ساسان

/sAsAn/

فرهنگ اسم ها

اسم: ساسان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sāsān) (فارسی: ساسان) (انگلیسی: sasan)
معنی: کسی که از مال و منال دنیا میگذرد، زاهد، پسر بهمن و نوه ی اسفندیار، جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده ی استخر در فارس، ( در اعلام ) سر سلسله ساسانیان ( پیش از اسلام )، ( در اعلام ) مردی از نجبای پارس، تنها و گوشه نشین، درویش، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ساسان. ( ص ، اِ ) گدا و گدائی کننده. ( برهان ). گدا. ( دهار ) ( جهانگیری و شرفنامه منیری از اجمال حسینی ). گدا و فقیر. ( غیاث از کشف اللغات ). گدا و فقیر و درویش. ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ). رأس الشحاذین و کبیر هم. ( قطر المحیط ). رئیس گدایان. نرگدا. سردار گدایان. گویند چون بهمن ، همای دختر خود را ولیعهد گردانید ساسان از خوف جان بکوهسار گریخت و سیاحت پیشه کرد جمعی از درویشان بر او گرد آمدند و در هیچ مسکنی منزل نساخت و در هیچ موضع وطن نگرفت بدین معنی آن طایفه را که ایشان به انواع کدیه و گدائی و اصناف سؤال ، جواهر و نقود از دکان و کیسه های مردم استخراج میکردند ساسانیان نامند . ( برهان ). گویند دزدی بود که وسائل کثیری برای تحصیل پول ابتکار کرد از آنجاست که همه طراران و کسانی که از کلاه برداری و تقلب نان میخورند نام «بنو ساسان » دارند و شیوه آنان «طریقه ساسان » یا «علم ساسان » نامیده میشود کلمه «سوس » را در حریری ص 326 ببینید. ( دزی ج 1 ص 621 ). رجل کان فقیراً بصیراً فی استعطاء الناس و الاحتیال فی تحصیل الصّدقة منهم. ( اقرب الموارد ). || صاحب ترک و تجرید و تفرید. ( برهان ) . مجرد و تنها و عزلت گزین و گوشه نشین و خلوت نشین. ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ). رجوع به ماده ذیل شود.

ساسان. ( اِخ ) جد خاندان شاهنشاهی ساسانیان ، و پدر بابک و بابک پدر اردشیر نخستین پادشاه آن سلسله است. و لغت نویسان و مورخان اسلامی او را ساسان الاصغر نامیده اند در مقابل ساسان الاکبر که بنابروایات افسانه ای جد همین ساسان ( ساسان چهارم به اصطلاح انجمن آرا ) و فرزند بهمن بن اسفندیاراست . در ترجمه تاریخ طبری آمده : اصطخر را روستائی است نام وی طیروره ، و اردشیر از آن ده بود و ساسان جد اردشیر مردی مبارز، با هفتاد هشتاد سوار برآمدی ،و ملک نبود ولیکن بر این دیه ها و روستاها مهتر بود و آتشخانه اصطخر بدست وی بود، و مردی جلد بود، و اورا زنی بود رام بهشت نام از نسل بازرنجیان که ملوک فارس بودند. پس ساسان را پسری آمد او را بابک نام کرد، و این بابک چون از مادربیامد موی او دراز بود مادرش گفت این پسر را کاری بشاید بود. پس چون بزرگ شد ساسان بمرد و بابک هم بکارپدر ایستاد مهتری آن روستاها و نگاه داشتن آتشخانه و همه استخر. ( ترجمه تاریخ طبری چ مشکور ص 81 و82 ). اندر تاریخ چنان است که پاپک پسر خود ساسان بود و اردشیر از وی بزاد. ( مجمل التواریخ والقصص ص 32 ). درکارنامه آمده که ساسان پدر اردشیر و داماد بابک از نژاد بهمن بود ولی باگردان به صحراگردی می پرداخت و روایات در این باب مختلف است. ( سبک شناسی ج 1 ص 11 ). ثعالبی از اردشیر پسر ساسان سخن میراند و نوشته او مطابق روایت ایرانی است که موافق تاریخ نیست زیرا ساسان داماد پاپک نبود بل پدر او بود، او نیز نژاد ساسان را به بهمن ( اردشیر درازدست ) میرساند. ( ایران باستان ج 3 ص 2565 ). پدر اردشیر را ساسان نام بود از نسل ساسان بن بهمن. پدر اردشیر شبانی بابک کردی. بابک درحق او خوابی دید از نژادش پرسید اظهار کرد. بابک او را معزز داشت و دختر داد، اردشیر متولد شد. ( تاریخ گزیده چ عکسی اروپا ص 104 ). فردوسی در شاهنامه ساسان را چهارمین پسر ساسان بن دارای کیانی معرفی میکند که همه ساسان نام داشتند:بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مردی از نجیای پارس (نیمه دوم قر.۲ م. ) وی با دختری از خاندان بارزنگی ازدواج کرد و بریاست معبد ناهید در استخر ( پارس ) منصوب شد . پاپک پسر اوست و خاندان ساسانی ( ساسانیان ) بدو منسوبند .
( صفت ) گدایی کننده گدا .
ابن بهمن بن اسفندیار ملقب به ساسان الاکبر مطابق روایات افسانه ای که در شاهنامه و نیز در کلیه کتابهای تاریخ و لغت آمده جد سلسله ساسانی است

