگاورِ شمشیرزن
پسر
عربی