فرهنگ معین

[ ع . ] (ص فا. ) گدایی کننده ، گدا.

فرهنگ عمید

کسی که از ملک و مال احتراز کند، فقیر، درویش.

دانشنامه عمومی

ساسان (حشرات). ساسان ( حشرات ) ( نام علمی: Cimicidae ) نام یک تیره از بالاخانواده ساس واران است. این گونه از حشرات در مناطق گرمسیر و نمناک بسیار می تواند تکثیر شود.
عکس ساسان (حشرات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جد اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی. ریاست معبد آناهیتا در استخر فارس را به عهده داشت و پس از او پسرش بابک جانشین او شد. در شاهنامۀ فردوسی ساسان پسر بهمن پسر اسفندیار است که از پدر رنجید و به نیشابور رفت و در آن جا حکومت کرد. مورخان دورۀ ساسانی این ساسان را همان جد اردشیر می دانستند که از خراسان به فارس آمد و در آن جا به حکومت رسید و بدین گونه تبار ساسانیان را به شاهان باستانی ایران رساندند.

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی همانند سایه همراه پشتیبان ساسانیان هم به معنی سایه ای روی ملت
متاسفانه. تمامی نظرات بر اساس تعصبات قومی قبیله ای نوشته شده. هیچ سند معتبری که اثبات کنه ساسان یک کلمه فارسی است وجود نداره و تمامی نظرات دوستان بر اساس نظریهمطرح شده. به نظر من ساسان یک کلمه عربیه و اصلا هیچ شباهتی به کلمه فارسی نداره و قبل از حکومت ساسانیان در هیچ نوشته و کتیبه ای دیده نشده.
مانی کتب اردشیرگان و ارژنگ رو به چه زبانی نوشته؟
سریانی
افراهات که دانای پارسی لقب گرفته به چه زبانی هست اثرهاش ؟
سریانی
یلدا به چه زبانی هست؟
سریانی
دوپرون ساسانی رو سامی لحاظ کرده بود …
حالا ساسان رو دوباره بخونید
با سلام و احترام
برای ریشه یابی کلمه ساسان ما باید بدانیم ک سا ب چه معنی است و این واژه در چ کلمات دیگری بکار رفته و آنجا چ معنی داره، در واقع ساسان از دو بخش تشکیل شد سا بعلاوه سان ک سان همان جمع سا می باشد، در زبان کردی کرمانشاهی ما ب گوسفند نر ، ورن می گویم و ب بز نر ، ساورن می گوییم. اگه ما نظام طبقاتی ی گله ک شامل گوسفند و بز هست رو در نظر بگیریم ورن بزرگ گله گوسفندان هست و ساورن در واقع بزرگ ورنها و کل گله می باشد یعنی زنگوله ک با صدای آن تمام گله هدایت میشه بر گردن ساورن میباشد و ساورن جلودار گله هست و تمام گله پشت سر آن حرکت می کند، براساس این توضیح سا ب معنی بزرگ و خان می باشد در نتیجه ساسان یعنی خان خانها و شاه شاهان می باشد ، البته واژه سا ب معنی دانا و حکیم هم هست در واقع ما در کردی ب کسی ک در یک زمینه ب مهارت زیادی رسیده باشد ِاسا می گویم ک ِ ا با کسر تلفظ میشه و معادل فارسی نوین آن همان استاد می باشد در واقع کلمه استاد از ریشه سا گرفته شده است یعنی کسی ک در یک زمینه ب بزرگی و برجستگی رسیده، پس ساسان هم می تواند ب معنی خان خانها باشد و هم ب معنی دانایی داناییان، ک کاملا با زبان مردم زاگرس مطابقت دارد و قابل توضیح می باشد، لازم ب ذکر است ریشه تمام زبان هایی ایرانی یکی ست، با درود
...
[مشاهده متن کامل]

نام ساسان در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه والدین به شکل " زا زان " بوده است به معنای زایشگر یا تولید کننده دانش. و یا اینکه به معنای خردمند و دانا و آگاه به چگونگی و روش استخراج یا تولید و یا زایش دانش از ظاهر و باطن واقعیت و طبیعت و کیهان. لذا بحال انسان امروز و آینده ایران شاید مفید و مثمر ثمر باشد که محقیقن و پژوهشگران برجسته ایرانی ببینند که در سرزمین ایران در طول اعصار تاریخ تا اوراخر دوران امپراتوری ساسانیان چه دانشی در زمینه ها یا میدان هایی از قبیل هستی و وجود شناسی ؛ خود و انسان و خدا شناسی ؛ واقعیت و طبیعت و کیهان شناسی ؛ جاودانگی عشق و زندگی شناسی ، به ظهور و پیدایش رسیده است و آنهم منهای ایزدان و اهورامزدا و نور و روشنایی پرستی از یک طرف و اهریمن و دیوان و تاریکی و ظلمت پرستی از طرف دیگر. آیا تاریخ سرزمین ایران با پادشاهان نیمه حماسی و نیمه تاریخی پیشدادی و کیانی آغاز گشته و قبل از آن در سرزمین ایران هیچگونه زبان و دانشی وجود نداشته که به درد مردم امروز و آینده ایران بخورد. آیا ابوالقاسم فردوسی حکیم بزرگ و شیخ توسی براستی از طریق سرودن شاهنامه ( از دیدگاه خود حکیم نه به معنای نامه شاهان بلکه نامه بلند یا شاهانه ) عجم را بدان پارسی با بسی رنج بردن در آن سال سی، زنده نموده است یا اینکه آنان را آنچنان به خواب ژرف و شیرین فرو برده است که اکنون در طی خواب مشغول دیدن رویای اللهُ اکبر در زیر سایه ابر قطور و تاریک ولایت فقیه و تحمیل همه جانبه امر به معروف و نهی از منکر دینی به رسم و روش شیعی ، می باشد ؟
...
[مشاهده متن کامل]

آیا کلام آفریدگار کائنات و یا خداوند متعال به شکل راز ها و معنای ژرف در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و رسم هفت سین ایرانیان نهفته است یا اینکه کلام های کودکانه نوآه ( نوح ) ؛ آبراهام ( ابراهیم ) ؛ موسا ( موسی ) بودا ( بود ده ) ؛ زرتشت ( سر ده ست ) ؛ ایسا ( عیسی ) و سر انجام کلام محمّد ( Mohammad :مو هم عاد یا مو هم ماد ) به عنوان ختم کلام آنان ( البته از دیدگاه مسلمانان ) کلام خالق یا آفریننده سماوات سبع و الارض یا رب اَل عالمین می باشند؟
در این زمینه قضاوت به عهده خوانندگان گرامی می باشد.

ساسان به معنی سوشیان و منجی است
معادل انگلیسی ساسان sasan نیست چون به این ترتیب ساسان تلفظ نمیشه ( سیسان خونده میشه ) ، املای درست به انگلیسیsassan ( با دو s ) هست که اگر دقت کنید در پاسپورتها هم به این شکل نوشته میشه.
به نوشته منابع معتبر و اصل لغت نامه های صحیح ایران باستان به معنی یکی از ایزدان یا خدایان سرزمین پارس است.
( ایزد - خدای )
ساسان یعنی بزرگ سان ها
در سلسله مراتب حکومتی پیش از ورود اعراب بگ رو داشتیم ، بالاتر از بگ سان بوده و بالا تر از سان ساسان یا ساوسانا
معنی سان هم همان ترجمه انگلیسی صحیحتره یعنی خورشید که الان در زبان کوردی و. . . . از این معنی افتاده یا فراموش شده.
...
[مشاهده متن کامل]

آخرین حاکم هورامان لهون هم ( جعفر سان ) بود
به پیروان سلتانی ساق ( اسم ترکی یا مغولی؟ ، شاه پیروز سلامت ) ، یار سان میگویند . . . . .

ساسان کاهش یا مخفف واژه سارسان هستش که با توجه به اینکه اجداد اردشیر ساسانی تا هفده پشت همه ساسان نام داشتن و ریاست پرستش گاههای فارس و. . . را بر عهده داشتند و با توجه به معبد سلسال در بامیان موسوم به
...
[مشاهده متن کامل]
سرخ پت ( سارپت ) و با توجه به پرستش گاه سارپین در کنار رود نیل در گزارش استرابو و با توجه به مساجد سارسن ها که محل عبادت سارسن/سارسین ها بود می توان گفت این نام برگرفته از آیین مهر یا میترا بوده که به بانیان نیایشگاهها سارسن یا ساسان میگفتند کما اینکه ما یک قوم در پیوند با خود ساسانیان بنام سارسن یا سارسین ها داشتیم که یونانی ها سارکنوی می گفتند و همیشه از طرف ساسانیان با رومیان میجنگیدند/ بنابراین ساسان کاهش و مخفف سارسان یا سارسن هست و اینها یک قوم ایرانی بزرگ بودند حتی در آسیای میانه به سارت ها سارزان به معنی مسلمان میگفتند

ساسان اسمی ریشه دار و کاملا با اصلاته، یک معنی از اسم ساسان بسیار داناست
معنی بعد قدرت و و تجدید دوباره س.
ساسانیان راه زن هایی بودن که از غنی به فقیر میرسوندن، یه کم در حد معنی اسم ، تاریخ بخونید . اسم های ایرانی و با اصالت برای فرزندهاتون زیاده.
پادشاه جهانیان
اضافه شدن قهرمان جدید

معنی نام ساسان یعنی سلطان
لقب ساسان یعنی ساواش یا ساسی۲۳

ساسان در پارسی کهن به چم سیاست است و واژه سیاست هم عربیزه واژه ساس است که در پارسی کهن به چم فرمانرواییست پس ساسان به چم سیاستمدار است
اصلا معنی گدا نمیده
ما در فارسی تبدیل واژک ( ز ) به ( س ) داریم همچنین ( س ) ب ( د )
سا سانا = سا زانا = سا دانا
سا پسوند اگر در اول واژه قرار بگیرد به معنی بسیار است
ساسان = بسیار دانا
معنی واژه ساسان = بیسان =بی مانند، به سان =به مانند معنی میدهد؛ بیایید از فرهگ واژگان تازی استفاده نکنیم و واژگان فارسی را تحریف نکنیم
گدایی کننده علم و دانش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس